باید با درایت گذشته را جبران کرد. این گذشته چیست؟ اخلاقیات جنس ایرانی در جریان مقاومت برابر دشمنان چیست؟ در کوران حوادث مختلف چه بدست آورده و چه چیزی را از دست داده؟ اکنون چه باید بکند؟
جنگهای ایران و روس فرا رسیده است. تمام ایران بسیج شده. شاه و دربار. ارتش بی نظام و بدقواره آن روز ایران. مراجع بزرگ تقلید از نجف و شهرهای ایران. همه آمادهاند مقاومت کنند. پیش میروند. فتوحاتی دارند. بنا دارند تا نهایت کار هم مقاومت کنند. اما مشکلات فراوان است. کشته های بیشمار و شکستهای فراوان. عاقبت تن به مصالحه میدهند. آن هم وقتی که بخش عمدهای از خاک خود را در دو نوبت از دست دادهاند. با پذیرش قرارداد بر آن صحه می گذارند و ننگی ابدی برای وطن می آفرینند و برخی علما هم از غصه دق می کنند.
بحث افغانستان و هرات پیش میآید. ایرانیها میایستند. جهاد میکنند. حسام السلطنه هرات را تصرف میکند. اما هجوم دشمن در جنوب برای تلافی آغاز میشود. باید مقاومت کرد. علما رساله جهادیه مینویسند. حکومت هم اراده مقاومت دارد، اما چه کنیم که توانایی نیست. هرات را پس می دهیم و به مرزهای کنونی قناعت می ورزیم.
جنگ جهانی اول عالم گیر می شود. تکلیف ما روشن نیست. در کنار کدام یک از قدرتها باشیم. اصلا چه هستیم؟ آیا نیرویی داریم؟ آیا ارتشی داریم؟ به سمت آلمانها و عثمانیها میرویم. در نهایت بی طرف می مانیم. جنگ تمام می شود. آسیب فراوان دیدهایم. قحطی پدر ما را در آورده است. هزاران نفر مردهاند، اما هیچ چیزی از غنایم این جنگ نصیبمان نشده است.
در جنگ جهانی دوم. ارتشی داریم از دوره رضاشاه. ظاهرش با شکوه اما طبل توخالی. لشکرها و تیپها در گوشه و کنار. رضا شاه مدافع آلمانها میشود. گویی سالها هوای آنها را دارد. عاقبت چی؟ بی طرفی. باز هم جنگ تمام می شود. ایران با اشغال دولت ها آسیب دیده، اما هیچ چیزی نصیبش نمیشود. بعدها به زحمت تعدادی خر چاق و چله که از قبرس آوردهاند از هواپیما پیاده کرده به ایرانی ها تحویل دادند تا نشانی ازکمکهای اصل چهار ترومن باشد و جبران خسارتهای ما در جنگ! این در حالی بود که افریقا و آسیا را بین خودشان تقسیم کردند.
می خواهیم نفت را ملی کنیم. مقاومت می کنیم. می ایستیم. مبارزه می کنیم. در جبهه خارجی و داخلی. بیانیه می دهیم. مصاحبه می کنیم. مجلس منحل می کنیم. مردم را به میدان بهارستان می کشیم. اما هرچه بحث از مصالحه می شود زیر بار نمی رویم. ادامه می دهیم. عاقبت چه می کنیم. به جان هم می افتیم. در حالی که نیرویمان از دست رفته. بخشی وارد جریان مخالف شده. کودتا شده و همه چیز را یعنی هر چیزی را هم که بدست آورده بودیم از دست داده ایم، صحنه را به دشمن وا می گذاریم.
اخلاقیات حاکم بر جنس ایرانی در دو مفهوم مقاومت و مصالحه چه گونه است؟ تا کجا می ایستد؟ آیا دوست دارد به عنوان مقاوم شناخته شود؟ آیا اگر چنین شد تا آخرین لحظات می ماند و جانش را هم بر سر آن خواهد گذاشت؟ به نظرم جنس ایرانی نشان می دهد که گرچه مقاوم است، و می ایستد، اما این مقاومت در جایی که مصلحت باشد، و عقلش ایجاب کند، کنار گذاشته می شود. دقیقا چه زمانی؟
و مهم تر این که در این وقت و در این لحظه چه چیزی گیرش خواهد آمد؟
این را برای ایجاد ناامیدی ننوشتم. برای این نوشتم که تاریخ پر تجربه را بخوانیم و خصائص جنس ایرانی یا این روح هگلی حاکم بر نژاد ایرانی را دریابیم.
بدون شک باید قدر این ملت سرافزار را بدانیم. ملتی که با مقاومت سی و سه ساله خود توانسته است پیشرفتهای زیادی داشته باشد و راه را برای پیروزی های دیگر هموار کند.
27219
نظر شما