۰ نفر
۱۵ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۹

مهدی حسنی باقری

 «آسیب شناسی»  شاخه ای از علم پزشکی است که وارد حوزه علوم اجتماعی شده است. مطالعه و بررسی فرایند بیماری و تلاش برای کشف ماهیت و علت آن محور کار آسیب شناسان است. اگر جوامع انسانی را نیز مانند سیستم های حیاتی در نظر بگیریم آنگاه می توان سراغ بیماری های خاصی را گرفت که این سیستم ها را درگیر می کند. مهمترین این بیماری ها در حوزه روابط اجتماعی و به ویژه مقوله «قدرت» بروز می کند. فرهنگ را می توان مهمترین عرصه ظهور و بروز ماندگار روابط انسانی دانست. آنچه را از فرهنگ که در محدوده قدرت جای می گیرد می توان «فرهنگ سیاسی» نامید. در یک تعریف کلی و ساده فرهنگ سیاسی را می توان گرایشهای روانی نسبت به عوامل سیاسی دانست. این تعریف دو طیف کلی و اصلی روابط سیاسی یعنی فرد و «نظام سیاسی» را در بر می گیرد. آسیب شناسی فرهنگ سیاسی دقیقا با این رابطه سر و کار دارد.

«گابریل آلموند» و «سیدنی وربا» که پژوهشی کلاسیک را در این زمینه انجام داده اند، به سه نوع رابطه میان فرد و نظام سیاسی که بیانگر سه سنخ فرهنگ سیاسی است اشاره کرده اند. در نوع اول مردم آگاهانه در تمامی امور سیاسی مشارکتی فعالانه دارند و نظام سیاسی را از خود می دانند. در نوع دوم فرهنگ سیاسی، این نظام سیاسی است که از بالا حکم می راند و مردم صرفا دنباله رو اوامر و دستورات هستند و نقشی در وضع قوانین و اداره جامعه ندارند. در نوع سوم به دلیل عدم شکل گیری و شناخت از نظام سیاسی و دولت ملی هیچ گونه مشارکتی قابل تصور نیست.

به این ترتیب آنچه در فرهنگ سیاسی محور کار قرار می گیرد تصورات و انگاره هایی است که فرد نسبت به دولت و نظام سیاسی پیدا می کند. اما ماهیت این تصورات و انگاره ها چیست؟ آیا رابطه سالم و صحیحی بین این دو برقرار است؟ این تصورات چگونه و طی چه فرایندی شکل گرفته است؟ در پاسخ به این گونه پرسش ها است که می توان گریزی به آسیب شناسی این روابط زد.

در ایران نیز مانند هرکشور دیگری که  نظام های سیاسی گوناگونی را در طول سالیان دراز تجربه کرده است، تصورات و انگاره های ویژه ای در رابطه بین مردم و دولت ها به وجود آمده و ماندگار شده است. در پژوهش های گوناگونی تلاش شده است تا این رابطه ترسیم و تبیین گردد. وجه مشترک بیشتر این پژوهش ها رسیدن به نوعی رابطه آمریت ـ فرمانبرداری، به عنوان شاخصه اصلی نگاه نظام سیاسی به مردم است.

در بطن این رابطه مفاهیم و متغییرهایی چون ترس مردم از حکومت، تملق قدرت، قدرت گرایی و... وجود دارد. تمامی این مفاهیم و متغییرها بسان بیماری ناعلاجی تصور می شود که در طول هزاره ها تثبیت شده است. اثبات دوباره و چند باره بار منفی فرهنگ سیاسی در ایران، عنصر جدا نشدنی این پژوهش ها است و از آنجا که «گذشته چراغ راه آینده است» تمامی مشکلات فرهنگ سیاسی معاصر نیز ریشه در این تاریخ دور و دراز دارد.

اما به گمان اینجانب و با قبول این دیدگاه که فرهنگ سیاسی ما ایرانیان ریشه در سالهای دور و دراز حکومت های مستبد دارد، به گونه ای که از هر یک از ما مستبدی در درون خود، خانواده و جامعه مان ساخته است؛ باید آسیب شناسی فرهنگ سیاسی در ایران را کمی جلوتر آورد و از بعد رفتاری نیز به آن نگریست.

بعد رفتاری آسیب شناسی فرهنگ سیاسی ما ایرانیان، مجموعه ای از خلق و خوهای مثبت و منفی را در بر می گیرد که به حوزه اخلاق فردی تعلق دارد. شاید نوعی فرافکنی باشد اگر ویژگی های منفی اخلاق شخصی چون تنبلی، بیحالی، بیتفاوتی، هیجان زدگی های غیر منطقی، تلون مزاج و... را به گردن هزاره ها و حکومت های استبدادی قدیم و جدید و ... بیاندازیم. این نوع نگاه با غیر قابل علاج نشان دادن رفتارها و خلق و خوهای اجتماعی و سیاسی، هر گونه تلاش در جهت تصحیح و ارتقاء مثبت فرهنگ سیاسی را محکوم به شکست می داند.

شاید با کمی تهذیب نفس و با استمداد از راهکارهای روانشناسانه بتوان خلقیات مثبت را در درون افراد و در نهایت در جامعه نهادینه کرد و با تمرین و ممارست به بالاترین سطح فرهنگ سیاسی مدنی و مشارکتی دست یافت.

استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد بافت

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 94239

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =