اسب‌هایی که در پیشانی شاعر می‌دوند

مجموعه شعر «اسب‌ها در پیشانی‌ات می‌دوند» نخستین مجموعه شعر روزنامه‌نگاری است که پیش از این نیز یک مجموعه داستان از او منتشر شده بود.

الهه خسروی یگانه: اهالی مطبوعات مریم منصوری با گزارش و گفت و گوهایش در حوزه فرهنگ و هنر به خصوص تئاتر و ادبیات می‌شناسند. پیش از این مجموعه داستان «دو کام حبس» او از سوی نشر چشمه منتشر شده‌است و حالا چندی است که مجموعه شعر «اسب‌ها در پیشانی‌ات می‌دوند» به بازار کتاب آمده است.

انتشار مجموعه شعر آن هم در این آشفته بازار کتاب جرات بالایی می‌خواهد. به خصوص آن که شعرهایت باید آنقدر خوب باشند که ناشر را قانع کند، اقدام به چاپ کتابت کند و نخستین مجموعه شعر منصوری ظاهرا این خصوصیت را دارد.

در شعرهای او با فضای متفاوتی روبرو هستیم. کارکرد زبان و استفاده‌ای که او از کلمات می‌کند، به چشم خواننده‌ای که این روزها ذهن و چشم‌هایش در فضای مجازی پر از شعر و متن‌های ادبی است تازه می‌نماید و این اتفاقی است که باعث می‌شود به خواندن شعرها راغب شوی.

او بدون بازی‌های بیهوده زبانی، بدون ادا درآوردن‌های مرسوم شعر دهه هفتاد، چیزی را می‌گوید که تعبیرش با خود مخاطب است: «ما در «رفتن» خیس خورده‌ایم/ و موج‌ها/ به این حادثه اعتبار می‌دهند/ و من در هر سطر/ پدری می‌سازم/ که ریسه ماهیان مرده را/ ناشیانه در شهر می‌کشد...»

مجموعه شعر مریم منصوری

دایره واژگان منصوری در این شعرها دایره وسیعی است با این حال او کلمات را با معنای همیشگی خود به کار نمی‌برد. او در پی ساختن تصویرهای کابوس‌واری است که فضای شعرش را در مرز رویا و واقعیت سرگردان می‌کند. نوع نگاه او در این شعرها، نگاه شاعری است که خصوصیتش فقط در شاعرانه دیدن جهان نیست؛«بوی کند خون/ حوله‌های خیس/ تو میان یخ‌ها خوابیده‌ای/ و انگشتانت/ هنوز در تردید»

فضای امروزی شعر او توان برقرار کردن ارتباط با مخاطب را دارد. خاصه آنجا که مثلا از ابزارهای تکنولوژیک هر روزه مثل پیامک تعبیری شاعرانه می‌دهد بی‌آنکه بخواهد آن را در قالبی مصنوعی و تصنعی بپیچاند: «این پیام‌های کوتاه/ دست‌های نوازش من است»... بدین ترتیب حضور انسان شهری در شعرهای منصوری حضوری چشمگیر است. حضوری که گرچه پیوند عمیقی با طبیعت دارد ولی در عین‌حال، در پی خلق فضاهای تازه در چارچوب خاکستری چشم‌انداز هر روزه‌اش است.

«تو»ی شعرهای منصوری، کسی که این شعرها شاید خطاب به او سروده می‌شوند «تو»ی ایده‌آل و اساطیری نیست. «تو»یی است از جنس من و ما، با عادات و آداب و رفتارهای همیشگی با این حال اینجا شاعر است که به او وجهی دیگرگونه می‌بخشد و او را برای ما خاص می‌کند: «می‌شد صدای قدم‌هایت/ در راهرو/ انقلابی به پا کند...»

نخستین مجموعه شعرش مریم منصوری دریچه‌ای است که از پشت آن می‌توانی به دنیای او نگاه کنی. دنیایی بی‌رحم که دست شاعر را پس می‌زند و با این حال، از پذیرفتن تاثیر او ناگزیر است.

«زنی/در ظهر صیرالدوله باد می‌کند/ زنی با لاشه‌های پاییز/ زنی روی زمین/ و ابر/ معلوم نیست باران ببارد/ ــ این تمام فهم من از آسمان بی‌اعتناست ــ/ و پسرها/ تمام کتاب ها را زیر و رو می‌کنند/ به دنبال تو!/ همینگوی عزیز! تفنگ لعنتی‌ات را/ کجا گم و گور کرده‌ای؟»

۵۷۵۷

کد خبر 330373

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =