«ای روی درکشیده به بازار آمده/ خلقی بدین طلسم گرفتار آمده »
حکمت ایرانی در جامعه ما قرنها جایش خالی بوده است و حکمتها در ادبیات و زبان فارسی نهفته است که قرنها مردم از آن غافل بودهاند و ای کاش این طلیعهای باشد تا به جای اینکه حکمت را در آثار ارسطو، افلاطون، کانت، هگل و... بجوییم آن را در آثار فاخر ادبای ایرانی جستجو کنیم اما متاسفانه تا کنون ندیدهاند.
مولوی، نظامی گنجوی و... اگرچه در مناطق دیگری بودند اما به زبان فارسی شعر سرودند. خراسان بزرگ مهد شعرا بوده و نخستین شاعر فارسی زبان نیرومند رودکی است که اهل ایران است اما اکنون در تاجیکستان است. در خود فردوسی هم حکمت وجود دارد.
کاف کفر ای جان به حق المعـرفـه
خوشترم آید ز فاء فلسفه.
چون که این علم لزج چون ره زند
بیشتر بر مـردم آگه زند
شعر مرواریدی از دریای عقل است. باید در دریای عقل شناوری کرد و یکی از شناوران دریای عقل و حکمت عطار است. در مقام عرفان نمیتوان درباره او صحبت کنم که در آن هم مقام بسیار بالایی دارد تا جایی که مولوی خودش را پیرو عطار میداند و می گوید ما از پی سنایی و عطار آمدهایم. خیام و عطار که هر دو رند هستند در نیشابور آرامیدهاند.
وحدت ادیان و گفتگوی بین طرفداران ادیان الهی همیشه یکی از مسائل مهم تاریخ بوده است . حال این سوال پیش میآید که ادیان چه زمانی میتوانند بهم نزدیک شوند و من در پاسخ میگویم زمانی که عطار را بخوانند. یعنی عرفان راه وحدت ادیان است. عرفان ما را به جایی میبرد که جز وحدت به کثرت نیندیشیم. اگر همه اینها وحدت را بفهمند آن موقع کثرت ناچیز است.
هیچ پیامی به ابدیت پیام عرفان نیست، هیچ ایدئولوژی پیامش ابدی نیست و هیچ کس نمیتواند یک مورد پیدا کند که پیامش ابدی باشد در صورتی که پیام عرفان ابدی است؛ چراکه به اصل برمیگردد. اگر موجودات بخواهند به اصل خودشان برگردند به وحدت روی می برند. عطار در همه تعلیماتش یک پیام دارد؛ او میگوید به خود بمیر و به حق زنده باش. خداوند انسان را به خود میمیراند و به حق زنده نگه می دارد.
آیا از فنای به خود و بقای به حق جاودانهتر هم داریم؟ یک عارف هندی میگوید آسمان، زمین و من از یک ریشه ایم. عطار هم در شعری میگوید که اگر نقاب بردارد هیچ اختلافی در بازارهای گوناگون باقی نمیماند. در واقع ما همه شاخههای یک درختیم و تمام مشکلات ما این است که توحید را نمیفهمیم.
اگر به وحدت برسیم آیا کثرت عرض اندامی دارد؟ این در عین ساده بودن سخت ترین مسئله است، چه موجودی است که قرار است تا ابد بماند؟ عطار میگوید که پروردگارا غیر از تو هر چه هست سراب و نمایش است. برای یک موحد تمام دنیا یک نمایش است و حقیقت حق تعالی است. حضور خداوند حلول نیست که در اشیاء حضور یابد بلکه اینها همه جلوه و ظواهرند.
عطار میگوید حلول و اتحاد کفر است؛ چراکه در حلول، محل و حال نیاز است بلکه فهم وحدت در عین ساده بودن بسیار سخت است. وحدت غیب نیست، خداوند در محل و حال نمیگنجد. وحدت یک جلوه است. عطار هم به زبان امروزی از فنومن می گوید، اما فنومنی که عطار میگوید با آنچه که فلاسفه غربی میگویند متفاوت است. فنومن به معنی چیزی است که پدیدار میشود. پدیدارشناسی عطار دقیق تر از پدیدارشناسی عصرجدید است.
همچنان که امواج از اعماق دریا شروع میشوند یعنی جهان موجی از حق تعالی است و این تشبیهی است که عطار میکند. این حکمت ایرانی در شعر فارسی است و در واقع تشبیهی از جلوههای حق تعالی است. عطار در تشبیه عالم دیگر میگوید عالم دیگر هم مانند این عالم روشن است، یعنی عالم انوار است، اما انوار آن عالم، منور به نور آگاهی و معنویت است. عطار در پایان میگوید که عوالم گوناگون ظواهر حق تعالی است و این همان توحید است.
عوالم گوناگون جلوه های گوناگون خداوند است. ادبیات فارسی گنجینهای از حکمت است که باید با آن آشنا شویم و بیشتر به آن بپردازیم. این محرومیت ماست که به این گنجینه نپرداختیم. انگلیسی ها یک شکسپیر دارند ببینید چقدر قدرش را می دارند درصورتیکه در مقابل عطار چیزی نیست.
متن منقح شده سخنرانی در نشست حکمت در ادبیات ایران
حکمتها در ادبیات فارسی نهفته است که قرنها از آن غافل بودهاند.
کد خبر 628800
نظر شما