با شروع به کار دولت نهم اتفاق تازهای در حوزه سینما رخ نمود و آن آغاز یک پینگپنگ فرهنگی بین نزدیکان رئیسجمهور و مسئولان اجرایی بود. توپ این بازی اهالی فرهنگ و سینما بودند که در این مناقشات و دعواها از این طرف به آن طرف پرتاب میشدند. متأسفانه در این دوره هم تولیدات سینمایی به شدت کاهش یافت و هم کیفیت فیلمها به نحوه کم سابقهای تنزل پیدا کرد. در این چهار سال بسیاری از بچههای سینما مجبور شدند به تلویزیون مهاجرت کنند و درگیر ساخت سریال و تلهفیلم شوند. ناگفته نماند که جایگاه بینالمللی سینمای ایران هم در این دوره شدیدا رو به افول گذاشت.
وجود این کاستیها به دلایل متعددی باز میگردد. نداشتن برنامه و مناقشات درون دولت موجب روی کار آمدن مدیرانی شد که از تجربه فرهنگی، تجربه مدیریتی، شناخت و تحصیلات لازم بیبهره بودند. این افراد در حساسترین نقاط به کار گرفته شدند که به عنوان مثال میتوان به مدیریت بنیاد سینمایی فارابی اشاره کرد. یکی از مهمترین دلایل موضعگیری جهت دار دست اندرکاران سینمای ایران در انتخابات ریاست جمهوری و حمایت بخش عمدهای از بچههای سینما از رقیب آقای احمدینژاد همین مدیریتها بود که باعث شد اکثریت اهالی سینما به دنبال تغییر شرایط باشند.
متأسفانه در این دوره حرفهای بچههای سینما نه شنیده شد و نه جدی گرفته شد. نتیجه اینکه در انتخابات اخیر بیش از 90 درصد اهالی سینما از کاندیداهای رقیب دولت فعلی حمایت کردند. امیدوارم این درسی باشد برای کسانی که قصد دارند از این به بعد در حوزه فرهنگ مدیریت کنند. متأسفانه مجلس هم که جایگاه نمایندگی مردم را در دست دارد در این چهار سال بر مدیریتی که در حوزه فرهنگ اعمال شد نظارت آنچنانی نکرد. در دورهای که بودجه حوزه فرهنگ چند برابر سالهای گذشته شد تولید فیلمهای سینمایی به یک سوم تولیدات قبل از این دولت رسید.
پرسش این است که این مدیریتها با این منابع چه کردند. البته در بخش ساخت سالنهای سینما که بیشتر پروژهای عمرانی است تا فرهنگی موفقیتهایی کسب شد اما مدیریت فرهنگی در این چهار سال هیچگونه جای دفاعی برای خود باقی نگذاشت.
نظر شما