مرتضی لطفی در این قطعه شعر با عنوان تفکرات یک ساده لوح، به خیلی چیزها فکر کرده که فکر کرده در حالی که بعید است اصلا فکر کرده باشد!

خیلی به آبروی بشر فکر می‌کنم

تا نصف شب به روز خطر فکر می‌کنم

گاهی نشسته یا لمیده و گاهی میان راه

دولا، راست، یا که دمَر فکر می‌کنم

تقصیر من که نیست، انرژی زیادی است

گاهی به جای چند نفر فکر می‌کنم

حتی به دوستان گُلِ آب زیر کاه

حتی به مارهای دو سر فکر می‌کنم

با اینکه من جنوبی‌ام اما خدا گواست

گاهی به آبهای خزر فکر می‌کنم

فرزند نا خلف شدم اما هنوز هم

دارم به زخم دست پدر فکر می‌کنم

(یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود)

لعنت به من، به سکه و زر فکر می‌کنم

حالا که هیچ‌کس تر و خشکم نمی‌کند

لابد خودم به خشک، به تر فکر می‌کنم

وقتی کلید حل مسائل به دست ماست

قطعا به باز کردن در فکر می‌کنم

(گفتی دوباره شهر پر از جوجه فنچ هاست)

من هم به این عجایب شر فکر می‌کنم

از فیلم‌ عاشقانه و بی‌مزه خسته‌ام

اما کمی به حرف خبر فکر می‌کنم

...
شاعر نمی‌شوی که بدانی چه می‌کشم

گاهی شبی به چند اثر فکر می‌کنم

(دستی به جام باده و دستی به زلف یار)

من در چه حالتی به هنر فکر می‌کنم

(زین آتش نهفته که در سینه من است)

به سیخی از کباب جگر فکر می‌کنم

نبض مرا بگیر، ببین تند می‌زند

شرمنده‌ام که تحت نظر فکر می‌کنم

من ساده لوحم از همه جا حرف می‌زنم

من تازه کارم از همه وَر فکر می‌کنم

(بدبخت من، فلک زده من، بد بیار من)

مانند قوم عصر حَجَر فکر می‌کنم

(آقا اجازه! ما دلمان تنگ می‌شود)

باید که رفت، پس به سفر فکر می‌کنم


***
چند رباعی

در دوره عشق های استبدادی

عصری که دریغ کرده از من شادی

تا اینکه اسیرت بشوم می گردم

دنبال تو توی متروی آزادی

*

هرچند که در راه تو ناقابل بود

این شیوه ی ارتباط کار دل بود

ای عشق شنیدن صدایت از دور

رویای الکساندر گراهام بل بود
 

*
باعث شده دست و پایمان شل باشد
یا بچه‌ی مان همیشه منگل باشد

نوشابه مضر است حرامش بکنید
هرچند بدون گاز و الکل باشد
 


6060

کد خبر 266475

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • balyan A1 ۱۷:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    0 0
    ممنون

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین