این روزها بازار صدور بیانیه و امضای بیانیه حسابی گرم است. من به بیانیههای اهل سیاست و احزاب و گروههای سیاسی کاری ندارم. مردم سیاست پیشه چیزهایی میگویند که من خیلی از آنها سر در نمیآورم اما در این غوغا بیانیههایی هم دیده میشود که مزین به نام هنرمندان و شاعران و نویسندگان است.
از این جماعت توقع دیگری میرود، اگرچه آنها هم مثل هر کس دیگری میتوانند دغدغه سیاسی داشته باشند و حتی در صف مخالفان یا مدافعان سیاسی قرار بگیرند اما نمیتوان در آنها به چشم یک سیاستمدار نگریست. اهل سیاست بیش از آن که مدافع حقیقت باشند، مدافع منافع فردی و جمعی یک گروه یا حزبند - و این البته هیچ منافاتی با این جمله حکیمانه که «سیاست ما عین دیانت ماست» ندارد - هنرمندان اما دعوی دفاع از حق و حقیقت را دارند و اگر گاهگداری با سیاست همسو میشوند به دلیل آن است که گمان میبرند آن سیاست بهرهای از حقیقت هم دارد.
اما در بیانیههای اخیر نکته قابل توجه این است که هنرمندان تنها نقش ماشین امضا را ایفا میکنند و خود عامل اصلی صدور آن بیانیهها نیستند، مشتی سیاست پیشه بیانیهها را تدارک میبینند و از هنرمندان محترم هم درخواست میکنند که با قرار دادن امضای خود پای آن بیانیهها مهر تأییدی بر آنها بنهند. به دلیل همین بیاطلاعی است که گاه در پای بیانیهای پر از اغلاط فاحش دستوری امضای کسانی دیده میشود که دستکم نثر فارسی را پاکیزه و بیغلط مینویسند.
نکته مهمتر اما مضمون بیانیههاست. از آن جایی که هنرمندان محترم هیچ نقشی در تولید این بیانیهها ندارند سیاستپیشگان هر طور که بخواهند ماجرا را پیش خواهند برد و طبیعی است که پس از مدتی هنرمندان به ابزاری در دست سیاستمداران بدل خواهند شد. چاره کار چیست؟ اینکه هنرمندان خود دست به کار شوند. به یاد دارم «مارکز»یک بار به تنهایی در دفاع از مردم فلسطین بیانیه صادر کرد.
توجیهش هم جالب بود. میگفت برای من بیانیههای بسیاری ارسال میشود تا آنها را امضا کنم من هم هریک از آنها را که با سلایق سیاسی من جور درمیآید امضا میکنم اما هرچه منتظر شدم تا بیانیهای را در محکومیت جنایتهای اسرائیل و دفاع از مردم فلسطین برای امضا بفرستند، خبری نشد به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم به تنهایی بیانیه صادر کنم. فکر میکنم این عمل مارکز میتواند بهترین سرمشق برای هنرمندانی باشد که میخواهند فعالیت سیاسی هم انجام بدهند. هنرمند مستقل یعنی کسی که فارغ از ملاحظات و دستهبندیهای سیاسی تنها به دفاع از حق میاندیشد.
نگاهی به همین بیانیههای روزهای اخیر که مزین به امضای گروهی از هنرمندان متعهد و مسلمان است بیندازید. کاملاً طبیعی است که این دسته از هنرمندان وقایعی هم چون اهانت به عکس امام (ره) و آتش سوزی بانکها را در روز عاشورا محکوم نمایند و از مفاهیمی هم چون ولایت فقیه به دفاع برخیزند، اما آیا در میان این همه شاعر و نویسنده و هنرمند متعهد یک تن یافت نمیشود که برخوردهای - شما بگویید خودسرانه - عدهای را که منجر به هتک حیثیت انقلاب و اسلام و ایران میشود محکوم کند؟
اهانت به عکس امام (ره) باید محکوم شود، قبول. اما آیا نباید سخنی از بازداشتگاه کهریزک و کشته شدن سه جوان بیگناه به میان آید؟ این را که دیگر مراجع رسمی و قانونی نظام هم معترفند. نمیتوان در محکومیت چنین واقعهای یک بیانیه خشک و خالی هم صادر کرد؟ دل هیچ هنرمند متعهد و مسلمانی از این وقایع به درد نمیآید؟ نمیتوان دعوی عدالت و آزادی خواهی و پیروی از علی ابنابیطالب داشته و در شعر و مقاله و خطابه به مدح و منقبت آن پدیده شگفت هستی پرداخت و آنگاه در برابر فجایع آشکار خود را به کوچه علی چپ زد. میتوان؟ هنرمندان متعهد و مسلمان پاسخ دهند.
سیدعبدالجواد موسوی
کد خبر 36177
نظر شما