زهره سادات هاشمی

یادش بخیر یکی از روزهایی که در دبیرستان مشغول تحصیل بودم، استادم «ناصر جویباری» با گچ سفید بر روی تخته سیاه کلاس نوشت: «تحرک اجتماعی، تحرک جغرافیایی» و تفاوتشان را شرح داد. وقتی من از نیمکت بلند شدم و سوی دیگر کلاس رفتم، بدون این که نگاهم کند با گچ به تخته زد و گفت: « گفتم تحرک اجتماعی؛ نه جغرافیایی!»

اما شاید من شاگرد حرف گوش کنی نبودم چون بعد از گرفتن دیپلم از مشهد مهاجرت کردم و به تهران آمدم. حالا پس از گذشت سال‌ها، مهاجرت افراد از روستا به شهر، از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و خلاصه از مراکز استان‌ها به پایتخت به یک معضل
تبدیل شده است و بهتر است بگویم یک مولفه اجتماعی به نام « مهاجرت» شکل گرفت که سال های نه چندان دور صدای صاحب نظران را درآورد و حالا یکی از دلایل اصلی انفجار جمعیت، ترافیک و آلودگی شدید هوا در کلانشهرها به شمارمی‌آید.

آن روزها که باید مهاجرت جدی گرفته می‌شد، یک گوشمان در بود و یک گوشمان دروازه! در تمام لحظاتی که محیط زیستمان به بهانه‌های مختلف و توسط آدم‌های جورواجور، تخریب شد گفتیم داریم پیگیری می‌کنیم و این روزها انگشت به دهان مانده‌ایم که چگونه تهران و اصفهان و... را از این وضعیت نابهنجار برهانیم.

این ها همه در حالی است که در کنار مساله مهاجرت‌های بی‌رویه که به روزهای دور باز می‌گردد، داستانی به نام «خودرو سازان وطنی» وجود دارد.

قصه امپراتوری‌هایی که هیچ قدرتی  در مقابلشان تاب تحمل ندارد و می‌تازند و می‌تازند و کار خودشان را می‌کنند! به صورت انبوه و بدون حساب و کتاب، خودرو تولید می‌کنند. استانداردهای روز دنیا برایشان معنایی ندارد و خود مشخص کننده این استانداردها هستند! بازار تعریف و  تمجیدشان هم که حسابی و داغ است. از قیمت هم  بگذریم که خود داستان دیگری است.

آن قدر مهربانند که دوست دارند هر هم وطن یک خودروی شخصی داشته باشد!

در کنار هیاهوی شهر خودروسازان، برخی هم یواشکی! داد می‌زدند و می‌زنند که اگر خودروهایتان  در چارچوب استاندارد نباشد، آلودگی محیط زیست ایجاد کند و آلاینده باشد؛ شماره گذاری نمی‌شوند. ولی من فکر می‌کنم محیط زیست باید بیشتر تمرین کند تا شاید صدای دادش را بشنوند و تحویلش بگیرند!

حالا همه این موارد را در کنار ناوگان فرسوده درون شهری و برون شهری بگذارید، خودروهای شخصی، مینی بوس‌ها و اتوبوس‌های از رده خارجی که نمی‌دانم چرا عمرشان از متوسط عمر آدمی که ساخته دست اوست، بیشتر است و عجب حالی دارد این آدمیزاد که دلش نمی‌آید محصول تولیدی‌اش را از رده خارج کند و شاید هم نمی‌خواهد روی حرف خودش بماند!

پشیمانی برای همین روزهاست دیگر! من و شما نباید تعجب کنیم یا عصبانی شویم و در نهایت به سرفه بیفتیم که عجب دودی دارد اگزوز این اتوبوس‌ها، کامیون‌ها، مینی‌بوس‌ها و تاکسی‌ها! و در این جای ماجرا می‌رسیم به یک عالمه نُقل و نبات آن هم از نوع خودرو!

ما همیشه به فکر مردم هستیم و دوست داریم در رفاه باشند برای همین مترو را رها می‌کنیم، سرش بحث می‌نماییم، بودجه می‌دهیم و نمی‌دهیم! اصلا هر کار دلمان بخواهد انجام می‌دهیم ولی برایمان مهم است که به هر شهروند، یک خودرو آن هم از نوع وطنی‌اش که می‌دانید تمام استانداردهای روز دنیا را داراست! به صورت کاملا منصفانه از طریق لیزینگ تحویل دهیم تا بروند حالش را ببرند! گناه دارند با
اتوبوس و مترو سفر درون شهری کنند. اصلا شعارمان این است که سود به هر قیمتی و بعد هم دم را غنیمت است!

و همین می‌شود که از تمام برنامه‌ریزی‌های انجام شده برای مترو، فقط چهل درصد از آنچه می‌خواستیم انجام داده‌ایم. حالا که طرح زوج و فرد را از دَر منازل گذاشتیم، داد مردم در می‌آید که «بابا پس اتوبوس تان کو؟!» حالا که خیابان‌ها پُر از ماشین است دوستانی راهنمایی می‌کنند تا درست رانندگی کنیم و پشت سر هم قبض جریمه می‌نویسند و اتفاقا خسته هم می‌شوند چون باید جرثقیل‌ها را هدایت کنند تا خودروهای ضبط شده‌مان کمتر آسیب ببینند!

و ما هم از بچگی دوست داشتیم مدرسه همیشه تعطیل باشد و این روزها خوشحالی‌مان را به کودکانمان هدیه می‌کنیم چون قرار است هر روز تعطیل باشند و خوش بگذرانند!
البته ما هم شاید / 42

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 119329

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =