کسانی که در کشور ما فلسفه خوانده اند و می خوانند، چند گروهند که مخصوصاً با نظر خاصّ خود درباره فلسفه از گروه های دیگر ممتاز می شوند.

استادان فلسفه اسلامی فلسفه را متضمن علم به حقانی امور چنانکه هستند می دانند و متأخرانشان این علم را پشتوانه اعتقادات دینی و سپری در برابر هجوم آراء و عقاید مادّی و طبیعی می شناسند.

مرحوم آقای طباطبائی کتاب روش رئالیسم را در رد مارکسیسم نوشت و مارکسیسم را نوعی سفسطه خواند. همچنین نقل کرده اند که وقتی آیت الله آقای بروجردی با تدریس فلسفه در حوزه قم مخالفت کرده بود، به ایشان گفته بودند که برای مقابله با هجوم فکری پیروان مذاهب مادی و طبیعی تدریس فلسفه ضرورت دارد و ایشان دیگر حرفی نزده بودند.

در میان این استادان کسانی بوده اند و هستند که میراث فلسفه اسلامی را بزرگترین دستاورد علمی و فکری بشر میدانسته اند و می دانند و معتقدند که اگر بشر راه نجات از بن بست ها و مخافتگاه ها می خواهد، باید به آن رو کند و دست در آن زند.

ملاک صحّت و اعتبار آن هم، هرچه باشد مشائی یا اشراقی، استدلال عقلی است. آشنایان متجددمآب فلسفه اسلامی را هم می توان دو گروه دانست. یکی آنان که اهل فلسفه را، صرفنظر از مزایای ضد الحادی و نجات بخشی اش، به عنوان اشرافیت فکری و شریفترین صورت فکر عزیز می دارند و دانش خود را از حیث شرف برترین دانش ها می دانند.

گروهی دیگر گرچه به فلسفه اسلامی با نظر احترام می نگرند، آن را جزئی از تاریخ فلسفه می شمارند و تحقیق در آن را برای درک حقانی فلسفی سفارش می کنند. به نظر اینان فلسفه سنت خاصّ دارد و کسی که با سنت فلسفی آشنا نباشد، فلسفه را چنانکه باید درک نمی کند.

جمعی از اصحاب فلسفه هم، نفس فلسفه خوانی و فلسفه دانی را مهم می دانند و بستگی به این یا آن فلسفه در نظرشان یک امر ثانوی است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 583693

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 14 =