۰ نفر
۲۱ آذر ۱۳۸۸ - ۰۴:۱۴

ماری نورگارد، جامعه‌شناس دانشگاه وایت‌من در مورد نگرش‌های عمومی نسبت به علم آب و هوا مطالعه می‌کند و ‌معتقد است بشر در حال انکار چیزی است که اتفاق می‌افتد. اما دلایل او برای توضیح این انکار چیست؟

بهنوش خرم‌روز: انگار هر چه علم گرمایش جهانی قوی‌تر می‌شود، باور افراد به واقعی بودن آن کم‌تر می‌شود. به اعتقاد کاری ماری نورگارد،‌ جامعه‌شناس دانشگاه وایت‌من که درمورد نگرش‌های عمومی نسبت به علم آب و هوا مطالعه می‌کند، ‌ما در حال انکار چیزی هستیم که دارد اتفاق می‌افتد. به گفته وی،‌ نحوه پاسخ ما به اطلاعات نابودی، خیلی پیچیده است. ما به جای این که آن‌ها را بگیریم و بر اساس آن‌ها یک راه منطقی پیدا کنیم،‌ در مورد آن مذاکره می‌کنیم.

سازمان بین‌المللی تغییرات آب و هوایی در سال 2007/ 1386،‌ ‌اعلام کرد که سطح گازهای گلخانه‌ای جو به میزانی رسیده که طی 000،650 سال پیش بی‌سابقه بوده است. این گازها که نتیجه مصرف سوخت‌های فسیلی هستند،‌ همچنان هم در حال افزایش هستند. چون این گازها گرمای خورشید را به دام می‌اندازند،‌ بسته به نوع مصرف انرژی انسان‌ها، ‌دمای زمین تا پایان این قرن می‌تواند 1.5 تا 7.2 درجه فارنهایت گرم‌تر شود. حتی اگر دمای زمین به اندازه نصف این رقم افزایش یابد، وضعیت آب و هوایی آن به هم می‌خورد: خشکسالی‌ها و سیل‌ها به وجود می‌آیند، اقیانوس‌ها اسیدی می‌شوند، اکوسیستم به هم می‌خورد و با بالا آمدن آب دریاها، شهرهای ساحلی زیر آب می‌روند.

رییس سازمان بین‌المللی تغییرات آب و هوایی، راجندرا پاچوری، بعد از انتشار این گزارش گفت: «اگر تا قبل از سال 2012/ 1391 هیچ اقدامی صورت نگیرد،‌ خیلی دیر خواهد شد. آن‌چه ما در دو یا سه سال آینده انجام دهیم، آینده ما را تعیین خواهد کرد. الان زمان سرنوشت‌ساز است».

مطالعاتی که از آن زمان منتشر شده‌اند، همه یا این پیش‌گویی را تایید کرده‌اند یا حتی گفته‌اند که این سازمان خطر را کم‌تر از میزان واقعی آن تخمین زده است. اما حتی حالا که رهبران جهان جمع شده‌اند تا از یک فاجعه جلوگیری کنند، بسیاری از مردم باور ندارند که کربن بتواند زمین را گرم‌تر کند. در واقع تعداد مردمی که این موضوع را باور دارند، کم‌تر از هر زمان دیگری در 12 سال گذشته است. نورگارد در مصاحبه‌ای با وایرد، از شکاف بین علم و تصور عمومی صحبت کرده است که آن را با هم می‌خوانیم:

چرا به نظر می‌رسد که مردم اهمیت نمی‌دهند؟
از یک طرف، گروه‌هایی تشکیل شده‌اند که به خوبی سازمان یافته‌اند و بودجه خوبی هم دارند تا تغییر آب و هوایی را زیر سوال ببرند. خصوصا اکسون موبیل و شرکت‌های مشابهی که به صنعت دخانیات کمک می‌کنند و ارتباط سرطان و مصرف سیگار را انکار می‌کنند،‌ پشت این گروه‌ها ایستاده‌اند.
این خیلی مهم است،‌ اما من در حوزه دیگری کار می‌کنم، ‌در مورد مردمی که به علم باور دارند،‌ اما برای این که بدانیم چه قدر علم در جامعه جایگاه دارد، در دسترس نیستند.

منظورتان کسانی است که به عاقبت خوش باور دارند. پاسخ آن‌ها چیست؟
تغییر آب و هوا نابودکننده است. این چیزی است که ما نمی‌خواهیم در موردش فکر کنیم. بنابراین هر روز برای خودمان دنیایی می‌سازیم که واقعی نیست و آن را دور نگه می‌داریم. کسانی مثل من، نیاز ندارند که تاثیر آن را در زندگی روزمره آدم‌ها ببینند. من می‌توانم در مورد سیل‌های متفاوت بنگلادش، یا مردم مالدیو که جزیره‌شان زیر آب می‌رود، یا بزرگراه‌های آلاسکا که با تغییر لایه‌های یخی، تغییر کرده‌اند بخوانم. اما این زندگی من نیست. بخش عظیمی از مسئله همین است.

چه طور این حبابی که به دور خودشان بسته‌اند، باقی می‌ماند؟‌
ما برای داشتن حس مثبت در مورد خود و حفظ آن در طول روز، مواردی را برای توجه کردن و فکر کردن در طول روز انتخاب می‌کنیم. برای این که برای خودمان تصویر خوب و امنی از دنیایی بسازیم که در آن زندگی می‌کنیم، اطلاعات را غربال می‌کنیم. وقتی هم که بادوستانمان حرف می‌زنیم در مورد مسائل خوشایند صحبت می‌کنیم.

چه طور این مسئله را به شک‌گرایی تعبیر می‌کنید؟
این یک تناقض است. آگاهی بالا رفته و اطلاعات زیادی در این باره در دسترس است. حالا این مسئله کاملا جلوی صورت ماست و این جاست که مکانیسم‌های دفاعی روانی دست به کار می‌شوند، خصوصا وقتی ای‌میل‌هایی می‌بینیم که گروهی قصد دارند درباره این که خطری ما را تهدید می‌کند،‌ ایجاد شک کنند. اگر من نخواهم باور کنم که تغییر آب و هوا واقعی است و سبک زندگی من و کربنی که تولید می‌کنم باعث نابودی می‌شود، بهتر است که خیال کنم اصلا چنین چیزی وجود ندارد.

یعنی همه چیز به این مسئله برمی‌گردد که ما نمی‌خواهیم با نقش خودمان در این نابودی روبرو بشویم؟
من این طور فکر می‌کنم. و به همین دلیل است که حس روشنی در مورد این که چه می‌توانیم انجام دهیم نداریم. هر رهبر جامعه‌ای می‌داند که اگر بخواهد مردم به چیزی جواب بدهند، باید به آن‌ها بگوید که چه کار باید بکنند و آن را شدنی جلوه بدهد. جان کراسنیک،‌ روانشناس دانشگاه استنفورد این مسئله را مطالعه کرده و متوجه شده به محض این که مردم می‌فهمند راه حل ساده‌ای برای گرمایش زمین وجود ندارد،‌ دست از فکر کردن به آن برمی‌دارند. مردم فقط مشکلاتی را جدی می‌گیرند که بدانند برای آن می‌توانند کاری انجام بدهند.

یک عامل دیگر این است که ما دیگر حس بقا نداریم. روبرت لیفتون، روانشناسی است که نشان داده وجود بمب‌های اتمی چه بلایی بر سر روان ما آورده است. در ما این حس ایجاد شده که هر لحظه دنیا می‌تواند به پایان برسد.
گرمایش جهانی هم گونه‌های ما را تهدید می‌کند. روانشناسان می‌گویند خیلی مهم است که ما حس ادامه زندگی و بقا داشته باشیم. این حس باعث می‌شود که ما موزه‌های بزرگ خلق کنیم و بخواهیم کارهایمان بعد از مرگ باقی بمانند و نام خانوادگی‌مان ادامه داشته باشد.

اما این حس بقا و جاودانگی از بین رفته است. تغییر آب و هوا یک جنبه بسیار مهم دیگر هم دارد. دانشمندانی که بمب اتم را ساختند، ‌احساس گناه می‌کردند و حالا تاثیر آن روی جمعیت گسترده‌ای نمایان شده است.

پس، ما نمی‌خواهیم قبول کنیم که تغییر آب و هوایی دارد اتفاق می‌افتد، در مورد آن احساس گناه می‌کنیم و نمی‌دانیم برایش چه کاری می‌توانیم انجام بدهیم؟ برای همین تظاهر می‌کنیم که مشکلی نیست؟
بله،‌ اما نمی‌خواهم بگویم که کار خشن و احمقانه‌ای انجام می‌دهیم. گاهی افراد بسیار مهربان نمی‌توانند در موقعیت‌های خاص کمک کنند چون از آن به شدت آسیب می‌بینند. توانایی همدلی انسان‌ها بسیار عمیق است و این بخشی از ضعف ماست. اگر بی‌احساس‌تر بودیم،‌ با این مسئله قوی‌تر برخورد می‌کردیم. شاید ما به عنوان یک گونه حساس، برای مقابله با این مسئله ضعیف هستیم.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 29458

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بهمن IR ۲۳:۴۳ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۱
    0 0
    ممنون. خیلی زیاد