جرعه دوم : قمر هاشمیان ، ماه منیر عالم
ماه در مکتب یار ، یعنی قمری فراتر از هر قمری که بر مدار سیاره ای دور می زند . ماه در مکتب عشق یعنی قمری که طواف صورت اربابش می کند . ماه در معنای عاشورا یعنی چشمی که مراقب خیام است . یعنی چشمانی که چون به دشمن می نگرد زمین گیرش می کند . پس ماه یعنی عباس ، آنگاه که بر مدار جلوه حسین ِ علی طواف می کند و یعنی چشم ، آنگاه که با طرفه نگاهی شکار را از حرکت باز می دارد و تو خوب می دانی که عباس یعنی همین . یعنی ماهی که خلاف آمد قمرهای دیگر ، علاوه بر انعکاس پرتو روی سید شهیدان ، خود نیز نور می افشاند و از همین رو منیرش خوانده اند . پس عباس ، هم به نور جلوه مبارک ارباب عالم منور است و هم خود منیر است و تو بنگر که وقتی دو نور در تناظر هم بر دو آینه بتابند ، یعنی که عالم به تمامی نور است و دو آینه در تناظر هم یعنی که برای آینگی نهایتی نیست . برای همین است که وقتی می خواهی از عباس بنویسی می شود حسین و وقتی می نویسی حسین ، کلام ، صورت عباس به خود می گیرد - ارواحنا فداه - .
عباس نقش نور می نگارد بر آینه حقیقت آقای شهیدان . و باز از همین روست که در میان حرمین که می ایستی ، انگار که دستی به معجزت ، هر دو بیرق را رو به رو نهاده است . دو آینه رو به روی هم و حق در انعکاس بی نهایت در وصف میان دو آینه . و حق کیست جز علی بن ابیطالب ؟ که اگر در میان دو آینه زیارتش کنی ، یعنی تمام عالم را در جمال علی دیده ای . پس اگر علی را در آینه حسین و آینه عباس ببینی یعنی عالم به تمامی علی است و تو هر سو که بنگری علی است . و این راز طواف ماه نینوا بر مدار روی حسین است .
شاید برای همین است که وقتی امید ها نا امید شد ، وقتی عباس برنگشت ، وقتی آینه تکه تکه شد و خون بر صورت آینه نشست ، وقتی قمر هاشمیان - نعوذ بالله - بر زمین افتاد ، حق به تمامی بر هر تکه جسم جسیمش تجلی یافت . چونان آینه که وقتی می شکند هر تکه اش آینه ای می شود به حقیقت . پس :
سلام بر عباس ، آنگاه که چشمش به خون نشست .
سلام بر عباس ، آنگاه که مشک به دندان گرفت .
سلام بر قمر هاشمیان ، آنگاه که فرق مبارکش شکافته شد .
سلام بر ماه منیر ، آنگاه که امیدش نا امید شد .
سلام بر عباس ، وقتی فرمود : یا اخا ادرک اخاک .
سلام بر عباس ، وقتی آینه مقابل آینه اش نشست و ارباب عالم راس مبارکش بر بالین گرفت .
نظر شما