علی اناری: عجیب است که با تمام تاکید مدیران نظام و مردم این سرزمین بر اهمیت حماسهای تا این حد سرنوشتساز، کارنامه خرمشهر پژوهی چه در حوزه سینما و چه در سایر عرصههای فرهنگی چندان پر بار نیست.
رسول ملاقلیپور اولین سینماگری بود که به همراه صالح و مرتضی با «بلمی به سوی ساحل» خونینشهر رفت تا به چشم خود شاهد منفجر شدن خادم مسجد جامع شهر باشد و دم برنیاورد تا زمانی که در آغوش محمد جهانآرا بگرید و بازگو کند آنچه را دیده است.
احمدرضا درویش شاگرد دوم این کلاس خالی از شاگرد است. «کیمیا»ی درویش در خونینشهر، این «سرزمین خورشید»، بر دلها نشست هرچند که «دوئل» او با اسکندرها و وارثان زخم نخورده فتح، آن نشد که انتظارش را داشتیم؛ ملاقلیپور و درویش، راویان تصویری مقاومتی بودند که قهرمانهایش 33 روز با دست خالی لشکر بعث را پشت دروازههای شهر میخکوب کردند و در روز چهارم آبان 59 زمانی که حتی یک تیر در خشاب نداشتند به ناچار زهر تسلیم شهر را نوشیدند؛ اما وقتی همین قهرمانها پس از 578 روز دوباره شهر را پس گرفتند کسی داستانشان را به تصویر نکشید.
چه شد که قهرمانان سوم خرداد 61 به باد نسیان سپرده شدند و افتخار ثبت قصه شهرآشوبیشان از نوارهای سلولئید دریغ شد. چرا هیچ فیلم و سریالی از «فتح» خرمشهر ساخته نشد در حالی که دیگران داستان فتحهای کوچکشان را سالها در بوق و کرنا کردهاند؟ روا نیست حافظه تصویریمان از این فتح عظیم تنها به مارش عملیات، خروش شهید رهبر و صف بیانتهای عرقگیرپوشان بعثی محدود باشد. فریاد میزنیم و میپرسیم چرا این فتح را کسی نشانمان نداد. آخر کسی دست بجنباند. نه مثل «حریم مهرورزی» که بوقبوق اتومبیلها و روبوسی زیر پل سیدخندانش همه سهم ما از پیروزی بود. این فتح را باشکوهتر از روایت هزارباره روسها و یانکیها از نبرد استالینگراد نشانمان دهید که خرمشهر بیش از اینها سزاوار است. نشانمان دهید؛ به نام محمد جهانآرا.
نظر شما