در سالهای میانی دهه ۷۰ خورشیدی، جریانی در ایران ظاهر شد که شعار خود را «اصلاحات» و خود را «اصلاحطلب» نامید.این جریان سیاسی که با بهرهگیری از ابزار «مطبوعات زنجیرهای» توانست طی سالهای ۷۶ تا ۸۰ در تمامی انتخابات رای مردم را به سمت خود بکشاند از اسفند ۸۱ به بعد به دلیل آشکار شدن فاصله شان با مردم ایران، در تمامی انتخابات با رویگردانی ملت مواجه و از گردونه انتخاب ملی خارج ماند. ناتوانی مجریان «اصلاحطلب» در پاسخگویی به نیازهای اصیل جامعه، حتی در عرصه «توسعه سیاسی» که محور اصلی مواضع و فعالیتهای جریان مدعی اصلاحات بود، آنچنان باعث زمینگیر شدن این جریان شد که حتی روشنفکران سکولار نیز از اصلاحطلبان دل بریدند.در عرصه اقتصاد نیز با توقف شاخصهای توسعه و پیشرفت، که ناشی از بیتوجهی مدیران دولت اصلاحات به معیشت مردم و اقتصاد ملی بود، تیر خلاص نهایی به مغز جریان مدعی اصلاحات شلیک شد.
در سوم تیرماه ۸۴ و از دل انتخاباتی شگرف، چهرهای توانست آراء مردم را جلب نماید که هیچگاه شعار «اصلاحات» سر نداد اما در عمل اصلاح همه کژیهایی که ملت ایران - با رای اعتراضی خود در انتخابات پیاپی (از سال ۷۲ تا ۸۴ ) - طلب نموده بودند را در دستور کار خود قرار داد و اجرا کرد.«محمود احمدینژاد» هیچ گاه شعار «آزادی مطبوعات » و «تحمل مخالف» را شعار محوری دولت خود قرار نداد اما در عمل نشان داد که به مراتب از «محمد خاتمی» در تامین آزادی مطبوعات مصممتر و نیز در تحمل مخالفان خود، فرسنگها از رئیس دولت اصلاحات پیشتر است. اثبات این مدعا چندان سخت نیست.بررسی حجم انتقاد و هجمه رسانهای به احمدینژاد و همکارانش در ۵ سال اخیر چنان است که قاطعانه میتوان اذعان نمود در تاریخ مطبوعات و رسانههای ایران هیچ شخصیتی به اندازه «احمدینژاد» مورد تخریب رسانهای و مطبوعاتی قرار نداشته است و در این میان شاید تنها حملات هماهنگ مطبوعات حزب توده و طرفداران دربار پهلوی علیه دکتر محمد مصدق را بتوان تا حدی با حملات رسانهای علیه دکتر محمود احمدینژاد قیاس نمود و البته واکنش احمدینژاد در برابر این حجم بیسابقه تخریب تنها صبر و «سلام» بود. «محمود احمدینژاد» هیچ گاه شعار «مشارکت سیاسی» را شعار محوری دولت خود قرار نداد اما در عمل با ایجاد نشاط سیاسی در جامعه، بیشترین نرخ مشارکت سیاسی را در دوران حاکمیت ۵ ساله خود رقم زد. دولت محمد خاتمی که کارش را با ادعای رونق سیاسی و افزایش مشارکت شهروندان آغاز کرده بود، چنان عمل کرد که مشارکت سیاسی ۸۰ درصدی در دوم خرداد ۷۶، دوره به دوره در انتخابات بعدی کاهش یافت تا آنجا که در دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهرها که در پنجمین سال دولت خاتمی برگزار شد، مشارکت عمومی مردم در انتخابات به نازلترین سطح در تمامی سالهای پس از انقلاب سقوط کرد.احمدینژاد اما تابلوی شعار «مشارکت سیاسی» را هرگز بر سر در دولت خود نصب ننمود، اما در عمل چنان فضای تحرک اجتماعی را در میان آحاد جامعه و بهویژه در میان محرومان و مستضعفان و نیز کسانی که با صندوقهای رای قهر کرده بودند ایجاد نمود که نرخ متوسط ۵۰درصدی مشارکت سیاسی در دولت خاتمی را تا ۸۵ درصد در آغاز پنجمین سال دولت خود ارتقا داد به نحوی که در دوره دولتداری احمدینژاد، نظام سیاسی ایران بیشترین میزان مشارکت ملی را در قیاس با دورهای تجربه کرد که کوفتن بر طبل توسعه سیاسی، فریضه روزمره دولتمردانش بود. و این نبود مگر آنکه ملت ایران تفاوت میان «شعار» و«عمل» را دریافتند.. اما نکته آخر آنکه «احمدینژاد» برخلاف دوره «هاشمیرفسنجانی» که رئیس دولت، «سردار سازندگی» لقب یافته بود، هیچگاه شعار «توسعه اقتصادی» را روز و شب سرنداد، اما در مقام عمل، چنان «شجاعانه و با درایت و تدبیر»، بزرگترین پروژه اصلاح ساختار اقتصاد ایران را به اجرا درآورد که دشمنان جمهوری اسلامی نیز در برابر اراده و تدبیر وی سر تعظیم فرود آوردند. اجرای طرح هدفمندی یارانهها که از سال ۱۳۷۱ در کشوی میز هاشمیرفسنجانی و محمد خاتمی خاک میخورد و آرزوی دو رئیسجمهوری پیشین بود، در دولتی به اجرا درآمد که مورد تهاجم شدیدترین تحریمهای اقتصادی و سنگین ترین فتنههای سیاسی 30 سال اخیر قرار داشت، اما این بار هم احمدینژاد مانند اسلاف خود شعار نداد، بلکه در عمل نشان داد که تنها به منافع مردم میاندیشد و «اصلاحات» را نه در «شعار» که در «عمل» پیاده میکند.
«احمدینژاد» برخلاف دوره «هاشمیرفسنجانی» که رئیس دولت، «سردار سازندگی» لقب یافته بود، هیچگاه شعار «توسعه اقتصادی» را روز و شب سرنداد، اما در مقام عمل، چنان «شجاعانه و با درایت و تدبیر»، بزرگترین پروژه اصلاح ساختار اقتصاد ایران را به اجرا درآورد که دشمنان جمهوری اسلامی نیز در برابر اراده و تدبیر وی سر تعظیم فرود آوردند.
کد خبر 118883
نظر شما