پوریا ناظمی: داستانهای علمیتخیلی با موضوع سفر در زمان از مهیجترین، شگفتانگیزترین و در عینحال گیجکنندهترین روایتها در داستانهای علمیتخیلی به شمار میروند. از ماشین زمان اچ.جی ولز تا لوپر (2012/1391) همه داستانهایی که درباره سفر در زمان ساخته و یا نوشته شدهاند، علاوه بر جزییات متفاوت خود در یک موضوع اشتراک نظر دارند؛ همه آنها باید با پارادوکسهای سفر در زمان دست و پنجه نرم کنند. در بین مجموعه عظیم فیلمهای سفر در زمان، ترمیناتور(ها) جایگاه ویژهای دارند. خالق این مجموعه عظیم، جیمز کامرون، کارگردان بنام و آیندهنگار و از جسورترین کاشفان دوران ماست که یکی از پیشگامان توسعه جلوههای ویژه در سینما نیز به شمار میرود و دو فیلم نخست در فهرست پرفروش تاریخ سینما (آواتار و تایتانیک) از آن اوست. در سالهایی که کامرون هنوز شناخته شده نبود، یکی از شبهایی که بیمار و تبکرده بر روی ویرایش دومین تجربه سینمایی خود (یک فیلم نه چندان مطرح) کار میکرد، در کابوس خود ماشینی ویرانگر را دید که از آینده به قصد جان جوانی به زمان حال آمده است. صبح روز بعد، او تصمیم گرفت این داستان را به فیلم بعدی خود بدل کند و چنین شد که در سال 1984/1363، فیلم ترمیناتور با بازی آرنولد شوارتزنیگر به روی پرده رفت و موجی از توجه جهانی را به وجود آورد.
بعد از این فیلم تاکنون 3 قسمت فیلم و یک مجموعه سریال به نام خاطرات سارا کانر ساخته شده و اکنون مقدمات ساخت قسمت پنجم ترمیناتور آماده میشود.
این فیلم علاوه بر مفاهیم علمیتخیلی که روایت میکند از نظر تکنیکی جهشی در ساخت فیلمهای علمیتخیلی به شمار میرود. حساسیتهای وسواسگونه کامرون در زمان خود مرزهای جلوههای ویژه را پیش برد و فناوری جلوههای ویژه را توسعه داد و این روند در فیلم های بعدی کامرون نیز ادامه یافت تا در نهایت به اواتار رسید.
خلاصه داستاندر آیندهای نه چندان دور شبکه به هم متصلی از رایانههای پردازشگر مدیریت جنگافزارهای پیشرفته روباتیک را بر عهده میگیرند. این سیستم هوشمند، انسان را بزرگترین دشمن زمین و بشریت ارزیابی میکند و جنگی هستهای را علیه انسانها آغاز میکند. بازماندگان انسانی در این جهان رستاخیزی، نیروی مقاومتی علیه اسکاینت و ارتش روباتها که روز به روز پیشرفتهتر میشوند تشکیل میدهند. فرماندهی این مقاومت را جان کانر بر عهده دارد و اسکاینت، وی را مهمترین فرمانده مقاومت و تنها کسی میداند که میتواند در نهایت اسکاینت را شکست دهد. به همین دلیل روباتی پیشرفته و انساننما (با بازی آرنولد شواررتزنگر) را به گذشته می فرستد تا پیش از آنکه جان کانر به دنیا بیاید، مادر وی را به قتل برساند. جان کانر و نیروی مقاومت که متوجه این داستان شده، یکی از سربازان خود را برای مقابله با این روبات و محافظت از مادرش به گذشته میفرستد. نبرد این دو برای تعیین سرنوشت آینده در حالی شکل میگیرد که درنهایت معلوم میشود این سرباز در واقع پدر جان کانر است!
سفر به آیندهسفر در زمان، به همان اندازه که ایده هیجانانگیزی به شمار میرود، ایده مشکلسازی نیز هست. اگر تصمیم بگیرید قهرمان داستان خود را به آینده بفرستید چندان مشکلی وجود ندارد. در واقع علم راههای مختلفی برای سفر در زمان به مقصد آینده به صورت عملی به شما پیشنهاد میدهد که کاملا هم عملی است. یکی از این راهها این است که به کمک روشهای خواب زمستانی فعالیتهای حیاتی بدن مسافر زمانتان را کم کرده و در آینده مورد نظر بیدارش کنید. شاید برای شما خیلی هیجانانگیز نباشد اما قهرمان داستان شما به خواب میرود و بدون آنکه گذشت زمان را احساس کند، در هر زمانی در آینده که بخواهید بیدار میشود.
راه هیجانانگیز دیگر، استفاده از اتساع زمان در سفرهای فضایی با سرعتهای قابل مقایسه با سرعت نور است. طبق نظریه نسبیت عام، اگر شما به یک سفر رفت و برگشت فضایی با سرعتهایی نزدیک به سرعت نور بروید، زمان در سفینه فضایی کندتر از زمان روی زمین میگذرد. بنابراین اگر مثلا سفر رفت و برگشت برای شما چند ماه به طول بیانجامد، وقتی به زمین برگردید زمان قابل توجهی (بسته به سرعت شما) روی زمین گذشته و در حالیکه مثلا چند ماه از سن شما گذشته شاهد گذر چند سال یا حتی چندین دهه روی زمین هستید و عملا به آینده سفر کردهاید.
دردسرهای سفر به گذشتهاما همه اینها به شرطی است که نخواهید قهرمانتان را به زمان حال یا گذشته برگردانید. سفر به گذشته از نظر علمی عملا غیرممکن است و به همراه خود پارادوکسهای فراوانی دارد. ایدهپردازان روشهای ممکن اما پرحاشیهای برای امکانپذیری این سفرها تصور میکنند، از استفاده از کرمچالهها گرفته تا سفر در میان دنیاهای موازی (البته نوعی روایت از دنیاهای موازی). مشکلات چنین سفری فوقالعاده زیاد است. تصور کنید شما ابزاری داشته باشید که شبیه ماشین زمان اچ.جی ولز در زمان به گذشته سفر کند. در این صورت اولین مشکل این است که محور زمانی شما نیز به گذشته باز میگردد و در حالیکه ماشین به عقب میرود، خط زمانی شما نیز به عقب میرود و کمکم سنتان کم میشود تا زمان تولد که با گذر از آن خط دیگر وجود ندارید.
راهحل این است که سناریویی را طراحی کنید که در حالیکه شما به گذشته سفر میکنید، محور زمان برای شما معکوس نشود و به شکل یک مشاهدهگر و ناظر به گذشته بروید. در این حالت از آنجاکه در دو خط زمانی هستید، امکان تعامل با محیط اطرافتان را ندارید، اما به مجرد اینکه بخواهید با این جهان گذشته تعامل کنید، مشکلات منطقی ظاهر میشود. اگر شما در گذشته دور بر شرایط تاثیر بگذارید، از کجا معلوم در امروز شما وجود داشته باشید؟ انتخابهای ما از بین انتخابهای ممکن در گذشته بوده که امروز ما را شکل دادهاند. افراد عادی گاهی نقشهای کلیدی ولی ناملموس در تاریخ بازی میکنند. نمونه ساده و معروف این نوع پارادوکسها این است: تصور کنید شما به گذشته میروید و در تصادفی اتفاقی (مثلا تصادف رانندگی) مرد جوانی را میکشید. این مرد از قضا پدربزرگ شماست. با از بین رفتن او قطعا پدر و در نتیجه خود شما دیگر وجود نخواهید داشت، پس چه کسی به گذشته رفته است؟
کامرون در ترمیناتور این سناریو را به جای مرگ والد به شکل گیجکننده دیگری مطرح میکند. جان کانر، سرباز جوانی را که تحت فرمان اوست و بعدا مشخص میشود از خودش بسیار جوانتر است، به گذشته میفرستد تا از مادر او که در آن زمان مجرد است، در مقابل تهدید یک روبات محافظت کند. در طول داستان مشخص میشود این سرباز جوان در واقع پدر خود جان کانر است. این حلقه تناقضآمیز باز هم حضور دارد. پدر جان کانر از آینده آمده تا مادر او را محافظت کند، اما این جان کانر است که او را به گذشته می فرستد. بدون حضور جان کانر، پدرش هیچگاه به گذشته نخواهد آمد و مادرش را ملاقات نمیکند و او نیز به دنیا نخواهد آمد تا پدرش را به گذشته بفرستد.
مشکلاتی از این دست در همه داستانهای سفر به مقصد گذشته در زمان وجود دارد. اما اگر نویسندهها و کارگردانها بخواهند در پشت این مانع متوقف شوند، دیگر داستانی برای تعریف کردن باقی نمیماند؛ بنابراین در همه این داستانها باید این فرض را بپذیریم که به نوعی در آینده این سفر تناقضآمیز ممکن شده و بهترین راه، این است که از جزییات چنین سفری صرفنظر شود. البته جیمز کامرون نیز از تاثیرات دخالتهای زمانی بیخبر نیست و این را در مجموعه فیلم و سریال ترمیناتور رعایت کرده است. هر بار که سفری در زمان صورت میگیرد، روند اتفاقات و روز داوری (روزی که اسکاینت حمله علیه بشریت را آغاز میکند) اندکی تغییر میکند.
آیندهنگاریهای درخشان
اما در کنار داستان سفر در زمان، ایدههای درخشانی در ترمیناتورها وجود دارد. یکی از مفاهیمی که در این فیلمها به صورت جدی مطرح شد و داستان بر مبنای آن شکل گرفت، داستانی است که این روزها به طور مداوم در اخبار نشانههای آن را میشنویم و میبینیم. دِرونها یا آنچه به فارسی پهباد گفته میشود، روند نبردها را به طور جدی دگرگون میکنند. ایده ترمیناتور بر مبنای ارتشی از دِرونها (پرنده و سربازهای زمینی) است که در ابتدا به صورت کنترل از راه دور طراحی شدهاند اما بعدتر به شبکه اسکاینت متصل و در نهایت از حوزه کنترل انسانها خارج میشوند. ایده استفاده از ارتشهای روباتی و دِرونها زمانی به قلمرو علمیتخیلی تعلق داشت و مدتها به طور مخفیانه در حال توسعه بود و این روزها به ابزاری تبدیل شده که به طور گسترده برای جاسوسی و حتی عملیات نظامی مورد استفاده قرار میگیرند و حتی به مسالهای سیاسی بدل شدهاند. روند موجود در فناوری و صنایع نظامی نشان از حرکت دِرونها و در واقع روباتهای نظامی به سمت هوشمندتر شدن دارند اما هنوز تا رسیدن به جایی که سربازهای روباتیک در میدانهای نظامی ظاهر شوند فاصله داریم؛ هرچند این فاصله شاید چندان زیاد نباشد.
مساله دیگری که در این فیلم به گونه آیندهنگرانهای به آن پرداخته شده بود، داستان ایجاد و توسعه شبکههای پردازشگر جهانی است. فیلم در سال 1984/1363 ساخته شد. در این سال اگرچه زیرساختهای شبکه اینترنت وجود داشت، اما تنها 5 سال پس از آن بود که تیم برنرسلی در سرن، پروتکل http را ابداع و عملا شبکه اینترنت را به شکلی که امروز میشناسیم به وجود آورد. نوشتن مرورگر وب و شکلدهی به این قالب عملا در سال 1990/1369 کامل شد. ایده شبکهای جهانی در آن زمان ایدهای رادیکال به شمار میرفت و کسی انتظار انفجار شبکه را به این شکل نداشت، اما آنچه آیندهنگاری موجود در این فیلم را گامی به جلو برد در سال 2012/1391 رخ داد. اگر اینترنت محلی برای اشتراکگذاری دادهها بود، آزمایشهای بزرگ علمی نیازمند این بود که قدرت پردازشگرهای رایانهها و ابررایانههای مختلف از سراسر جهان به هم پیوند بخورد. طی چند سال اخیر و یک بار دیگر در سرن، پژوهشگران برای تحلیل دادههای حاصل در آزمایش برخورددهنده بزرگ هادرونی، گرید (GRID) را تاسیس کردهاند؛ شبکهای که میتواند زیربنایی برای اسکاینت آینده را فراهم بیاورد.
فیلم ترمیناتور علیرغم ضعفهایی که برخی به دلیل روایت و برخی از روی عدم دقت به آن وارد است، اما فیلمی آیندهنگرانه و یکی از فیلمهای تاثیرگذار در زمینه سفر در زمان، شبکههای هوشمند و جنگافزارهای پیشرفته به شمار میرود.
5353
نظر شما