یادداشتهای سفر به کره شمالی - بخش سوم

چند لحظه بعد از آنکه صدای باز شدن چرخ‌های هواپیما را می‌شنوم، مهماندار به دو زبان چینی و انگلیسی اعلام می‌کند که دمای هوا 27 درجه سانتی‌گراد است و از مسافران می‌خواهد تا توقف کامل هواپیما صندلی خود را ترک نکنند. از لحظه تماس چرخ‌ها با زمین تا توقف کامل هواپیما حدود 10 دقیقه طول می‌کشد و اکثر مسافران بی توجه به درخواست مهماندار، با اینکه می دانند درها بسته است و پلکان هنوز وجود ندارد، توی راهرو صف کشیده اند.

فرودگاه کوچک است و حداکثر 10، 12 فروند هواپیما که بیشترشان کوچکند و آرم "هواپیمایی کره شمالی "روی آنها نقش بسته،در گوشه و کنار به چشم می‌خورند.

در قیاس با کشورخودمان، فرودگاه پیونگ یانگ هم اندازه فرودگاه یزد، رشت، بوشهر یا حداکثر ارومیه است اما کهنه‌تر و قدیمی‌تر و تقریبا همان امکانات. یکی، دو تا جرثقیل و مقداری مصالح ساختمانی نشان می‌دهد که دست‌اندرکار احداث سالن جدیدی برای فرودگاه هستند اما فعلاً باید به سالنی که کهنگی از سر و رویش می‌بارد، وارد شویم.

از پیونگ یانگ فقط می‌شود به سه فرودگاه دیگر پرواز کرد؛ پکن و شانگهای (چین) و ولادی وستک (روسیه). پروازهای ورودی هم فقط از همین سه فرودگاه صورت می‌پذیرد. پرواز داخلی نیز در کره‌شمالی وجود ندارد. به این ترتیب می‌توان فهمید که همین فرودگاه قدیمی نیز برای کره‌ای‌ها کافی است.

نمی‌دانم وزن کلاه بزرگی که روی سر پلیس کنترل گذرنامه قرار گرفته، چقدر است اما با مشاهده اش می توان سنگینی اش را حس کرد. خنده نه چندان دلچسبی که بعد از کنترل پاسپورت روی لبانش می‌نشیند، به عنوان خاطره اولین لحظات ورود به کره شمالی در ذهنم نقش می‌بندد.

سفر من به کره‌شمالی، همزمان با برگزاری مسابقات وزنه‌برداری باشگاه‌های آسیا انجام شد. مسابقاتی که 12 کشور آسیایی در آن شرکت کردند و ایران غایب بزرگ آن بود. دبیرکل فدراسیون وزنه‌برداری آسیا (علی مرادی) و مسئول امور اجرایی وی به همراه دو تن از پیشکسوتان وزنه‌برداری کشورمان و من (در نقش عنصر رسانه‌ای) در این مسابقات شرکت داشتیم. تقریباً در همه روزهای مسابقه، این پرسش تکراری  را از سوی یک یا چند سرپرست تیم متعلق به کشورهای مختلف شنیدم که چرا تیمی از ایران حضور ندارد؟ و علی مرادی جواب‌هایی می‌داد که حرمت و آبروی کشورمان حفظ شود. مگر می‌شد آنجا این واقعیت تلخ را مطرح کرد که این روزها آقای رضازاده، رئیس فدراسیون وزنه‌برداری کشورمان سخت سرگرم کارهای شورای شهر است و دارند او را برای رأی دادن به شهردار، یارگیری می‌کنند؟ مگر می‌شد به این نکته اشاره کرد که جناب رئیس فدراسیون ایران کارهای مهمتری دارد که وزنه‌برداری در انتهای جدول کارهایش قرار گرفته؟ مگر امکان داشت به خارجی‌ها گفته شود که تیم‌های ایرانی به دلیل نداشتن پول نیامدند؟ اگر درجواب‌مان تیم بنگلادش، سریلانکا و سوریه را توی سرمان می‌زدند، چه جوابی داشتیم؟ پس بهتر بود از پاسخ به این سؤال‌های زیرکانه طفره می‌رفتیم و نیز در برابر این پرسش که «نکند دوپینگ‌ها کار دست فدراسیون ایران داده، چه عکس‌العملی شایسته‌تر از این بودکه خودمان را به کر بودن بزنیم؟!

بعد از گیت پلیس گذرنامه، با  مسئولانی که از فدراسیون وزنه‌برداری کره به استقبال آمده بودند، چاق سلامتی کردیم و سوار خودروها به سمت هتل روانه شدیم. هنگام سوار شدن به ماشین، به ازای هر نفر یک راهنما - مترجم همراه شد. این روش کره‌ای‌هاست که برای هر خارجی به محض ورود به کشورشان یک راهنما می‌گمارند. راهنماهای تیم ما انگلیسی بلد بودند . روزهای بعد مترجم - راهنماهای هیأت‌های دیگر کشورها را هم دیدم. آنها به زبان‌های انگلیسی، عربی، چینی و ... مسلط بودند و به فراخور زبان کسی که راهنمایی‌اش را بر عهده داشتند، برگزیده شده بودند.متوسط سنی راهنماها 22-23 سال بود و تقریباً همگی دانشجویان سال آخر دانشگاه در رشته زبان بودند. دخترها و پسرهای جوانی که بعداً فهمیدم  فرزندان افرادی هستند که در ارتش یا دولت، صاحب منصب هستند. راهنمای من - لابد به دلیل اینکه عنصر رسانه‌ای بودم - آقایی 40 ساله بود که در یک مؤسسه دولتی دارالترجمه کار می‌کرد و در روزهای که در پیونگ یانگ بودم (به استثنای ساعات استراحت در اتاقم در هتل و صرف غذا) او را سایه به سایه خودم حس می‌کردم. یکی، دو روز اول گمانم این بود که احساس منفی «تحت تعقیب بودن» فقط برای من وجود دارد اما در دیالوگ‌هایی که با برخی دیگر از هیأت‌های سایر کشورها داشتم، آنها هم این حس مشترک را تأیید کردند، حسی که واقعاً آزاردهنده بود.

یک روز صبح، حدود ساعت 7، قدم‌زنان از لابی هتل بیرون رفتم تا در هوای صبح ساحل رودخانه مجاور هتل نفس بکشم. چند دقیقه بعد صدای "Good morning" راهنما به گوشم خورد. لابد یک نفر آمار مرا به او داده بود و او برای اینکه دست از پا خطا نکنم، دنبالم راه افتاده بود.

مترجم - راهنماها شب را در هتل به سر می‌بردند و در طول همه روزها و شب‌هایی که ما در پیونگ یانگ بودیم، حتی برای یک بار هم به خانواده‌شان سر نزدند. راهنمای من - همان آقای40 ساله - با آنکه دلش برای تنهادخترش خیلی تنگ شده بود، اجازه نداشت به خانه‌اش که در فاصله 4-3 کیلومتری هتل بود، برود. او می‌گفت هر روز با همسر و دخترش از طریق تلفن همراه صحبت می‌کند. 

او هنگام ترک پیونگ یانگ تا گیت پلیس گذرنامه همراهم بود. وقتی از هواپیمای «چین ایرلاین» که  با آن از پایتخت کره به پکن آمدیم،پیاده شدم، دیگر او نبود اما احساس «تحت تعقیب بودن توسط او» هنوز بود.

در سالن ترانزیت فرودگاه پکن، باید بیش از ده ساعت منتظر بمانم. این زمان فرصت خوبی است برای بازگشت به خاطرات چند روز قبل زندگی در پیونگ یانگ و از جمله مسابقات وزنه برداری و نیزراهنما-مترجم هایی که روی اعصابم بودند. با این همه، رفتار اعصاب خردکن آنها به اندازه نگاههای سرزنش آمیزی که تیمهای ورزشی کشورهای آسیایی به خاطر عدم شرکت ایران در مسابقات به ما داشتند، ناراحت کننده نبود. کاش فدراسیون وزنه برداری ما کمی و فقط کمی به فکر حیثیت کشورمان - نه، لااقل به فکر شان - خودش بود.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 315508

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 15 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۹
    39 6
    من شنیدم کره شمالی از نظر تکنولوژی هسته ای پیشرفته تر از ماست !
    • علی A1 ۱۰:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۷/۱۵
      7 18
      امیدوارم تکنولوژی هسته ای حداقل برای ایران خوش یمن باشه
  • کرمانشاهی A1 ۱۶:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۰
    7 46
    کره شمالی استقلال رو به حد اعلاش رسونده و به معنای واقعی تنها کشور 100٪ مستقل جهانه.ما هم اگه میخوایم استقلال داشته باشیم باید کره شمالی رو سرلوحه کارمون قرار بدیم...!
  • ايراني IR ۱۴:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۸
    12 0
    خيلي سيري پهلوان مردم كره شمالي از گرسنگي گوشت همديگر را ميخورند
  • سعید IR ۰۷:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۹
    8 0
    میشود درباره انتخاب خود برای این سفر به عنوان عنصر رسانه ای! هم توضیح دهید؟ فرآیند انتخاب چگونه بوده است چون تا اونجایی که ما اطلاع داریم شما ورزشی نویس نیستی.این همه انتقاد که به تیم احمدی نژاد میکردید نتیجه اش همین بود ؟حالا نوبت شماست ؟ خواهش میکنم جواب بدید و سانسور نکنید. --------------------------------------------------------------------------------------------------------- محمد مهاجري: اين سفر هيچ ارتباطي به مديريت ورزشي کشورمان و فدراسيون فوتبال ايران نداشت و هزينه آن هم از سوي دولت پرداخت نشد.