به گزارش خبرآنلاین، صحرایی درباره این سه مجموعه گفت: این اثر یک مجموعه ادامهدار سهجلدی به نام «دار و دسته دارعلی» است، که با سه کتاب «آمبولانس شتری»، «گردان بلدرچینها» و «برانکارد دربستی» همراه است.
او ادامه داد: این مجموعه طنز خاطرات مستندی است از بچههایی که خودشان در جنگ حضور داشتهاند، که من با اقتباس از رشادتهای آنها در جنگ، این اثر را تبدیل به 64 داستان در سه مجموعه کردهام؛ در اصل تلاش داشتهام داستانها در این سه مجلد، به شکل مستقل باشند، ولی به صورت ظریف با یکدیگر پیوند و وحدت داشته باشند.
صحرایی در پاسخ به اینکه چرا به طنز روی آوردید، خاطرنشان کرد: دلیل اولم این است که طنز جذابیتها و گیرایی بالایی دارد و همچنین خودش میتواند جذابیت را بسازد، دوم جانمایه ساختار زندگی ما ایرانیان طنز است و از آنجایی که زندگی در جنگ ما جاری بوده، درون این زندگی نیز قطعا با طنزهایی همراه بوده است. در این مجموعه سعی کردهام لحظهها را با ادبیات طنزآمیز روایت کنم. دلیل سوم هم این است که روحیه خودم با طنز عجین است. او همچنین شخصیت دارعلی در این مجموعه را واقعی دانست و گفت: دارعلی هماکنون در شیراز زندگی میکند و همچنان شوخطبعیهای خودش با اطرافیان را دارد.
«آمبولانس شتری»، «گردان بلدرچینها» و «برانکارد دربستی» مجموعه سهگانه طنز اکبر صحرایی است که در قطع وزیری و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
خبر دیگر از سوره مهر اینکه، رمان «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمدزاده به چاپ بیستم رسیده و به زودی روانه بازار میشود. داستان این رمان از این قرار است که یک رزمنده جوان در عملیاتی برای یافتن مکان استقرار رادار فرانسوی با دوستش پرویز درگیر میشود و در همین حین با افراد و شخصیتهایی مواجه میشود که دارای عقاید و ادیان مختلفی هستند.
این رزمنده در طول داستان آرامش کاری خود را از دست می دهد و مجبور است هم مسئول پخش غذا باشد، هم به چند آدم غیرمعمول که در شهر پناه گرفتهاند رسیدگی کند و هم به عنوان دیده بان برای عملیات خاصی که در پیش است، بیشتر از قبل دیده بانی کند. شخصیت اصلی دیگریک در داستان حضور دارد «مهندس» است. جنگ و علت آن برای مهندس بی مفهوم است و اعتقادات او عامل مولد شکی برای دیدهبان است.
در بخشی از این کتاب آمدهاست:
«مهندس میگه ماها مهرهی سیاهیم. مهرهی سرباز سیاه بدبخت!
-نمیخواد ادامه بدی. یقهاش را گرفتم. حالا میخوای جوابش را بشنوی؟
-با سر تأکید کردم.
-آره. من و رفیقام، جونمون رو تو این راه گذاشتیم. باید جواب بدی!
-خب، چرا من باید جوابش را بدم؟
-چون این نقشه را شما ریختید.
-قاسم مکث طولانی کرد؛ خیلی طولانی.
- با این که خیلی چیزا تو این دنیا جواب دو دو تا چهارتا نداره؛ ولی من نظر خودم رو میگم. فقط این رو بدون که مهمترین مهرهی تأثیرگذار، روی صفحهی شطرنج، وزیره. ما وزیر رو، حاکم مطلق در بازی شطرنج میدونیم. حالا اگر همون هشت مهرهی سرباز ِ ـ به قول مهندس- سیاهِ جبرزدهی بدبخت، در یک حرکت دسته جمعی سنجیده، به هم کمک کنن و یکیشون به انتهای صفحهی مقابل برسه؛ وزیر میشه. اینجاست که کل روند بازی عوض میشه.»
کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» چندی پیش به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده و انتشارات مزدا آن را در آمریکا منتشر کردهاست. این کتاب همچنین جوایز ادبیای همچون جایزه ادبی اصفهان و جایزه کتاب سال شهید غنی پور را به خود اختصاص داده و در سال 1385 کاندیدای نهایی کتاب سال قلم زرین نیز شدهاست.
6060
نظر شما