به گزارش خبرآنلاین، جلسه نقد و بررسی مجموعه تلویزیونی در مسیر زایندهرود امروز دوشنبه با حضور حسن فتحی، مهرداد ضیائی(مشاور لهجه و بازیگر)، احسان خواجهامیری (خواننده تیتراژ و آهنگساز) و نمایندگان رسانههای جمعی در تالار وحدت برگزار شد. حسن فتحی در این نشست در سخنانی به انتقادات و طرح نظرات خود درباره متن و حواشی این مجموعه مناسبتی پرداخت.
به گزارش خبرآنلاین، بخشهایی از سخنان فتحی بدین شرح است:
* طرح ساخت سریال «در مسیر زاینده رود» اواخر سال 87 مطرح شد و در آن زمان من آقای نادری و آقای عفیفه فکر کردیم چقدر خوب است که هر سال سریالی بسازیم و به یکی از استانهای کشور بپردازیم و موضوعاتی را در خور فضای آن شهر به تصویر بکشیم. و این توافق 3 نفره با سریال «در مسیرزاینده رود» آغاز شد. اما تجربه این کار برای من بسیار تلخ بود آنقدر که همین جا انصراف خودم را برای ساخت سریال در شهرستان ها اعلام میکنم.
* قصه سریال «در مسیر زاینده رود» بسیار مستند بود. یک روز علیرضا نادری به دفتر من آمد و گفت در صفحه حوادث یکی از روزنامهها مطلبی را خوانده است که مادری به خاطر خطای فرزندش حاظر به ازدواج با پدر مقتول شده است و این موضوع کاملا مستند بود. علاوه بر اینکه تمام تلاش ما ساخت فیلمی درباره نقد خشونت در جامعه بود و البته بحث فوتبال پاک و ناپاک. البته پیشنهاد پرداختن به زندگی یک فوتبالیست از طرف من مطرح شد چرا که من سالها پیش به طور حرفهای در تیمهایی مثل (تهران جوان) و (پولاد) فوتبال بازی میکردم و با مسائل و حاشیههای فوتبال آشنا بودم.
* تمام تلاشم را میکنم تا از ظرفیتهای تئاتری کشور در آثارم استفاده کنم. بسیاری از بازیگران خوب ما بازیگران تئاتری هستند. من تا ابد خودم را متعلق به تئاتر میدانم و با افتخار این را اعلام میکنم که کارم را به صورت حرفهای از تئاتر آغاز کردم و به همین خاطر تمام تلاشم را به کار میگیرم تا بازیگران با استعداد این حوزه را معرفی کنم.
* معتقدم بازیگرانی که از تئاتر به تلویزیون یا سینما قدم میگذارند حاشیههای کمتری دارند. چرا که همواره فروتنی و خضوع را آموختهاند من از بسیاری از همکاران خودم گلهمندم که در کارهایشان از این استعدادها استفاده نمیکنند چرا که متاسفانه پختهخواری در تلویزیون و سینمای ما باب شده است و چه بهتر است ما بازیگرانی را به دنیای هنر معرفی کنیم که اصالت و ریشه بازیگری در تئاتر را دارند نه اینکه آنها را از کوچه و خیابان به دنیای حرفهای بازیگری معرفی کنیم.
* من ترجیح میدادم که سریال «در مسیر زاینده رود» برای شبکه 2 آماده شود. اما به دلایلی ما با شبکه یک وارد گفت و گو شدیم. هر چند که از زمان پخش سریال «اشکها و لبخندها» تهیهکننده ما سر قسط آخر عوامل با این شبکه اختلاف زیادی داشت و این داستان ساخت سریال ماه رمضان ما را تحت شعاع قرار داد. که خوشبختانه در سالروز پخش سریال «اشکها و لبخندها» این شبکه با عوامل ما تسویه حساب کرد و صحبتهای ما با این شبکه وارد فاز جدیدی شد و همین اتفاقات باعث شد تا چندین ماه وقت ما گرفته شود و در نهایت ما تیرماه سال 89 رسما «در مسیر زاینده رود» را کلید زدیم.
* بخشی از نگرانی ما درباره سریال «در مسیر زاینده رود» درباره فیلمنامه این سریال بود طوری که آقای علیرضا نادری میگفت تا زمانی که من قرارداد تحقیق و نگارش را نبستهام، نمینویسم و این کاملا حرف منطقی است. علیرضا نادری نویسنده صاحب سبک و بزرگی است و با این سابقه کاری در سینما و تلویزیون باید خیالش بابت قرارداد این سریال مشخص میشد تا با فراغ خاطر بیشتری کارش را شروع کند. و همین موضوع دیر منعقد شدن قراردادها باز هم ما را با کمبود زمان مواجه کرد. علاوه بر اینکه آقای نادری اصرار داشت که بر خلاف سریال «میوه ممنوعه» خودش کار را بنویسد و این کار شخصیتهای زیادتری داشت و من مطمئنم که اگر زمان کافی داشتیم هم فیلمنامه بهتری داشتیم و هم فرصت میشد تا به قصههای فرعی بیشتر پرداخته شود
* من از مهرداد ضیایی عزیز تشکر میکنم که به عنوان مشاور لهجه در این کار بسیار به من کمک کرد هر چند که توسط همشهریان خودش مورد شماطت قرار گرفت. بارها در این کار تهدید شد و فحش و ناسزا شنید من تعجب میکنم از واکنش برخی از مردم اصفهان. با کمی تغییر یا کم و زیاد کردن لهجه که دنیا به آخر نمیرسد! و باز هم میگویم که مهرداد ضیایی فقط فرصت داشت که یک ماه با بازیگران تمرین کند و شما فکر کنید که اگر زمان ما بیشتر بود چقدرکیفیت لهجه بهتر میشد.
* انتقادها با قضیه لهجه شروع شد و مسائل دیگری در حاشیه این سریال مطرح شد مثل اینکه به من تهمت زدنند که در این کار به خون شهدا بی احترامی شده! حقیقتا سوال من این است که در کجای این سریال من چنین کاری کردم؟ برادر من جانباز است و چند شهید در خانواده داریم من چطور میتوانم چنین کاری کنم؟
من امیدوارم کسانی که این تهمتها را به من زدند روزی پاسخگوی عمل زشت خود باشند. من از نظریهپردازها و کارشناسان مسائل اجتماعی در حوزه مردم شناسی میخواهم در این زمینه تحقیق کنند که جامعه ما در حال حاضر به چه مرحله ای از ادراک ملی رسیده است؟ آیا خیلی سخت است اینکه احساس کنیم ابتدا ایرانی هستیم و در مرحله بعد به یکی از مناطق ایران تعلق داریم. من نمی دانم اینهمه کینه از کجا نشئات میگیرد.
* خانواده پدری من همگی اهل اصفهان هستند و یکی از محبوبترین شهر های من اصفهان است بنابراین خود من باید وسواس بیشتری برای به تصویر کشیدن اصالتهای این شهر داشته باشم. مثل همان سنت کلوخ اندازون که در سریال دیدید سنتی که اکثر اصفهانیها آن را فراموش کردهاند. چرا دوستان اصفهانی زیباییها و سنتها و پیامهای اخلاقی خوب این سریال را ندیدند و مدام به بهانه لهجه این کار را زیر سوال بردند؟ بیشتر شخصیتهای مثبت سریال ما اصفهانی بودند حال اینکه یکسریها میگفتند ما در این کار علیه اصفهانیها توطئه میکنیم. من نمیدانم این شک و بد بینی از کجا میآید؟
* خاطرم هست اواخر کار برای تصویر برداری برخی صحنهها باید به اصفهان میرفتیم، اما برخی از عوامل یا بازیگران با شوخی میگفتند ما غروب راه بیفتیم تا شب برسیم اصفهان و سریع سکانسها را بگیریم آخر مگر ما جنایتکاریم ما هنرمند هستیم چرا باید چنین جوی برای یکسری هنرمند ایجاد شود؟
* معتقدم فیلمنامه «میوه منوعه» از «در مسیر زاینده رود» بهتر بود من از کار خودم در در این سریال راضیتر هستم. از ساخت این سریال احساس پیروزی میکنم و این کار را بسیار موفق میدانم.
* متاسفانه فضایی که در فوتبال ما جاری است آنچنان فضای خوبی نیست. ما مسائلی را در این سریال مطرح کردیم که دغدغه این روزهای جامعه فوتبالی ما است چیزهایی که در برنامه نود عادل فردوسی پور به آن اشاره میشود و متاسفانه عادل بخاطر روحیه آزاد منشانهای که دارد چوب شفاف سازیهای عرصه فوتبال را میخورد.
نظر شما