| امید منتظری |
من فکر میکنم یکی از وظایف مترجم این است که برای جامعهای که به آن زبان ترجمه میکند، اگر جای خالی ایده و نظری است - هم زمان که در جهت علایقش قرار دارد مثلاً ادبیات و علوم سیاسی- ترجمه کند و در اختیار جامعهاش قرار دهد. گاهی ممکن است حتی به آن ایده اعتقادی نداشته باشد.
انگلیسیزبانان کلمهای دارند برای چاپ که خیلی از چاپ در زبان ما گویاتر و رساتر است: publish که همخانواده public است و به معنای عمومی کردن، در اختیار عموم افراد قرار دادن است. کار دیگر من، هنر و انقلاب از تروتسکی نیز در حوزه نقد ادبی است که برای دیدگاه هنری خواندناش لازم است. برای مثال هرچند که من در یادداشتی که بر این کتاب نوشتم با سانسور قاطع و نظاممند حتی با توجیه تثبیت یک انقلاب سوسیالیستی مخالفت خود را نشان دادم - چرا که تمام حکومتهای توتالیتر با همین توجیه دست به سانسور میزنند- اما به عقیده من، نظریات تروتسکی در زمینه نقد ادبی نظریاتی است که باید جامعه ادبی ما از آن آگاه باشد. «اینها را رضا اسپیلی مترجم کتاب «نبرد با فاشیسم در آلمان» در مصاحبه با روزنامه خبر میگوید. و این آغازی است بر سرگذشت یهودی سرگردان انقلاب، لییو داویدویچ برنشتین که بعدها با نام مستعار گذرنامه جعلیاش لئوتروتسکی شناخته شد.
همان کسی که به قول اسلاوی ژیژک با تز انقلاب مداوم نه در سوسیالیسم واقعاً موجود پیش از 1990 و نه در سرمایهداری پس از 1990 جایی برایش نیست. و دقیقاً از همین موضع است که به صورت دائمی خوانش آثار و میراث او به عقب میافتد؛ چه از جایگاه اندیشه سیاسی و چه نزد نظرورزان چپ در ایران. بدین معنا میبایست ترجمه و بازشناسی تروتسکی را به فال نیک گرفت.
کتاب «نبرد با فاشیسم درآلمان و مبارزههای مدنی با فاشیسم در ایالات متحد» را میتوان از آثار کلاسیک در بررسی پدیده فاشیسم به شمار آورد. البته این نکته را باید در نظر داشت که وی نیز همانند همقطار خود لنین، نظریات فلسفی- سیاسیاش به شدت بر پایه وضعیت عینی و در بند شرایط زمانه است. اگرچه این موضوع از ارزش و عمق نوشتههای وی نکاهد اما به هر روی خصلتی برجسته در آثار وی و متفکرانی است که با حضور مستقیم دست به عمل میزنند.
این وجه نیز یکی از مشخصههای کتاب نبرد با فاشیسم است که البته در ابتدای هر فصل با مقدمهای از مترجم در باب شرایط آن روز آلمان همراه میشود. مجموعه مقالات کتاب و حدود نگارش آنها که به پیش از آغاز جنگ جهانی و قدرت گرفتن تمام عیار نازیها بازمیگردد، نشان از نکته بینی و بصیرتی دارد که تروتسکی یکبار دیگر در1903 و در جزوه «وضایف سیاسی ما» از خود نشان داده بود.
در آنجا هم تروتسکی با نقد برداشت لنین از مفهوم حزب پیشبینی کرد با این ایده حزب جایگزین پرولتاریا، کمیته مرکزی جایگزین حزب و سر آخر نیز یک دیکتاتور جایگزین کمیته مرکزی خواهد شد. درباره اهمیت کتاب رضا اسپیلی میگوید: «در بررسی تحلیلهای تروتسکی علاوه بر این که شخص تروتسکی در زمره تئوریسینهای بزرگ مارکسیست است، باید این نکته را هم مد نظر داشت که انقلابی کارآزموده و بزرگی هم هست. این کار خاص پیش از دستیابی نازیسم به قدرت نگاشته شده و تا حد زیادی زنهارهایی که به احزاب سوسیال دموکرات و کمونیست آن زمان میدهد به وقوع پیوسته. یعنی به نوعی دست ناسیونال سوسیالیسم را خوانده بود، چراکه به عنوان یک انقلابی خود در انقلابی بزرگ حضور داشته است.
از طرف دیگر نگرانی احترام برانگیزی که تروتسکی در ادامه تز انقلاب مداوم دارد جالب توجه است - یعنی اعتقاد دارد حالا که در روسیه انقلاب کردیم برای دامنگستر شدنش باید از آلمان به عنوان یک کشور پیشرفته صنعتی آغاز کنیم و انقلاب را در سراسر اروپا گسترش دهیم. و میبیند این اتفاق نمیافتد و دیگر بار فرصت از دست میرود. در واقع این کتاب جد و جهد عملی و نظری تروتسکی است برای اینکه این فرصت از دست نرود و احزاب چپ مقهور فاشیسم نشوند. ضمن اینکه این اثر به نوعی آسیبشناسی تشکل نیز هست، چراکه آنها در یک کشور بزرگ و پر جمعیت توانستند انقلابی پیروزمند را از سر بگذرانند.»
تروتسکی معتقد است رهبری وقت حزب کمونیست آلمان همان نگرشی را باز تولید میکند که تحلیل حزب کمونیست ایتالیا از قدرت گرفتن فاشیسم در دهه بیست میلادی در آن کشور بود. تحلیلی که نتوانست خطر فاشیسم در آن کشور را تشخیص دهد. دیدگاهی که معتقد بود فاشیسم فقط «واکنش سرمایه داری» است. در حالی که او معتقد است آنان «چشمانشان را بر ویژگیهای انداموار فاشیسم به مثابه جنبشی تودهای برخاسته از زوال سرمایهداری بستهاند.» جدا از تحلیل درخشان سیاسی تروتسکی وتیزبینیاش، اگرچه نقد و بررسی او از پدیده فاشیسم نتوانسته به طرز همه جانبهای بنیادهای نظری آن را در برگیرد اما پیش درآمدی بر مطالعه این پدیده هولناک بود که به فاصله کمتر از چند سال بعد تمام جهان را در بهت فروبرد. او در تحلیل فاشیسم به رابطه دیالکتیکی بورژوازی، خرده بورژوازی و پرولتاریا بسنده میکند و رابطه ارگانیک بورژوازی و خرده بوژوازی را در شکلگیری ساختار بروکراتیک فاشیسم به رخ میکشد. در این میان وظیفه اصلی کنش و مقاومت را بر عهده احزاب سوسیال دموکرات و کمونیستها و پرولتاریا میداند. تروتسکی آشتیناپذیری با خطمشی جبهه متحد در برابر فاشیسم را به توهمهای انقلابی نسبت میدهد و آن را به سخره میگیرد.
شاید بتوان این اثر را در تقابل با کتاب تلخ و غیرقابل دفاع وی «در دفاع از تروریسم» قرار داد و بار دیگر لئو تروتسکی انقلاب مداوم، همان کسی که لوکاچ در تعبیری هگلی و به گونهای کنایه آمیز وی را هولدرلین انقلاب اکتبر معرفی کرد بازشناخت کرد. البته نقد لوکاچ را شاید بتوان اینگونه پاسخ داد که از قضا با کتاب «در دفاع از تروریسم» تروتسکی منزهطلبی در عمل را نفی کرد. اما ایده انقلاب مداوم پیریزی طرحی بود در برابر برپاکردن سوسیالیم در یک کشور نه رها کردن ترمیدور ناپلئونی.
به نظر میرسد تنها زنجیره غیر منسجم کتاب افزودن دو مقاله از ملیک مایا و جری فولی است که یکدستی کتاب را منقطع کرده است. هرچند هر دو مقاله در ارتباط کلی با موضوع کتاب به سر میبرند اما منطق روایت کتاب را از هم گسسته است. البته اگر تأکید نویسنده بر خطر همچنان موجود فاشیسم به مثابه پدیدهای بازگشتپذیر را در نظر بگیریم، میتوان با چینش کلی اثر و دو مقاله مایا و فولی در کتاب «نبرد با فاشیسم در آلمان و مبارزههای مدنی با فاشیسم در ایالات متحد» تا حدودی کنار آمد. تأکیدی که رضا اسپیلی با ترجمه «فاشیسم و بنگاههای کلان اقتصادی» از دانیل گرن بر آن دست گذاشته است.
نظر شما