شخصیت اصلی این فیلم گانگستری یک خلافکار پر‌حرف، شلوغ و بی‌قرار است که می‌تواند با اسلحه خالی گروگان بگیرد و حتی چند لحظه قبل از رفتن به اتاق اعدام مشتی را حواله صورت نگهبان زندان کند.

نزهت بادی: ظاهرا به لطف دوستان مشکل کامنت‌ها هم حل شده و حالا می‌توانیم بازی‌مان را جدی‌تر دنبال کنیم. فیلم هفته پیش «سامورایی» ساخته ژان پیر ملویل کبیر بود که می‌دانم فیلم خیلی محبوبی بین فیلم‌بازهاست.

اما این هفته می‌خواهیم درباره یک فیلم گنگستری دیگر حرف بزنیم که شخصیت اصلی آن بر خلاف جف کاستلو در «سامورایی»، یک خلافکار پر‌حرف، شلوغ و بی‌قرار است که می‌تواند با اسلحه خالی گروگان بگیرد و یک مشت پلیس را سر کار بگذارد و یا حتی چند لحظه قبل از رفتن به اتاق اعدام مشتی را حواله صورت نگهبان زندان کند.

این ویژگی‌ها قبل از هر کسی جیمز کاگنی را به یادمان می‌آورد، یکی از شاخص‌ترین چهره‌های سینمایی که نامش با ژانر گنگستری گره خورده و تیپ حرکت‌ها و دیالوگ‌هایش تا حد یک الگو در بازی‌های بازیگران نسل های بعد تکرار شد.

هرج و مرج طلبی و آشوبگری نهفته در شخصیتی که کاگنی با آن قد کوتاه و صورت کودکانه از نقشهایش در قالب تبهکاران ارائه می‌کرد همواره از او یک ضدقهرمان می‌ساخت، ضدقهرمانی که به خوبی می‌توانست خود را قربانی جامعه خشن و پر از تبعیض و بی‌عدالتی نشان دهد و سرسختی‌اش در برابر قانونی را که فساد و بی‌شرافتی در آن راه یافته بود، به مثابه یک مبارزه مقدس جلوه دهد.

بنابراین وقتی به درخواست پت اوبراین، در ظاهر دوست کشیش‌اش می‌پذیرد موقع اعدام مثل یک قهرمان نمیرد و ما سایه او را روی دیوار می‌بینیم که التماس می‌کند، احساس می‌کنیم که او حتی قهرمان‌ها را نیز به مسخره می‌گیرد، انگار او نیازی به قهرمان شدن هم ندارد و به راحتی می‌تواند از این افتخار بزرگ که آدم‌ها به شدت به آن احساس نیاز می‌کنند، بگذرد.

آن نوجوان‌های ولگرد حق داشتند که او را الگوی خود بدانند، زیرا هیچ کس بهتر از او نمی‌توانست زندگی را دست بیندازد و مرگ را به هیچ بگیرد. قدرت او در این است که هیچ چیزی برایش اهمیتی ندارد، حتی شمایل قهرمانی که از او در ذهن جامعه ساخته شده و خودش می‌تواند در خراب کردن آن پیشقدم شود. درحالی که خدا می‌داند ما چقدر نگران خدشه‌دار شدن شخصیتی هستیم که غالبا از خود برای دیگران ساخته‌ایم. حاضریم یک عمر به روش‌های احمقانه‌مان در زندگی ادامه دهیم، فقط برای اینکه تصور دیگران از ما خراب نشود.

اگر یادتان باشد در فیلم هفته قبل یعنی «سامورایی»، جف کاستلو را می‌دیدیم که وقتی نمی‌تواند برای زندگیش کاری بکند، می‌کوشد مراسم مرگ باشکوه و ماندگاری را برای خود ترتیب دهد و بسان یک اسطوره دست نیافتنی جلوه کند، اما در فیلم این هفته ، زندگی و مرگ برای کاگنی هیچ اعتباری ندارد و او اصلا برای نظر و قضاوت دنیا ارزشی قایل نیست که بخواهد وقتش را برای اینجور کارها هدر دهد.

اگر هم حاضر می‌شود به خواسته دوستش عمل کند، بیشتر به نظر می‌رسد که نمی‌خواهد دل او را بشکند تا اینکه به موعظه‌های او اعتقادی داشته باشد. همانطور هم که می‌بینید در نهایت پدر مقدس بدون کمک تبهکاری که اینقدر برای نابودیش تلاش می‌کند، نمی‌تواند کاری پیش ببرد و اگر رستگاری برای بچه‌های خیابانگرد فیلم رخ خواهد داد، باز هم تحت تاثیر همان جنایتکاری است که در مرگ و زندگیش بار گناهان جامعه‌اش را به دوش می‌گیرد تا معصومیت دروغین به آن بازگردد. 

حالا نوبت شماست که نظراتتان را بگویید. خیلی خوب است که هر بار شما هم فیلمی با حال و هوای موضوعی که حرف زدیم، پیشنهاد دهید. هر چه این گفت‌و‌گو شکل دو طرفه‌ای بیابد با لذت بیشتری همراه خواهد بود.

کد خبر 78261

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۲:۱۲ - ۱۳۸۹/۰۵/۰۲
    0 0
    "فرشتگان آلوده چهره" ساخته مایکل کورتیز. هنوز بعد از حدود 70 سال مشخص نیست کاگنی آخر فیلم ترسیده یا ادای ترسیدن رو درمی‌آره.
  • رها IR ۱۲:۱۴ - ۱۳۸۹/۰۵/۰۲
    0 0
    فرشتگان آلوده صورت

آخرین اخبار