دولت یازدهم جمهوری اسلامی به ریاست حسن روحانی نیازمند گونه شناسی دقیق سیاسی از سوی پژوهشگران سیاسی است. چند پرسش مهم در این خصوص مطرح است که عبارتند از:
1- دولت یازدهم در چیدمان سیاسی کشور در کدام جناح و اردوگاه قرار می گیرد ؟
2- سیاست های این دولت بیشتر کدام گرایش و رویکرد سیاسی را راضی می سازد؟
3- پایگاه و خاستگاه سیاسی این دولت در بین رجال و کنشگران سیاسی کجاست ؟
4- دولت یازدهم از نظر گفتمانی به مفاهیم و تعاریف کدام گرایش و طیف و جناح سیاسی تکیه کرده و متمسک می شود؟
5- ایا دولت یازدهم در اردوگاه اصولگرایان قرار می گیرد چنانچه عده ای مدعی اند یا در طیف اصلاحات می گنجد چنانکه برخی دیگر می گویند؟ یا در راه میانه قرار دارد چنانکه حسن روحانی خود مدعی است و نام آن را دولت اعتدال گذاشته است که با پرچم تدبیر و کتل امید هدایت می شود.
پاسخ اجمالی و مشترک نگارنده این است که دولت یازدهم نه اصولگراست و نه اصلاح طلب بلکه دولت محافظه کاران است . از نوع محافظه کاران میانه رو که در میانه دوسر طیف محافظه کاری یعنی محافظه کاری تندرو و محافظه کاری کلاسیک قرار می گیرد .
اما برای پاسخ تفصیلی به این پرسش ناگزیر باید به گذشته ها بازگشت و جناح بندی های سیاسی را از ابتدای انقلاب از برابر ذهن و حافظه عبور داد.
جناح بندی سیاسی در ایران از ابتدای انقلاب از مدل آنتاگونیستی یا دوگانه تبعیت کرده است . دهه 60 دهه تقابل و رقابت " چپ" ها در برابر "راست" ها بود. هر دو طیف در حوزه و دانشگاه نظریه پرداز و پایگاه آکادمیک و اسکولاستیک داشتند. در قوای مجریه و مقننه و قضاییه سهمی از مناصب و مسئولیتها داشتند و برای افزودن این سهم با هم رقابت می کردند و گاه از دایره رقابت نیز خارج شده و بی رحمانه بر هم می تاختند . در حوزه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی نیز زاویه نگرش آنها هویدا بود. چپها در حوزه اقتصاد طرفدار دولت بزرگ و همه کاره بودند که باید در برابر توده های چشم به دست دولت دوخته احساس مسئولیت کند صفهای شیر و پنیر و نظام توزیع کوپنی در دهه 60 نماد احساس مسئولیت و تعهد چپهای دولتی به معیشت مردم بود انچه که اقتصاد حمایتی نامیده می شود چپها در سیاست های فرهنگی ایدئولوژیک در سیاست خارجی ستیزه جو و نهضتی بودند . در مقابل راست ها حامی اقتصاد بازار مدار و مبادله ای و عدم دخالت بیش از حد دولت در اقتصاد و در حوزه فرهنگی سنت گرا و متکی بر نهادها اصیل اجتماعی مانند هیات ها و صندوق ها ومحافل مذهبی حول ریش سفیدان موجه بودند . راست گراها در حوزه سیاست خارجی به ماجراجویی رقبتی نداشتند . چهر ه های برجسته چپ گرا در دهه 60 عبارتند از بهزاد نبوی، هادی غفاری ، میر حسین موسوی ، اکبر محتشمی و صادق خلخالی و چهره های برجسته راست گرا در همین دهه عبارتند از: مرحوم عسگر اولادی ، مرتضی نبوی ، آذری قمی و احمد توکلی و..
اما این طیفها و جناحهای سیاسی در دهه 70 هم ریزش و رویش داشتند و هم تغییر و تحول .دیگر برچسب چپ و راست نمی توانست رفتارها و مواضع این جناح ها را نمایندگی و باز نمایی کند و دوم خرداد 76 تولدی دوباره در جناح بندی سیاسی در ایران ایجاد نمود . در نیمه دهه 70 دوم خردادیهای رادیکال از دل و درون چپها زاییده شدند و علیه باورهای گذشته خود شورش کردند و نام آن را تجدید نظر طلبی گذاشتند و از درون راست گرایی نیز محافظه کاری کلاسیک سر برآورد که هرچند ضد اصلاحات نامیده می شد اما در واقع بجای تجدید نظر طلبی به دنبال اصلاحات تدریجی و بطیی در نگاه و نگرش خود به جهان پیرامونی بود . نماد محافظه کاری کلاسیک در دهه 70 ایت الله مهدوی کنی ، علی اکبر ناطق نوری و اکبر هاشمی رفسنجانی... بودند و چهره های برجسته دوم خردادی ها محمد خاتمی ، مصطفی تاج زاده ، مصطفی معین ، محسن امین زاده و مهدی کروبی بودند . کشاکش این دو طیف در دهه هفتاد و اوایل دهه هستاد آنچنان پر شدت بود و آنقدر نیروهاو توان طرفین را فرسوده و شکننده کرد که هر دو جناح مورد اشاره در انتخاباتهای متوالی شورای شهر و ریاست جمهوری را از دست دادند و محمود احمدی نژاد و طیف ابادگران برنده این رقابتها بودند . اینان دوم خردادی ها را بریده از انقلاب و محافظه کاران را عقب مانده از قافله انقلاب می خواندند و راه سومی را به طبقات اجتماعی پیشنهاد می کردند. بر سرکار امدن دولت مردم گرا یا پوپولیست نهم ودهم در دهه هشتاد منجر به باز تولید هویتی دو جناح اصلی کشور شد . اصلاح طلبان بالکل از قدرت و مصادر حکومتی در قوای سه گانه محروم ماندند و اصولگرایان به مصداق آش نخورده و دهان سوخته از جانب رقیب به حمایت از دولت احمدی نژاد متهم شدند هرچند در نقد دولت نهم و دهم پیشرو بودند . حجم انتقادها و زاویه های سیاسی و فرهنگی برخی اصولگرایان مانند محمد باقر قالیباف و عماد افروغ و محسن رضایی و احمد توکلی و علی لاریجانی از دولت احمدی نژاد بسیار فراتر و نافذ تر از نقدهای کنایه امیز اصلاح طلبان در گوشه و کنارمیدان سیاست ایرانی بود.
این سه دهه تجربه انتاگونیستی هر چند دستاوردها ی زیادی داشت اما مهمترین دستاورد آن ظهور محافظه کاری جدید در سپهر سیاسی ایران است که دولت حسن روحانی در چنین فضایی متولد شد.
اما پرسسش مهم اینجاست که چه دلایل و زمینه هایی برای تولد محافظه کاری وجود دارد.پاسخ کوتاه "اثبات ناکارامدی رادیکالیسم از نوع چپ و راست" است .نقطه اتصال و پیوند ناطق نوری و حسن روجانی در اینجاست .هر دو بعد از سالها مشاهده رادیکالیسم در جناحهای سیاسی کشور امروز داعیه دعوت به محافظه کاری دارند البته تحت عنوان مردم پسندانه اعتدال و میانه روی .یکی در کسوت رئیس جمهور و دیگری در کسوت ریش سفیدی وجیه المنظر .از منظر متخصصان جامعه شناسی سیاسی در یک جامعه و نظام سیاسی برامده از انقلاب همواره ظهور افراطی گری و رادیکالیسم امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است و آخرین تکانه و حرکت جدی و تاثیر گذار رادیکالیسم در جمهوری اسلامی دولت و حلقه محمود احمدی نژاد بود . او بارها بر این موضع صحه گذاشته بود که قطار انقلاب از ریل خارج شده است و باید به ریل برگردد و این شعار همیشگی همه رادیکالهای تاریخ است . انان که خود را لوکوموتیو ران متعهد و پایبند به آرمانها می دانند و دیگران را راهزنان از ریل خارج شده می خوانند .اکثرمواضع و تصمیمات دولت نهم و دهم خبر ساز و حاشیه دار و جنجال افرین بود و علت آن را باید در بنیادها ی رادیکال و مبانی دگر اندیشانه آن دولت بویژه رئیس آن دانست . اگر باور کنیم که دولتها با رایی که در انتخابات به دست می اورند در واقع خواسته ها و تقاضاها و مطالبات مردم را بازتاب می دهند می توانیم بگوییم مردم نیز در سال 1384 عدالتخواهی خود را با رایی رادیکال به رادیکال ترین نامزد انتخابات داده تا شاید عدالت در مسیری میانبر تحقق یابد و زمانی که بعد از 8 سال چنین نشد همان مردم به یک محافظه کار یعنی حسن روحانی رای دادند.
امروز پس از 35 سال از انقلاب و دوران استحکام نظام اسلامی می توان گفت محافظه کاری جدید در ایران شکل گرفته است که با محافظه کاری کلاسیک متفاوت است .
جالب اینجاست که محافظه کاری سیاسی در غرب نیز در واکنش به رادیکالیسم برامده از انقلاب فرانسه شکل گرفت و ادموند برک پرچمدار آن بود. محافظهکاری ای که برک مدعی آن بود بر پایه یک بدبینی عمیق نسبت به تواناییهای تغییر ساز انسان شکل گرفته است . به نظر محافظه کاران تغییرات درداخل محدویتهای یک وجدان حی و حاضر نسبت به فهم پیچیدگیهای هراسناک زندگی انسانرخ می دهد وجدانی که در طول تاریخ توسعهیافته است. نباید فراموش کنیم که محافظهکاری دکترینی است که میگوید: واقعیت هر جامعهای باید در توسعه تاریخی آن لحاظ شود نه در اقدامات و تصمیمات و مواضع خلق الساعه . می توان گفت محافظه کاری در غرب نیز از میان نزاع لیبرالیسم و سوسیالیسم سر برآورد . محافظه کاران با هر نوع تغییر انقلابی مخالف بودند چه از نوع لیبرالی آن با نفی سنتها و چه از نوع سوسیالیستی آن با نفی سرمایه داری و طبقات برخوردار. ناگفته نماند محافظه کاران با اصل تغییر مخالف نیستند بلکه تاکید انها بر ریشه و منشا و منبع تغییر است زیرا محافظهکاران به هویتهای مستقر بها میدهند، به تکریم عادات میپردازند و به پیشداوریها حرمت می نهند. این مواضع و باور ها نه به دلیل غیرعقلانی بودن آنها بلکه به دلیل آن است که این هویتهای مستقر، عادات و پیشداوریها، به انگیزههای ناگهانی موجودات بشری برای تغییر عادات مستحکم (بخوانید رادیکالیسم ) ثبات میبخشد و همچون سرعت گیری مانع از تندروی ها می شوند.
چنانکه محافظه کاران از نوع کلاسیک و جدید آنها در جمهوری اسلامی از درون انقلاب اسلامی برامدندو روحانیان انقلابی با تکیه بر مهمترین سنت اجتماعی یعنی دین رهبری انقلاب را برعهده گرفتند
دولت بازدهم از ابتدا با ساختار شکنی مخالف بود ه و تلاش می کند هم ارزشها و هم ساختارها را پاس بدارد و این موضع از مبانی محافظه کارانه آن بر می اید زیرا محافظه کاران در واقع پاسدار آداب و رسوم، مذهب و اقتدارهستند . زاویه مهم دولت روحانی با اصلاح طلبان که خیلی سعی می کنند با تبلیغات خود را پیروز و برنده انتخابات 1392 نشان دهند در همینجاست . اصلاح طلبان اساسا اقتدار ستیز هستند و از همین شکاف نیز آسیب خوردند زیرا در دوران حاکمیت خود بر دولت و مجلس به جنگ نهادهای صاحب اقتدار در نظام اسلامی مانند دستگاه قضایی و سپاه پاسداران و صدا وسیما رفتند و تصور واکنش سرسختانه از جانب این نهادها را نمی کردند در حالی که دولت محافظه کار چنین موضع و رویکردی ندارد.
دولت یازدهم هرچند رویکردی محافظه کارانه دارد اما همچنان در معرض اسیب های رادیکالیسم است و برای موفقیت باید از خود رادیکالیسم زدایی کند . فراموش نکنیم رادیکالها از اسب افتاده اند اما از اصل نیفتاده اند . هر گاه مجالی ببینند تکانی می خورند . به نظر صاحب این قلم حوزه فرهنگ حوزه ای است که رادیکالها از این سنگر در کمین دولت روحانی نشسته اند تا تحت پوشش و حمایت از دولت هوای دولت را با رعد و برق افراطی گری تیره سازند. واین دولت باید از مشی و ممشای خود در محافظه کاری پاسداری کند .
سخن اخر اینکه محافظه کاری در زمانه ما امر ممدوحی است زیرا بیشتر از انکه به شکلی ساده اندیشانه و عوامانه دست به عصا بودن و احتیاط کار بودن را تداعی کند احترام به سنتهای ریشه دار و بصیرت تاریخی و عقلانیت سیاسی و دور اندیشی را پیش روی تصمیم گیران قرا ر می دهد . متغیرهایی که نیازهای ایران امروز برای پیشرفت هستند.
منبع : همشهری ماه اسفند 1392 بازنشر در اندیشکده خرد www.dabirimehr.ir
نظر شما