جلسه نقد و بررسی کتاب «کیفیت زندگی و شاخص خوشبختی» با حضور شهیندخت خوارزمی، عبدالحسین آذرنگ و علی میرزائی چهارشنبه گذشته در کافه خبر برگزار شد.

فاطمه مرتضوی: گرچه این نشست به بهانه نقد و بررسی کتاب «کیفیت زندگی و شاخص خوشبختی» برگزار شد اما روح بلند وشخصیت والای نویسنده، مهمانان کافه خبر را بر آن داشت تا هر یک صحبت خود را با تاکید بر ابعاد شخصیتی وی آغاز کنند و در نهایت به بحث و بررسی پیرامون «کیفیت زندگی و شاخص خوشبختی»، کتابی که تلفیق ظریفی از علم و احساس است، بپردازند.

بانوی شور، بانوی شعور
در ابتدای جلسه عبدالحسین آذرنگ خطاب به حاضرین گفت: با سپاس بسیار از دوستانی که به من مجال و درعین حال این افتخار را دادند که درباره تازه­ترین کتاب بانوی اندیشمندی صحبت کنم که او را از دوره دانشجوئی می­شناسم و طی سالیان، از دور و نزدیک شاهد کوشش­های گسترده­اش در راه ارتقای فکری خود و اعتلای علمی و فرهنگی اطرافیان و همکاران و شاگردانش بوده­ام.

آذرنگ با یادآوری اجمالی دوره دانشجویی خانم خوارزمی، ایشان را «فکور و دقت‌ورز» خواند و روحیه وی را این طور توصیف کرد: خانم خوارزمی در پی چیزی بود که شاید در آن دوره برای خود او هم روشن نبود؛ او به دنبال مجهول و معمایی بود.

خوارزمی در مقدمه کتابش دغدغه­های اصلی ذهن خود را «سرنوشت بشر و وضعیت ایران» معرفی می­کند و آذرنگ این را از زاویه­ای دیگر اینطور عنوان کرد: پس از تحصیل در ایران و خارج و بر پایه مطالبی که نوشت و آثاری که انتشار داد، دو قلمرو اصلی­تر به عنوان وجهه­های نظرش پدیدار گردید: بحث­های مربوط به توسعه و آینده­نگری، و لاجرم حوزه­های پیرامونی و مرتبط با این دو. اما آن مجهول، آن معما یا در این قلمروها دیده نمی­شد و یا نمایان نبود.

میرزائی نیز ایشان را  «نمونه­ای از یک اندیشمند ایرانی» معرفی کرد و با ابراز «شرمندگی و تاسف از تعداد کم این­گونه افراد در ایران» ادامه داد: این نوع اندیشمندی که نسبت به وضعیت سرزمین خودش یا به گفته خودشان وضعیت جهان نگران باشد و این نگرانی را تبدیل به مجموعه­ای از غرغرهای روشنفکرانه متظاهر نکند بلکه آن را با آگاهی به یک راهنمای عملی تبدیل کند که دیگران بتوانند از آن استفاده کنند.

میرزائی همچنین بیان داشت: در کنار خانم خوارزمی و در آثار ایشان آدم احساس طراوت، تازگی و امید می­کند و فکرمی­کند که کسی هست در این مملکت که نگران این وضعیت است و با تمام امکاناتی که در اختیارش است برای مقابله با این وضعیت و این واقعیت، و تغییر وضع موجود تلاش می کند. امیدواریم که خانم خوارزمی همچنان برقرار باشند و ما از ایشان بیش از این­ها استفاده کنیم.

آذرنگ نگاه نویسنده را «نگاهی خوش­بینانه» توصیف کرد و ادامه داد: او اصولا انسان خوش­بینی است. برای اینکه واژه خوش­بینی را از احتمال تعبیر منفی دور کرده باشم، می­گویم نگاه نویسنده امیدوارانه است. زیرا او به سرشت، انسان امیدوار و امیدورزی است. امید از اصلی­ترین شرایط عشق و عاشقی است. او عاشق است و از قضا عاشقی شورمند است. او خردورزی و علمی­اندیشی را در روندی جست­وجوگرانه با شور عاشقی همراه کرده است. او عاشق فرهنگش، وطنش، جوانان این سرزمین و مردمی است که در پی خوشبختی، به لحظه شتابان گذر زندگی معنا ببخشند.

خوشبختی؛ آرمانی معطوف به واقعیت
«کیفیت زندگی و شاخص خوشبختی» اثری است خواندنی که با نثری ساده، واژگانی دقیق، به فارسی استوار، در قالب جمله­های حاوی اطلاع و با پرهیز از زیاده­گویی، حاشیه­روی و به صورتی موجز و فشرده نوشته شده است.

 کتاب کوچکی است حاوی 5 مقاله که طی 3 سال نوشته شده است. این مقاله ها از جنبه موضوعی و از بن به هم مربوطند. عنوان کتاب، عنوان آخرین مقاله این مجموعه است و انتخاب آن برای عنوان کلی کتاب گویاست و تاکید نویسنده را بر دو کلیدواژه اصلی نشان می­دهد: زندگی و خوشبختی.

این، توصیف اجمالی آذرنگ از آخرین کتاب خوارزمی بود که در ادامه به طرح پرسش­هایی بنیادین رسید: ما زنده­ایم و زندگی می­کنیم، اما آیا خوشبخت زندگی می­کنیم؟ آیا حق ماست که خوشبخت زندگی کنیم؟ آیا اصلا و در این جهان می­توان خوشبخت زندگی کرد؟ آیا ملت­ها از دیدگاه خوشبختی یکسان­اند، و اگر نیستند علت­های آن چیست؟ به راستی خود خوشبختی چیست؟

آذرنگ اصلی­ترین و تکان دهنده­ترین نکته «کیفیت زندگی و شاخص خوشبختی» را این «جمله کوتاه خبری» دانست: زندگی، فرصت بسیار کوتاه و نادر هر انسان است. این فرصت در مقایسه با زمان کیهانی شاید یک چشم به هم زدن هم نباشد، یک لحظه زودگذر است، یک آن است. وسپس توضیح داد: نویسنده این واقعیت رابه سان خبری تکان­دهنده به خواننده ابلاغ می­کند. شاید می­خواهد او را به خود آورد، شاید می­خواهد توفان آگاهی دربگیرد، شاید می­خواهد باد هشیاری برخیزد و بوزد.
همه اهل فکر می­دانند که دگرگونی­ها، بدون توفان­های آگاهی امکان­پذیر نیست. نویسنده حق دارد واقعیتی دردناک را در قالب خبری هشداردهنده منتقل کند و ضربه­ای سیلی­وار به صورت منگ­ها و کرخ­شده‌ها بزند؛ براستی حق دارد. زندگی بسان جیوه لغزان لای انگشتان ما قرار نمی­گیرد؛ می­لغزد و می­گریزد. نویسنده هشدار می­دهد که آن لغزنده را به دام بیندازید! او می­خواهد این «آن»، این دم، همین یک نفس، این آه، درست و عمیق درک شود. بعد حفظ شود، از خطرها و تهدیدها مصون بماند، بعد هم پر و سرشار و خلاقانه شود.

در ادامه میرزائی با بیان اینکه که «این کتاب کوچکی که پیش ماست، تمام خانم خوارزمی نیست» درمورد امتیاز این کتاب اظهار داشت: در تمام صفحات این کتاب و در جای جای آن یک راهنمایی، یک روش، یک برنامه برای اینکه ما از این وضعیت حرکت کنیم و به زندگی بهتر برسیم به چشم می­خورد. در یک جمله می­توانم بگویم که خانم خوارزمی در بدترین شرایط هم تسلیم وضع موجود نشد و با ترجمه، تالیف، مشاوره و درس دادن برای تغییر وضع موجود قیام کرده و این درس دادن به خصوص در حوزه مدیریت در یک دوره­ای در مملکت موثر بوده است.

میرزائی همچنین کتاب را «موجود زنده­ای خواند که دارای حیات است» و در مورد بروز واکنش­ها نسبت آن عنوان کرد: باید ببینیم که این کتاب حرکت خود را شروع می­کند یا نه؟ درون جامعه می­رود یا نمی­رود؟ و خوانده و فهمیده و درک می­شود یا نمی­شود؟ واکنش دارد یا ندارد؟

در این مورد خوارزمی بیان داشت: من انتظار نداشتم که خواننده­ای جز آن حلقه محدودی که ناشر به آن دسترسی دارد، به این کتاب دست پیدا کرده باشد و الان هم نمی­دانم که تا چه اندازه قابل نفوذ است. خصوصا در مورد مخاطبان جوان. من با همین چند فیدبکی که گرفتم دیدم می­شود خواند، از آن تاثیر گرفت، راجع به آن فکر کرد، راجع به آن بحث کرد. نمی­دانم چه بگویم چون انتشار این کتاب کار بسیار شتاب­زده­ای بود که صورت گرفت.

انسان، به مثابه محوری ­ترین موضوع توسعه
آذرنگ بحث توسعه در کشور را «تابو»یی دانست و اظهار داشت: می­خواهم با استمداد از واقعیتی تاریخی این تابو را بشکنم. با کاوش در تاریخ علم و اندیشه، خواهید دید نه تنها بخش عمده کارهای اساسی، بلکه دوران­سازترین کارها را مهاجران کرده­اند. مهاجرانی که از یک حوزه علمی یا فکری به حوزه دیگری مهاجرت کرده­اند. راز این ماجرا در چند چیز به ویژه در نگاه تازه و فارغ از پارادایم­های تثبیت شده است.

آذرنگ ادامه داد: خانم خوارزمی از قلمرو روانشناسی مهاجرت کرد و در عرصه­ای دیگر به کند و کاو پرداخت. او از توسعه به توسعه پایدار، به توسعه انسان بنیاد، به توسعه پایدار انسان مدار روی آورد. توسعه­ای که فقط نخواهد کمیت­ها را افزایش دهد، توسعه­ای که کیفیت زندگی را تغییر دهد و همه چیز در نهایت انسانی­تر شود. او به دیدگاهی اومانیستی دست یافت که از هر منظری که به آن نزدیک شوید قلب آن انسان است.

آذرنگ نگرشی را که در پس کتاب دریافته اینطور عنوان کرد: در دیدگاه خانم خوارزمی ما گرفتار گردابی شده­ایم و سرگردان دور خود می­چرخیم. خانم خوارزمی از بطن محاسبات کمی که در آن انسان فقط به عدد تبدیل و در محاسبات مثل عدد جابه­جا می­شود، ضرورت نوعی حکمت را عمیقا حس کرده است. لزوم اکتساب نوعی نگرش پس­فردایی را، داشتن چشمی که فراسوی نرده­هایی را ببیند که امروز دور بشر کشیده شده است. او به نوعی رهایی و دست یافتن به هستی پاره­پاره نشده می­اندیشد.

وی «سخن گفتن از گونه­ای معرفت شهودی و استعدادها و نیروهای نهفته بشری» را حاصل سرخوردگی ناشی از تجربه خانم خوارزمی در موسسات مختلف دانست و ادامه داد: وی درعین­حال آگاه است که اشاره­اش به حکمت ومعرفت شهودی قابلیت تعبیر دارد و می­تواند برای عده­ای وادی لغزانی باشد و برای آن که حرف­هایش را به قلمرو آرمان نبرند، بحث را ملموس می­کند و از علم جدیدی به نام علم خوشبختی نام می­برد.

آذرنگ نحوه نگرش وی نسبت به توسعه را، «تبدیل خوشبختی از آرمان به واقعیت» دانست و افزود: او برای این کار به انسان روی می­آورد و بر توانایی­های او انگشت می­گذارد.

خوارزمی در تایید این صحبت توضیح داد: در تمام این سال­ها من کانون تمرکز را روی فرد گذاشتم و مخاطب اصلی من در تمام این سال­ها فرد بوده است. اعتقادم بر این است که هرکدام از ما یک قلمروی نفوذ داریم که این قلمرو نفوذ را دست کم گرفته­ایم. و از همه مهمتر هرکدام از ما دارای توانایی بالایی برای گسترش این قلمرو هستیم. ولی باید اراده کنیم. یعنی آن تحول ذهنی از اینجا شروع می­شود که کانون توجه را از دولت به خودمان معطوف کنیم. یعنی شما به جای اینکه دنبال راه حل در جاهای دیگر باشید، بعد از خواندن این کتاب از خودتان بپرسید من از کجا می­توانم شروع کنم؟ چون فرایند تحول ذهنی دست خود شماست. مدیریت و اختیار آن هم دست شماست و دامنه آن هم بی­انتها است. یعنی این فرایند از جایی شروع می­شود و شما دیگر نمی­توانید جلوی آن را بگیرید و هیچ چیزی نمی­تواند مانع شما شود.

آذرنگ در مورد نقش محوری فرد در کتاب خوارزمی بیان داشت: او به یاری آنچه در قلمرو روانشناسی آموخته است، ما را به ذهن انسان فرا می­خواند. هر اتفاقی بخواهد بیفتد تا تحولی در ذهن صورت نگیرد، عملی نیست. اما این ذهن باید در برابر وضعیت کنونی­اش بیاشوبد و بشورد. توان آفرینش­گرانه یا قدرت خلاقیت، همان توانش ذهنی که آدمی را در دوران پیشاتاریخ ازغار بیرون آورد و سپس او را به انسان فرهنگ­آفرین و تمدن­ساز تبدیل کرد، یکی از قدرت­های ذهن بشر است.

وی در توضیح مفهوم خلاقیت گفت: مراد نویسنده از خلاقیت، در گسترده­ترین معنای آن، درعلم، فن­آوری، هنر، اداره جامعه، مدیریت وسازماندهی و حوزه­های دیگر است.

وی ادامه داد: انسان خوب، جامعه خوب و حکومت خوب سه رویه ساختاری هستند که اگر با هم در حالت تناسب و توازن قرار بگیرند، دلیلی ندارد که آرمان زیبای بشر و زیباشهرها و آرمان­شهرها همچنان در پس ابر و مه آرمان­ها برفراز قله­های دوردست پنهان بمانند.

در ادامه میرزائی مهمترین مساله کشور در امر توسعه را «مدیریت» خواند و بیان داشت: من به علت حضور در 3 دوره برنامه­ریزی در برنامه و بودجه روی دردی که خانم خوارزمی مطرح می­کنند، صحه می­گذارم که ما توسعه را تنها از دید اقتصادی دیده­ایم. در حالی که محور توسعه، انسان و فرهنگ انسانی است. محور توسعه کرامت انسانی است، آزادی‌ها وشانی است که ما در گفتار زیاد به کار می‌بریم. که خانم خوارزمی از دوره­های قبل نیز با شمشیر قلم و بیان خوبشان با این پدیده­ها مقابله می­کردند.

میرزائی ادامه داد: جامعه بشری در آینده بیش از امروز نیازمند رهبران و مدیران خردمند است. آموزش­و­پرورش و سازمان­های متولی توسعه فرهنگی باید این آموزش­ها را اولویت استراتژیک خود تلقی کنند. ریشه عقب­ماندگی در ذهن انسان­هایی است که در فرایند توسعه نقش­آفرین­اند. کتاب همین را می­گوید. مساله آگاهی و خودآگاهی را مطرح می­کند. به نظر من کتاب در حد خود کتاب موفقی است.

میرزائی درمورد دیگر معضل توسعه در ایران اینطور تشریح کرد: در ایران نظام اولویت­ها متلاشی شده و انسان، انسان ایرانی از محور توجهات بیرون است.

خوارزمی نیز با ارائه نظری هم­سو توضیح داد: زندگی و انسان در اولویت­ها هیچ­جایی ندارد. حرف من این است. وقتی زندگی برای شما به عنوان یک اولویت استراتژیک مطرح می­شود، وقتی انسان دغدغه محوری شما می­شود، آن موقع همه­جا و در همه سطوح زندگی و شان انسان برای زندگی و جایگاه والای انسان اولویت استراتژیک و محور توسعه می­شود.

آذرنگ درمورد پژوهش­های صورت گرفته در این زمینه توضیح داد: او معتقد است یافته­های پژوهشگران غیرایرانی در زمینه خوشبختی، پاسخگوی پیچیدگی­های انسان ایرانی نیست. برای طراحی مدل خوشبختی انسان ایرانی، متغیرهای دیگری را باید شناخت و درمدل وارد کرد و این، به کار پژوهشی دقیق وگسترده­ای نیاز دارد. به نظر او برای تعیین کردن ویژگی­های دیدگاه، سهم و نقش دولت در این راه ایجاد تحولی نگرشی است که در جوانان امید به آینده را برانگیزاند. برای شناخت و استخراج ذخیره­های فرهنگی که در این تحول می تواند به سان اهرم‌های موثر عمل کند، کارهای تحقیقاتی فراوانی لازم است.

خوارزمی در تشریح بیشتر ایده خود بیان داشت: اگر عزم جمعی باشد توسعه کاری ندارد. باز هم تاکید می­کنم امروز معادله توسعه مجهولی ندارد. یعنی آن عزم باید شکل بگیرد. ولی اینکه کی این اتفاق می­افتد من نمی­دانم. درهرحال جریان حرکتی را که می­بینم در عرصه فردی است. یعنی به رغم وجود برخی مسائل خیلی اتفاقات در عرصه تحول فکری مردم و جوانان بوجود آمده و این­جاست که ما می­توانیم کارهای بزرگی انجام دهیم. انگیزه تحول در فرد را ایجاد کنیم و اگر این شکل بگیرد خودش راه را پیدا می­کند.
این امکان را انقلاب ICT ایجاد کرده است و هرچه جلوتر می­رویم نقش مردم پررنگ­ترمی­شود. کانون و محور تاکید ما باید فرد و مردم باشند. همین که به این مساله حساسشان کنیم که هر کدام از آن­ها انسانی هستند با شانی بالا و درک این ارزش شروع شود و در قلمرو زندگی خود، شأن انسانی­شان را با آگاهی از حقوق خود ارتقا دهند؛ این یک حرکت خیلی خیلی بزرگ است. و رسانه در این مسئله، مسئولیت سنگینی به عهده دارد. به رغم بروز برخی مسائل ما باید سعی کنیم که خلاها را پر کنیم. یکی از وظایف ما این است که برخی ناکارآمدی­ها را جبران کنیم و ما به نوعی درحال انجام این کار هستیم.

آذرنگ در پایان خواندن کتاب را «در وهله اول به جوانان و به ویژه جوانان پژوهشگر و در وهله دوم به سیاستگذاران، برنامه­ریزان، مدیران و همه خوانندگانی که انسانی می­اندیشند و به آینده ایران دلبستگی دارند»، توصیه کرد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 100866

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • يك دلسوز US ۰۳:۱۴ - ۱۳۸۹/۰۷/۲۶
    0 0
    عزيزان خبر آن لاين. جداً فكري براي پس زمينه آجري محل نشست‌ها بكنيد. خيلي خز است. آجر‌ها بدجوري توي ذوق مي‌زنند. با چسباندن پوستري چيزي اين نقيصه را رفع كنيد