خبر تکان دهنده تر از آن است که به چشمتان نخورده باشد: در یک اداره دولتی، یک نظافتچی 36 ساله به ظن اینکه یکی از کارمندان بوسیله تلفن مزاحم او می شده، در اولین روز کاری سال 91 با سه لیتر اسید سولفوریک به استقبالش می رود و پس از ریختن اسید روی سر و صورت و بدن او، جنایتش را با چندین ضربه چاقو تکمیل می کند و متواری می شود (و مدتی بعد نزدیک مرز عراق دستگیر می شود.)
این جنایت که از نظر شدت آسیب وارده در نوع خود کم نظیر است، علاوه بر یکی از چشمان و گوش راست قربانی، تقریبا تمام صورت و پوست سر و موهای او را از بین برده و بخش زیادی از کمر او را به شدت سوزانده، به طوری که پزشک قانونی شدت سوختگی وی را 70 درصد اعلام کرد. اگر خیلی کم طاقت نیستید عکسهای او را می توانید در سایتهای خبری ببینید. واقعا تکان دهنده است.
اما موضوع این یادداشت مربوط به نحوه برخورد دولت و نهادهای دولتی با این کارمند قربانی است: جوانی 34 ساله به نام سیدمحسن مرتضوی؛ متاهل و صاحب یک دختر 10 ساله. او در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا گفته تاکنون بیش از 60 عمل جراحی را پشت سر گذاشته و برای تامین هزینه های سنگین این عملها(که بیمه تامین اجتماعی بخش اصلی آن را تقبل نکرده) مجبور شده ماشین و خانه اش را بفروشد و از والدین و اقوامش قرضهای سنگین بگیرد.
به گفته او، پس از یکسال و نیم دوندگی رئیس جمهور وقت با اعطای 50 میلیون تومان وام به او موافقت کرد اما این مبلغ نهایتا به سه میلیون تومان! تقلیل پیدا کرد که برای دریافت آن هم باید سند ملکی گرو می گذاشت و سه ضامن معرفی می کرد؛ امکاناتی که او نداشت و از همان مبلغ اندک هم محروم شد. او از شهرداری هم تقاضای کمک کرد. شهردار تهران در ابتدا وعده پرداخت 18 میلیون تومان وام بلاعوض را به او می دهد اما این مبلغ هم در نهایت به 500 هزار تومان تقلیل پیدا می کند!!!(توضیح اینکه به گفته مرتضوی، فقط هزینه یکی از بیمارستانها 100 میلیون تومان شده است). مسئولان کمیته امداد هم در پاسخ به تقاضای کمک او گفته اند که وی شرایط دریافت کمک از این نهاد را ندارد. می گوید محل کارش هم با اختصاص کمک هزینه درمانی به او موافقت نکرده است. این در حالیست که او بازهم باید زیر چند عمل دیگر برود و دهها میلیون تومان دیگر نیاز دارد.
با این مسئله که چرا پزشکان متخصص مربوطه و مراکز درمانی حاضر نیستند به عنوان کمک به یک انسان بسیار نیازمند و ناتوان، او را به طور رایگان درمان کنند کاری ندارم. لابد سوگند نامه بقراط و اخلاق پزشکی هم مثل خیلی چیزهای دیگر صرفا فرمالیته است و در سطح شعار کارکرد دارد. اما مگر دولت و نهادهای وابسته به آن در مقابل شهروندان مسئول نیستند؟ مگر قرار نیست بخشی از بیت المال به انسانهای بیگناه و نیازمندی که مورد ظلم قرار گرفته اند اختصاص پیدا کند؟ آیا بیت المال صرفا مخصوص یاری رساندن به آنهایی است که علاقه مندند یک شبه میلیاردر شوند؟ این را هم در نظر بگیرید که مبلغی که مورد نیاز سید محسن است، در مقابل موجودی جیبهای رانت خوارها، هیچ است.
چگونه است که آقای شهردار داوطلبانه و سخاوتمندانه حاضر بود در صورت بردن تیم استقلال در بازی با تیمی از کره جنوبی به هر یک از بازیکنان این تیم، که سالانه دستمزدهای چند صد میلیونی و میلیاردی می گیرند، یک خانه پاداش بدهد، اما توجهش به سید محسن مرتضوی در حد پانصد هزار تومان است؟ چرا بازیکنان ثروتمند تیم ملی باید پاداشهای چند ده میلیونی یا مثلا مجوز واردات خودرو(یعنی فرصتی برای کسب سودهای میلیاردی) از دولت هدیه بگیرند اما قربانی ای مثل سید محسن مرتضوی برای دریافت سه میلیون تومان وام، که هیچ دردی هم از او دوا نمی کند، باید سند بگذارد و سه ضامن ببرد؟ بگذریم از پاداشهای بسیار کلان تری که به عناوین مختلف به اشخاص دیگر تقدیم می شود، یا برخی اشخاص به خودشان تقدیم می کنند.
و تازه، این داستان غم آلود صرفا مختص آقای سید محسن مرتضوی نیست. افراد دیگری که قربانی اسید پاشی شده اند هم اغلب هنگام درخواست کمک با بی اعتنایی و جواب «نه» مسئولان مربوطه مواجه شده اند یا مبلغی ناچیز به عنوان کمک دریافت کرده اند؛ افرادی مثل آمنه، شیرین، طاهره، سمیه و ... افرادی که اگر خیرین در قبالشان احساس مسئولیت نمی کردند معلوم نبود وضعشان چقدر بدتر بود.
نمی دانم؛ شاید هم توقع قربانی ها و امثال من بیجا است و شاید این مسئله که تا حد زیادی بخاطر شرایط یک جامعه است که افرادی در آن رشد پیدا می کنند که شقاوت آنقدر بر وجودشان غالب می شود که به خود حق می دهند روی دیگران اسید بریزند، هیچ ربطی به دولت ندارد که حالا بخواهد در قبال قربانیان مسئولیتی احساس کند.
۴۷۴۷
نظر شما