در مطلب «این گوشه چی بگذارم؟» طرحی بسیار ساده شده از روندی که علوم شناختی (cognitive science) برای مراحل آغازین زبانمند شدن کودک ترسیم میکند ارائه کردیم. گفتیم چه طور مفهومهای مقولهای اسم و فعل در ذهن کودک تشکیل میشوند.
مفهوم مقولهای بعدی که به آن میپردازیم حرف است. نوزاد متوجه میشود که اسمهای مختلف گاه با هم نسبتهایی در فضا دارند. این نسبتها را نیز مشخص کرده و در گوشهی دیگری از ذهنش جا میدهد. مهمترین این نسبتها «بر»، «در»، «روی»، «زیر»، «بالا»، «پایین»، «پیش»، «جلو»، «عقب»، «کنار»، «میان» و «با» هستند.
در مرحلهی بعد کودک متوجه میشود بعضی اسمها با بعضی فعلها نیز نسبتی دارند که به حرکت و فضا مربوط است. اینها را هم همچنان در همان مقولهی حرف دستهبندی میکند. مهمترین این حرفها «از»، «به»، «تا» و «در خلال» است. البته توجه کنیم که اینها هنوز مفهوم هستند و به واژهها مربوط نشدهاند و واژههای داخل گیومهها برای توصیف به کار رفتهاند نه کاری دیگر.
مرحلهی دیگر توجه نوزاد به ویژگیهای مختلف مفهومهایی است که مقولهی اسم را مشخص میکنند. مثلا میبیند بین توت فرنگی و گوجهفرنگی ویژگیای مشترک است. ویژگیای که بعدها آن را «قرمز» یا «red» یا «احمر» یا «vermelho» خواهد نامید.
اینجا است که صفتها کم کم شکل میگیرند. رنگها، و بسیاری توصیفهایی که ما چه به شکل صفت و چه به شکل گروه وصفی میشناسیمشان اینجا جا میگیرند.
مرحلهی دیگر مرحلهای است که توجه کودک به ویژگیهای فعلها جلب میشود. حاصل مقولهی قید است. قیدها در بعضی زبانها روابط آشکاری با صفتها دارند. مثل فارسی که در بسیاری موارد یک واژه میتواند هم قید باشد و هم صفت.
۱. ماشین سریع (سریع اینجا صفت است)
۲. ماشین سریع حرکت میکند. (سریع اینجا قید است)
یا مثل انگلیسی که صفت با افزودن یک نشانه به قید تبدیل میشود.
۱. a wise decision. (wise صفت است).
۲. she chose wisely. (wisely در اینجا قید است).
این تقریبا طرح بسیار سادهشدهی مراحل آمادگی ذهن نوزاد برای زبانمند شدن است. پس از این چه اتفاقی میافتد؟ در مطلبهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
پن: اگر این متن را مفید یا قابل بحث میدانید و در شبکههای اجتماعی لینک میدهید موجب امتنان است.
نظر شما