۰ نفر
۲ مهر ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۶

شاید تا پیش از آغاز برنامه «صبح به خیر ایران»، اجرای صبح‌گاهی دغدغه مهمی برای همکاران من نبود.

 شروع این برنامه موفق، با فکر و درایت (و بیش از همه­چیز: صداقت) نهفته در آن، سبب شد که از همان آغاز و حتی به رغم شیوه خاص گویش آقای اقبال واحدی عزیز، فرصت مهمی برای آزمودن اجرای صبحگاهی باشد. این که نوشتم: گویش خاص، منظورم ارزش­گذاری نبود، خواستم به تفاوتی مهم اشاره کنم. تفاوتی که می­توانست در میان گویش­های شناخته شده­ای مانند زنده­یادان کمال­الحق سلامی، سعید رابعی و از میان زنده­گان، استادان حسین پاکدل و سیدمصطفی موسوی، شاخص و متفاوت باشد.

گمان نمی­کنم چنان­که امروز برای ما مهم شده، در روزهای نخست این برنامه نیز با این وسعت، درباره شرایط اجرای مجری برنامه­های صبحگاهی گفتگو شده باشد. این که دغدغه سازندگان آن بوده یا نه؟... حتمی بوده اما چنان­که امروز برای ما گستره­ای وسیع یافته، معلوم است که از آغاز نداشته است.

امروز، تا صحبت از اجرای کسی در برنامه­ای صبحگاهی مطرح می­شود، نکته­ای شاخص می­شود که در بخش «آیتم­سازی» برای برنامه­های صبح نیز مکرر شنیده می­شود: شاد و پُر انرژی!

نخستین درخواست و انتظار مدیران محترم گروه­ها و شبکه­ها این است که بخش‌های برنامه صبحگاهی شاد و پرانرژی باشند و شاید به همین دلیل است که اغلب برنامه­های صبحگاهی، در روزهای مناسبتی خاص که ربطی به سوگواری دارند، معلق­اند و نمی­توانند نسبت خود را با مناسبت، به­خوبی تعریف کنند و گاهی بیش از اندازه به برنامه­ای شبیه می­­شوند که شب پیش از همان شبکه پخش شده است.

تأکید بر شاد و پرانرژی بودن برنامه­های صبحگاهی(که به­صورت طبیعی، درست و شایسته است) اگر بیش از اندازه باشد، تعریف همه شبکه­ها را مانند هم می­کند. به­گونه­ای که در شبکه قرآن سیما نیز هنگامی که بنا بود برای نخستین بار برنامه­ای قرآنی، صبحگاهی و بی­موسیقی پخش شود، دچار دردسر تعریف اجرا شدیم. آیتم­ها که همه مجموعه­ای از نغمه­های مذهبی گروهی بودند که دست بالایش کمی تندتر از اندازه همیشه خوانده می شدند. مجری وظیفه داشت در میان همخوانی­های همیشه شبکه، همه­چیز را شاداب کند... و همین، تعریف درستی هم نداشت. مجری نباید ملیح سخن می­گفت... نباید از لطیفه­های همیشه همکاران دیگر و شبکه­های موازی استفاده می­کرد... نباید در لباسش تغییری می­داد و نباید چهره­ای جوانانه به خود می­گرفت و درضمن، «باید» شاداب هم اجرا می­کرد و این را هم درنظر می­گرفت که مخاطبانش یا دست­کم بیشتر مخاطبانش روحانیان معظم، خانواده­های مذهبی سنتی، اعضای دفتر مراجع عظام تقلید، مداحان اهل بیت و... بودند.

اگر به انصاف بخواهم داوری کنم، پشتیبانی ویژه حجت­الاسلام شفیع­زاده(مدیر پیشین گروه معارف) و مدیر محترم شبکه، سبب شد که بسیاری از تابوهای گفتاری و حسی آدم ها شکسته شود. یکی از دو مجری برنامه، روزی یک شعر طنز می­خواند که مختوم به صلوات بود... با پیراهن و شلوار مقابل دوربین رفت... از بد حادثه و به­خاطر کم­پُشت بودن طبیعیِ ریش، محاسنش معایبش شد و مجبور شد در حد ریش پروفسوری(!) نگهش دارد و گاهی خشم برخی از مخاطبان بسیار سنتی را برانگیزاند و خلاصه چنان شد که برنامه یک روز نورانی پاگرفت و مجری بخت ­برگشته، کنار گذاشته شد اما برنامه، ادامه یافت.

به نظرم یک حقیقت را از یاد نبریم که برنامه صبحگاهی، در«آغاز زندگی مرسوم مردم» پخش می­شود و بخواهیم و نخواهیم، نمی‌تواند از زندگی مرسوم مردم جدا باشد. البته لازم است که همه برای شاداب­تر آغاز شدن روز هم دعا و تلاش کنیم اما این که در روزگاری، روزهای اغلب مردم، بد آغاز باشد و برنامه صبحگاهی، عرصه­ای برای شوخی­های بی­حساب و کتاب یا قهقهه زدن­های مکرر مجری باشد؛ انتظاری نامناسب است.

وقتی نسبت برنامه صبح و اجرایش با زندگی مردم تنظیم شود، در سوگ و سور، تکلیف برنامه روشن خواهد بود و موسیقی، همه وظیفه تغییر و تناسب با مناسبت را برعهده نخواهد گرفت. گاهی برخی از بخش های برنامه­ها را می­بینیم که فقط به ضرب و زور تغییر موسیقی از سور به سوگ یا به­عکس، متفاوت شده­اند.

تجربه نشان داده در میان برنامه­های صبحگاهی، برنامه­هایی موفق­تر بوده­اند که به­جای تأکید بر غم یا شادی، با مخاطبان، همدلانه و صادقانه رفتار کرده­ و نشان داده­اند که «یکی از خودشان»اند. ممکن است روزی را شاد و روزی را غمگین و روزی دیگر را بی‌احساس آغاز کنند. ممکن است بدهی داشته باشند و مضطرب، به سراغ کار روزانه بروند. ممکن است در التهاب شیرین رسیدن فرزندی نشسته­اند و...

به نظر شما وقتی گزارشی در برنامه پخش می­شود و در آن، رانندگان وسیله­های نقل همگانی، از تسهیلات محدود و بازپرداخت بالای وام­ها «برای تعویض خودروهای فرسوده» گلایه می­کنند و مهمان مسئول محترم می‌گوید:

- اگر ندارند، شغلشان را عوض کنند(!)

مجری برنامه چگونه باید برنامه را شاد و تمام کند؟!

به نظرم یک راهش این است که مجری بگوید:

- اگر دوستان خواستند شغلشان را عوض کنند، مجری بشوند!

می­بینید کار ما چقدر آسان است؟!

کد مطلب 94880

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 5 =