فارك خود را سازمان ماركسيستي- لنينيستي منبعث از آرمانهاي بوليواري ميداند و ادعاي نمايندگي طبقه فقرا عليه طبقات ثروتمندتر و مخالفت با نفوذ ایالاتمتحده در كلمبيا بهويژه برنامه كلمبيا را دارد،از جمله ديگر آرمانهاي فارك جنگ عليه خصوصيسازي منابع طبيعي، شركتهاي چند مليتي و خشونت شبهنظاميان است. هدف سازمان كسب قدرت سياسي از طريق انقلاب مسلحانه است، فارك معتقد است راهحل مذاكره براي حلوفصل مسالمتآميز را در صورت پذیرش دولتي انعطافپذیر باز میگذارد تا مواردي مانند خلع سلاح مناطق و آزادي زندانيان انجام شود. اما به عقيده فارك به هر حال رفتار حكومت كلمبيا عليه جنبش و حاميان آن بسيار خصمانه و غیردوستانه است. منتقدان رفتارهاي فارك را در جذب كودكان و دختران بهعنوان سرباز و نگهداري گروگانها نكوهش میكنند و آنها را مسوول جابهجايي شهروندان مناطق دانسته و در مقابل، فارك آسيب به شهروندان و غیرنظاميان را نميپذیرد و مدعي است سربازان زير15 سال ندارد. البته ناظران حقوق بشر به نيروي 20 تا30 در صدي شورشيان زير 15 سال در اين جنبش اشاره دارند.در زمينه درآمدهای مالي طبق برخي تخمينها فارك 200 تا 300 ميليون دلار درآمد سالانه دارد كه حداقل نيمي از آن از تجارت مواد مخدر تامین میشود. فارك همچنين ماليات غيررسمي از غیرنظاميان تحت عنوان حفاظت و ديگر خدمات اجتماعي ميگيرد. انتخاب وزير دفاع كلمبيا خوآن مانوئل سانتوس بهعنوان رئیسجمهوری تغييري در برنامههاي استراتژيك كشور ايجاد نكرد. حتي در سپتامبر 2010 وزير دفاع رودريگرز ريورا اعلام كرد در درگيري نيروهاي ارتش در مرز 22 نفر از نيروهاي فارك و 40 تن از نيروهاي امنيتي نيز كشته شدهاند وبنابراین اميد به هيچ مصالحهاي در آينده نزديك نيست. درآخرین تحول مربوط به فارک در نوامبر 2011، آلفونسو کانو رهبر اصلی فارک توسط نیروهای دولتی کلمبیا کشته شد، اما فارک در بیانیهای اعلام کرد که باوجود کشته شدن او فارک به مبارزه خود ادامه خواهد داد. ممکن است فارک در نوامبر 2011 چهار گروگان قدیمی خود را- در انتقامگیری قتل کانو-به قتل رسانده باشد.
ارتش آزادیبخش ملی
گروه دیگر ارتش آزادیبخش ملی(14) (ELN) است. این گروه شورشی مارکسیستی در سال 1965 توسط روشنفکران شهری متاثر از کاسترو و چه گوارا شکل گرفت. این ارتش بین 3 هزار تا 5 هزار جنگجوی مسلح در اختیار دارد. عمده فعالیت این ارتش در مرزهای شمال شرقی با ونزوئلا و بخش مرکزی و شمال غربی کلمبیا است. طبق گزارشهای مقامات ایالاتمتحده ارتش آزادیبخش کمتر از فارک وابسته به صادرات کوکائین یا درگیر در مواد مخدر است. ارعاب، بمبگذاری و آدمربایی و قتل از جمله شیوههای این گروه است. هر دو گروه در حال حاضر از روشی بهنام مالیات جنگ بهره میگیرند و با سیستم تحت حفاظت قرار دادن شهروندان از آنان حمایت میکنند. درگیریهای نظامی طولانی مدت این دو گروه با دولت مرکزی موجب شد، دولت مرکزی کلمبیا با مشاوره دستگاههای اطلاعاتی ایالاتمتحده درصدد مقابله با ناآرامیها برآید. از سالهای 1985 دولت برای مقابله با شورشیان، سیستم شبه نظامی را پایهگذاری کرد تا با استفاده از شیوههای غیرمتعارف به مقابله با شورشیان بپردازد. این نیروها از 1997 تحت عنوان اتحادیه دفاع شخصی (Auc) با هدف حفاظت از منافع اقتصادی و جنگ با فارک ارتش آزادیبخش ملی تشکیل شد.
اتحادیه دفاع شخصی در سال 2002 تجدید ساختار کرد و عمده آنها با 6000 تا 8150 نیرو بهوسیله نخبگان اقتصادی، قاچاقچیان مواد مخدر و انجمنهای محلی حمایت میشوند. فعالیتهای این گروه نیز مشابه دو گروه شورشی از قتل تا آدمربایی و ارعاب را در بر میگیرد. عناصر اتحادیه بهطور مستقیم در صادرات و تولید کوکائین و مواد مخدر دست ندارند، بلکه با دریافت مالیات از کشتکاران کوکا در مقابل شورشیان محافظت میکنند، عناصر اتحادیه عمدتا در جنوب کلمبیا فعال هستند. گروههای شبه نظامی به نوعی دست پنهان دولت در اقدام مستقیم به شیوههای مشابه با رفتار شورشیان هستند. دولت با توجه به محدودیتهای قانونی، رسمی و حقوق بشری نمیتواند علیه شورشیان اعمال خشونت فیزیکی کند و به همین دلیل با شبهنظامیان روابط پنهانی دارد. البته شبه نظامیان نیز در طول فعالیت خود افراطیگری زیادی داشتهاند. شاید مجموع این تندرویها بود که همزمان با استراتژیهای مبارزه با شورشیان و تضعیف آنان دولت را وادار کرد تا در سال 2011 به کنترل شبه نظامیان مبادرت ورزد و سانتوس رئیسجمهوری در نوامبر2011 اعلام کرد که سازمان اطلاعات کشور را به دلیل اینکه از 2002 تا 2010 علیه مخالفان دولت شامل برخی از مقامات وخبرنگاران جاسوسی میکرده و با شبه نظامیان راستگرای افراطی تبانی داشته، پاکسازی و منحل کرد. این خطمشی احتمالا به موازات با حمله به فارک و تضعیف آن صورت گرفته و با توجه به اینکه فلسفه وجودی شبهنظامیان راستگرا اساسا مبارزه با فارک بوده و اکنون به ساختاری فاسد و زائد در درون دولت منتهی شده، بنابراین اکنون که کارکردش را از دست میدهد، منحل شده است.
2-مواد مخدر
دومین عنصر موثر بر امنیت ملی کلمبیا که ساختاری زیربنایی و اقتصادی دارد، مواد مخدر است که همپای شورشیان شکست دولت توسعهگرا را در کلمبیا رقم زده و تاثیرات شگرفی بر توسعه بر جای گذاشته است. ذکر تاریخ قاچاقچیان و رفتار خشونت بار آنها در تجارت مواد مخدر یا تسویه حسابهای درونی تکرار بدیهیات است. اما ذکر اینکه 60 درصد مجموع کوکائین جهان از کلمبیا به ایالاتمتحده صادر میشود و مجموع درآمد فارک سالانه بین 500 تا 600 میلیون دلاراست، نشان میدهد که بخشهای وسیع و غیرقابل کنترلی از سرزمین کلمبیا تحت کشت مواد مخدر است و تجارتی عمیق و پنهانی فراتر از اراده دولت در جریان است. رشد صنایع موادمخدر در کلمبیا موجب تخریب و بیثباتی در محیط زیست و حتی کاهش سرمایهگذاری اجتماعی شده است. از دهه 1980 به بعد خشونت پیوندیافته با مواد مخدر از منازعات حاشیهای به سطح عمومی کشیده شده است و خشونت محدودکننده توسعه یافته است و رشد اقتصادی کشور را تحت تاثیر قرارمی دهدو ظرفیتهای دولت برای محو فقر و بیعدالتی را تضعیف میکند. کشت مواد مخدر با توجه به فرهنگ کشت کوکا مشروعیت سنتی و مقبول در کلمبیا و پرو دارد و بنابراین برابر تئوری توسعه نابرابر اگر آن را حرفه معیشتی برای بخشی از ملت کلمبیا تلقی کنیم (فارغ از تفسیرهای موادمخدری رایج درسیاست بینالملل)دولت مبادرت به نابودی این حرفه بدون جایگزین کردن مشابه آن کرده است و این امر به تشدید نابرابری دامن میزند.
منتشرشده در روزنامه دنیای اقتصاد
نظر شما