۰ نفر
۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۹

سعید خالوزاده می‌گوید: حمایت‌های اروپا و آمریکا از اقدام اولاند بیشتر جنبۀ دیپلماتیک دارد، اما واقعیت اینست که اولاند در عرصۀ عمل تنها ماند.

زهرا خدایی
آتش جنگ مالی دامن الجزایر را گرفت. بحران گروگانگیری در این کشور با گذشت سه روز از حملۀ نیروهای افراطی به یکی از تأسیسات گازی بالاخره در ساعات پایانی روز شنبه به پایان رسید. به گفته منابع امنیتی الجزایری بین 25 تا 27 گروگان الجزایری و خارجی و بیست و نه نفر از گروگانگیران کشته شده اند.
افراطیون در ابتدا با پیشنهاد تبادل زندانیانِ متهم به عملیات تروریستی در آمریکا(از جمله شیخ عمرو عبدالرحمن، طراح حمله به برجهای دوقلو) با گروگان‌های دربند در الجزایر قصد معامله با آمریکا را داشتند، اما ورود نیروی هوایی الجزایر احتمال هر نوع مصالحه‌ و تبادلی را از میان برداشت.
تروریست‌ها در ابتدا دلیلِ گروگانگیری را مشارکت الجزایر با فرانسویها در حملۀ نظامی به مالی عنوان کردند و خواهان عقب‌نشینی فرانسه از مالی شده بودند، اما فرانسه که از یک هفتۀ پیش حملات هوایی به مالی را شدت بخشیده، به ظاهر قرار است حضوری طولانی مدت در مالی داشته باشد؛ چرا که کمک‌های لجستیکی و نظامی بیشتری برای تقویت توان نظامیان فرانسه در سرکوب نیروهای مستقر در شمال مالی در راه است.
تاکنون پیرامون دلایل و ماهیت حملۀ نظامی فرانسه به مالی تاکنون تفاسیر مختلفی ارائه شده، اما جدای از حفظ و تسلط بر حوزۀ سنتی، شاید بتوان گفت تأمین امنیت در این حوزه-که ارتباط مستقیمی با فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی فرانسه در شمال آفریقا دارد- توجیه‌کنندۀ حضور نظامی در مالی باشد. دخالت نظامی فرانسه در مالی و همچنین بحران گرونگانگیری در الجزایر که از روز پنجشنبه به خبر اول رسانه‌های جهان تبدیل شده است را با سعید خالوزاده، کارشناس مسائل اروپا مورد بررسی قرار دادیم.
رئیس جمهور فرانسه تنها هدف حمله به مالی را مبارزه با تروریسم عنوان کرده است، آیا می‌توان گفت که تنها دلیل حمله نظامی فرانسه به مالی همین بوده است؟
آنچه مسلم است اینکه فرانسه به طور سنتی یک سیاست آفریقایی دارد و همیشه یکی از مهمترین محورهای این کشور در حوزۀ سیاست خارجی رابطه با آفریقا بوده است. دلیل این امر پیشینۀ حضور فرانسه در قارۀ آفریقا به عنوان قدرتی استعماری بوده است و همچنان بعد از استقلال کشورهای آفریقایی رابطۀ بسیار نزدیکی را با فرانسه دارند. از این رو تعلق خاطر دیرینه‌ای میان فرانسه و کشورهای آفریقایی وجود دارد.
برخلاف جناح راست فرانسه که اهمیت چندانی به رابطۀ فرانسه با آفریقا نمی‌داد و حتی در دورۀ قبل شاهد کاهش سطح مناسبات میان دو طرف بوده‌ایم دولت اولاند پس از روی کارآمدن، فاز تازه ای را در روابط سنتی فرانسه و آفریقا گشود و احیای روابط خارجی میان فرانسه با کشورهای آفریقایی در رئوس سیاست خارجی اولاند قرار گرفت. برگزاری اجلاس فرانکفونی(فرانسه زبان)، سفر اولاند به الجزایر، توجه به کانون‌های مختلف بحران در قارۀ آفریقا و... از جمله مواردی است که حکایت از توجه دولت اولاند به آفریقا دارد.
جدای از اینها فرانسه دارای پایگاههای نظامی در کشورهای آفریقایی است و از این طریق سعی می‌کند حضور و نفوذ خود را در آفریقا توسعه دهد. لذا قبل از هر تحلیلی باید به این محورها و پیش زمینه‌ها در آفریقا توجه کرد و اینکه اصولاٌ یکی از مناطق نفوذ فرانسه در سطح دنیا قارۀ آفریقاست. فرانسه به این منطقه توجه خاصی دارد چرا که تنها حوزه‌ای است که می‌تواند نقش بیشتری در آن ایفا کند.
تشدید تحرکات تروریستی در آفریقا، نگرانی اروپا از گسترش آن را افزایش داده است. کمااینکه به لحاظ موقعیت ژئوپولیتیکی، حوزه‌های جنوبی اروپا، همواره محل نگرانی اروپایی‌ها بوده است. با بروز حادثۀ گروگانگیری در الجزایر آیا می‌توان گفت که تحولات شمال آفریقا، اعم از سقوط رژیم‌های دیکتاتوری سبب قوت یافتن گروههای تروریستی شده است؟ و در واقع بیم از این مسئله فرانسویها را وارد درگیری نظامی کرد؟
بعید نیست. می‌توان گفت که ساختار حکومتی سابق و سیاست دیکتاتورمآبانه سیستم‌های اقتداگرایانۀ شمال آفریقا زمینه را برای تشدید تفکرات افراطی فراهم کرد و حال با فروپاشی سیستم‌های مذکور فضای جدیدی ایجاد شده است و در این فضا علی القاعده هر گروه و جناحی زمینه‌هایی برای فعالیت پیدا کرده‌اند. ضمن اینکه هنوز دولتهای جدید جا نیفتاده‌اند و استقرار نیافته‌اند و لذا زمینه برای گروههای تندرو و القاعده در شمال آفریقا فراهم است. ضمن اینکه این گروهها در کشورهای اروپایی نیز حضور دارند. اگر به ترکیب مهاجرین در کشورهای اروپایی نگاهی بیندازیم می بینیم که برخی گروههای سلفی، تندرو، وهابی و اعضای القاعده نیز در کشورهای اروپایی هستند و در حال فعالیت هستند و اعضای آنها را مهاجرینی تشکیل می‌دهند که در این کشورها حضور دارند و از موقعیت خوبی برخوردار نیستند، آنها از شرایط موجود ناراضی هستند و همین نارضایتی زمینه‌های خوبی را برای جذب آنها به گروههای تندرو و القاعده فراهم می‌کند.
تبلیغات رسانه‌های اروپایی حکایت از آن دارد که افکار عمومی اروپا مخالفت چندانی با اقدام فرانسه ندارد و حتی شاهد کمک نظامی و لجستیکی سایر کشورهای اروپایی به فرانسه برای دخالت نظامی در مالی هستیم. دلیل این همراهی چیست؟
شاید بتوان گفت همۀ این کشورها در معرض تهدید القاعده و تندروهای افراطی هستند و از این منظر این موضوع را با یک دید نمی‌نگرند و منافع مشترک دارند. از این رو شاهدیم که از این اقدام نظامی فرانسه اکثر کشورها حمایت کردند ولی باید توجه داشت که این حمایت، عمدتاً حمایتی سیاسی و دیپلماتیک است و حمایتی که باید در صحنۀ عمل و میدان جنگ و با اعزام نیروها و حمایت لجستیکی باشد، خیلی کم اتفاق افتاده و تقریباً تنها کشورهای متحد فرانسه در اتحادیه اروپا حمایت چندانی از فرانسه نکرده‌اند. حتی انگلیس که با فرانسه در تحولات لیبی مداخلۀ نظامی کردند و موضع تندی را اتخاذ کردند و ابزار نظامی را در حد وسیع به کار بردند، چندان در قضایای مالی دخالت نکردند، حمایت آمریکا نیز گسترده و چندجانبه نبود، سایر کشورهای اروپایی اعم از اسپانیا، ایتالیا و آلمان نیز که قدرت نظامی بالایی دارند، نیز پشتیبانی چندانی از فرانسه نکردند. لذا از این منظر می‌توان گفت که فرانسه اندکی در صحنه تنها مانده و اگر این جنگ ادامه یابد، ممکن است دولت فرانسه و آقای اولاند مقداری دچار مشکل شود.
با توجه به تحولات اخیر آیا می‌توان گفت که تروریسم و القاعده از تهدیدات جدی در آینده باشند؟
شاید بتوان گفت که اینگونه باشد. ولی القاعده سالهاست که فعالیت دارد و همواره تهدید بوده است و راحت می‌تواند منافع کشورهای دیگر را تهدید کند، کمااینکه گروگانگیری در الجزایر و کشته شدن اتباع خارجی نمونه‌ای از همین تهدید بود. افراطیون اعلام کردند که دلیل گروگانگیری این بوده است که الجزایر به فرانسویها اجازه داده است تا هواپیماهای فرانسوی از فضای هوایی این کشور عبور کنند. در واقع القاعده در این مسئله بسیار سریع از خود واکنش نشان داد و از این منظر می‌توان گفت که قدرت تهدیدکنندگی آنها زیاد است چرا که چیزی برای از دست دادن ندارند؛ نه دولتی دارند و نه حکومتی و راحت می‌توانند تحرکاتی را علیه منافع غرب انجام دهند. از این منظر می‌توان گفت که القاعده تهدیدی جدی برای غرب است و آنها نیز به این تهدید واقف هستند و لذا این وضعیت فضای نگران کننده‌ای برای کشورهای اروپایی و به خصوص فرانسه(که در حمله نظامی به مالی جلودار شد) را به وجود آورده است.
چرا نیروی هوایی الجزایر تلاشی برای کاهش تلفات انسانی در آزادی گروگانها صورت ندادند؟ و انتقادی علنی به نحوۀ عملکرد این کشور صورت نگرفت؟
البته اعتراضاتی به نحوۀ عملیات هوایی الجزایر صورت گرفته است؛ ولی از نگاه الجزایر این بهترین راه بوده که دولت سریع وارد عمل شده و گروگانها را آزاد کرده است و اگر تعللی صورت می‌گرفت، ممکن بود وضعیت وخامت بیشتری پیدا کند. به نظر من در چنین شرایطی هیچ نفعی برای کشورهای غربی وجود ندارد که بخواهند الجزایر را سرزنش کنند و یا این کشور را تحت فشار قرار دهند. از این مسئله چه چیزی عایدشان می‌شود؟ الجزایر که مسئول این گروگانگیری نبوده است و هرگونه فشار به الجزایر عملاً مورد رضایت و خشنودی طرف مقابل یعنی نیروهای القاعده خواهد شد. لذا فکر نمی‌کنم در شرایط فعلی نفعی از به چالش کشیدن دولت الجزایر عاید کشورهای غربی بشود. از سویی باید توجه داشت که الجزایر نیز کشوری دارای استقلال و حق حاکمیت است و تصمیم این کشور بر پایۀ مصالح و در قالب استقلال عمل باید مورد بررسی قرار داد.

4952

 

کد خبر 271803

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین