خشکسالی شدید و طولانی اواسط دهه ۱۳۳۰ تا اواسط دهه ۱۳۴۰ و پس از آن یک دوره طولانی مرطوب از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۷۶ و وقوع سیلابهای بسیار بزرگ و فراگیر سالهای ۱۳۴۷، ۱۳۵۰ ، ۱۳۵۱ و در ادامه وقوع سیلابهای بزرگ در سالهای ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ که بطور مثال در حوضه دریاچه ارومیه باعث افزایش بی سابقه تراز آب دریاچه ارومیه تا حدود ۱۲۷۸ متر بالاتر از سطح دریا (یعنی حدود ۸ متر بیشتر از تراز کنونی دریاچه ارومیهای که تا مرز خشکیدگی کامل پیش رفته بود،) گردید که در آن سالها برای حفاظت از هجوم آب شور دریاچه به زمینهای کشاورزی اطراف، دایکهای متعددی احداث شد. در نهایت خشکسالی طولانی سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۷، که کشور را با مشکلات مختلف کمبود آب، آلودگی هوا و توسعه ریزگردها مواجه نمود و متاسفانه هم اکنون وقوع سیلاب فراگیر و ویرانگر فروردین ۱۳۹۸ که شمال، غرب و جنوبغرب کشور را درنوردید و خسارات جانی و مالی فراوانی برجا گذاشت. البته دورههای آماری طولانی و خاص خشکسالی و همچنین سیلابهای اخیر، تفاوت بسیار زیادی با دورههای خشکسالی و سیلابهای قبلی دارند که در ادامه مورد بررسی قرار گرفتهاند.
در دوره خشکسالی خاص و طولانی اخیر، علاوه بر کاهش مقدار بارندگی، شدت، الگو و نوع بارشها نیز تغییرات قابل توجهی داشته است و شاهد بوده و هستیم که بارندگیهای موثر بیش از ۱۰ میلیمتر در روز بطور چشمگیری کاهش یافته است و در عین حال بخش قابل توجهی از بارشها به دلیل اینکه مقادیر آنها زیر ۱۰ میلیمتر در روز بودهاند، موثر نبوده و روانابی را تولید نمیکنند. در دو دهه اخیر کاهش چشمگیر بارش برف نیز به نوبه خود مشکلات بهرهبرداری مستقیم از رواناب را تشدید کرده است و رواناب یکنواخت بهار و تابستان و منطبق با مصارف، جای خود را به سیلابهای شدید پاییز و زمستان داده است، که مصارف مختلف آب در آن زمانها در حداقل خود بوده و هیچگونه انطباقی بین منابع و مصارف آب وجود ندارد.
طی دوره آماری خشکسالی مورد نظر، اتفاق ناخوشایند دیگری نیز به وقوع پیوست و آن هم افزایش دما بود که منجر به افزایش تبخیر و تعرق و مصارف کشاورزی گردید. از طرفی رشد جمعیت و افزایش نیاز آبی شرب و صنعت، فشار هر چه بیشتری را بر منابع آب کشور وارد کرد.
همه این شرایط منجر به افزایش برداشتهای بیرویه از آبهای ارزشمند و استراتژیک زیرزمینی گردید و بسیاری از دشتها و مناطق مختلف کشور را بحرانی نمود. این اضافه برداشتها در برخی از دشتهای کشور به حدی بود که عملا" با حفر و بهرهبرداری از چاههای جدید، مقدار کل تخلیه از مجموعه چاههای آب آن منطقه ثابت باقی ماند. به عبارت دیگر، آبخوان برخی از مناطق کشور بطور کامل تخلیه گردید و دیگر آبی برای تخلیه چاههای جدید وجود نداشت، به نحوی که منجر به گسترش پدیده فرونشستهای شدید در بسیاری از نقاط کشور گردید. در مجموع و با توجه به این توضیحات، در سالهای اخیر علیرغم اینکه بارندگیها با کاهش فقط حدود ۱۵ تا ۲۰ درصدی مواجه بوده است، روانابهای نظیر، در بسیاری از حوضهها بیش از ۴۰% کاهش یافته است.
علیرغم وجود این همه مشکلات کم نظیر که در دوره آماری خشک مورد بحث در کشور بوقوع پیوسته است، خوشبختانه سدهای موجود و در دست بهرهبردرای توانستند منابع آب و تامین نیازها را به خوبی مدیریت کنند به نحوی که به نظر میرسد حتی بسیاری از مسئولین نیز به تبعات واقعی خشکسالیها پی نبرده و بسیاری از مردم نیز به دلیل عدم دریافت هشدارهای لازم، حتی متوجه کمبود آب نیز نشدند. البته این موضوع (یعنی بی توجهی به کمآبیها و عدم آگاه سازی مردم)، در نوع خود عیب بزرگی است که بایستی به صورت مجزا مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
طی سه ماه گذشته، سیلابهای بسیار بزرگی در کشور به وقوع پیوست که در نوع خود کمنظیر بوده و طی آن بسیاری از مناطق کشور که از خشکسالی شدید و طولانی مدت رنج میبردند، شرایط مطلوبی پیدا نموده و بسیاری از تالابها و دشتها سیراب گردید و منجر به شور و شعف مردم به خصوص در مناطق کویری و اطراف تالابهای خشکیده، گردید. در این شرایط اگر سدهای مخزنی نبودند، این خوشحالی مردم از دوام زیادی برخوردار نمیبود و میتوانست منجر به افزایش شدید خسارات جانی و مالی در مناطق مختلف کشور شود. با وقوع بارندگیهای بهار و زمستان امسال که بطور متوسط رشدی حدود ۳۰۰ درصدی را نشان میدهند، میتوان امیدوار بود که دوره خشکسالی شدید حدود دو دهه اخیر به پایان رسیده است و همانند تناوب دورههای خشک و تر گذشته، دورهای از ترسالی آغاز شده باشد که در نوع خود جای بسی سرور و شادمانی است. ولی در این شرایط نیز در صورت نبود سدهای مخزنی، وقوع سیلابهای فراگیر و ویرانگر مانند سیلابهای بهمن ماه ۹۷ و فروردین ۹۸ میتوانست منجر به فاجعه ملی و مشابه سیلاب سال ۲۰۱۰ پاکستان شود.
وجود سد کرخه، سد دز و سدهای کارون سیلابهای اخیر خوزستان که دوره بازگشت آنها تا حدود هزار سال تخمین زده شده است را کنترل کرده و خسارات پایین دست را به حداقل رساندند. هر چند که اگر تجاور به حریم و بستر رودخانه در پایین دست سدها صورت نمیپذیرفت که منجر به کاهش عبور جریان سیلاب شود و از طرفی اگر مسئولین محلی استانها به منظور حفظ آب برای تامین نیازهای شرب و کشاورزی، از تخلیه موثرتر سدها ممانعت به عمل نمیآوردند و از همان ابتدا و پیش از وقوع سیلابها، تخلیه از سدها با مقادیر بیشتری انجام میپذیرفت، خسارات در خوزستان بطور کامل کنترل میگردید. کما این که اگر سد تنگمعشوره که سابقه مطالعاتی آن به حدود ۲۵ سال میرسد، ساخته شده بود، فاجعه استان لرستان به وقوع نمیپیوست.
برای آشکارسازی نقش سدها در کنترل و مدیریت سیل، کافی است وضعیت روندیابی سیلابهای بهمن ماه سال گذشته و فروردین ماه سال جاری در مخازن سدها را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. در این راستا، در نیمه شب نهم بهمن ماه، سیلاب تاریخی و بزرگی در حوضه کرخه به وقوع پیوست که مقدار پیک ورودی آن به سد کرخه حدود ۶۸۰۰ متر مکعب بر ثانیه به ثبت رسیده است که در نوع خود و تا آن زمان بی سابقه بوده است. خوشبختانه سد کرخه توانست این سیلاب را کنترل کرده و از وقوع یک فاجعه ملی جلوگیری کند. سیلابهای نوروز ۹۸ ورودی به سد کرخه با مقادیر پیک حدود ۸۸۰۰ متر مکعب بر ثانیه نیز در سد یاد شده مستهلک گردید. البته سد دز نیز خسارات سیلاب بزرگ سال ۱۳۹۵ با دبی پیک حدود ۸۰۰۰ متر مکعب بر ثانیه و سیلاب استثنایی فروردین ۹۸ با دبی پیک حدود ۸۰۰۰ متر مکعب بر ثانیه و سد گتوند سیلاب بزرگ سال ۱۳۹۴ با دبی پیک ۵۰۰۰ متر مکعب بر ثانیه و سد گلستان سیلاب بزرگ مرداد ماه ۱۳۸۰ را با دبی پیک حدود ۳۰۰۰ متر مکعب بر ثانیه (که دوره بازگشت آن بیش از هزار سال تخمین زده شده است)، را به حداقل رساندند. در نمودار (۱) هیدروگرافهای ورودی و خروجی سد مخزنی کرخه برای دو سیل بزرگ بهمن ماه ۹۷ و فروردین ماه ۹۸ نشان داده شده است.
لازم به ذکر است که چنانچه سد بختیاری نیز به موقع ساخته میشد، علاوه بر حفظ چند میلیارد متر مکعب آب، خسارات پایین دست سد دز نیز بطور کامل کنترل میگردید. متاسفانه چند سالی است که احداث سد بختیاری به دلایل غیر کارشناسی به تاخیر افتاده است و تداوم این موضوع و عدم آغاز عملیات اجرایی سد بختیاری میتواند علاوه بر هدر رفت آب، موجب نگرانی مسئولین و مردم در دوره مرطوب پیشرو و در زمان وقوع سیلاب باشد.
رودخانه دز از دو سرشاخه بختیاری و سزار تشکیل شده است که بیش از نیمی از آب آن از سمت رودخانه بختیاری وارد دز میشود. در صورت احداث سد بختیاری علاوه بر کنترل سیلابها، برای تولید برق که در زمره انرژیهای پاک قرار میگیرد و مشکلات تولید گازهای گلخانهای را نیز ندارد، بسیار اثرگذار خواهد بود. با احداث سد بختیاری علاوه بر تامین کمبود نیازهای کشاورزی، تولید انرژی برقابی حوضه آبریز دز به دو برابر خواهد رسید. ضمناً احداث سد بختیاری علاوه بر افزایش آب تنظیمی سیستم رودخانه دز، موجب تلهاندازی بخش قابل توجهی از رسوبات ورودی به مخزن سد دز شده و به افزایش عمر مفید مخزن سد دز کمک خواهد کرد.
در بسیاری از مناطق کشور، بخصوص در مناطق ساحلی، زمان تمرکز حوضهها کوتاه است و با وقوع بارش و ایجاد سیلاب، این منابع آبی سریعاً از دسترس خارج شده و به دریا تخلیه میشوند و امکان استفاده از آنها بدون احداث سازههای ذخیره آب غیرممکن خواهد بود. بطور مثال در استان گیلان در حال حاضر سالانه بیش از سه میلیارد متر مکعب آب شیرین رودخانهها بدون استفاده به دریا میریزد در حالی که شبکه بزرگ سپیدرود در همین استان، از کمبود آب در رنج است.
نمونه دیگر این امر را میتوان در حوضههای جنوبی مشاهده کرد. رژیم رودخانههای جنوب کشور بارانی بوده و جریان پایه آن نسبت به حجم سیلابها، بسیار اندک است. بنابراین رژیم اصلی این رودخانهها سیلابی بوده و عمده آن در ماههای دی، بهمن، اسفند و فروردین اتفاق میافتد که چنانچه مهار نشود، به دلیل نبود نیاز آبی مستقیماً به دریا تخلیه میگردند. این درحالی است که عمده نیازها در این مناطق، مربوط به ماههای، اردیبهشت، خرداد، تیر، شهریور، مهر و آبان میباشد. بنابراین چنانچه سدی در این منطقه وجود نداشته باشد، عملاً نمیتوان مقادیر سیلاب را کنترل نمود و این منابع آب بلا استفاده به دریا تخلیه میگردد. در ضمن، تخلیه حجم عظیم جریان سیلابی در مسیر رودخانه سبب بروز خسارتهای زیادی نیز میشود که با ساخت سد، ضمن استفاده مطلوب از منابع آب، از بروز خسارتهای جبرانناپذیر به جان و مال مردم نیز جلوگیری میشود.
از طرفی، در سالهای اخیر تغییرات آب و هوایی موجب تغییر بیشتر در توزیع زمانی و مکانی بارش و همچنین میزان و نوع آن (تبدیل برف به باران)، تغییر در میزان بزرگی و فراوانی وقوع سیلابها، تغییر در میزان آورد سالیانه، تغییر در ماههای مستعد برای وقوع سیلابهای حداکثر، تغییر در کیفیت آبها، تغییر در میزان تبخیر و همچنین میزان تغذیه سفرههای آب زیرزمینی خواهد شد. همچنین افزایش دما، هم میزان بارش برف را کاهش داده و هم زمان ذوب آن را از فصل بهار به فصل زمستان تغییر داده است که این مسئله بر الگوی فصلی جریان آب رودخانهها نیز تأثیر گذاشته است. در واقع در اثر این پدیده، مکانیزم طبیعی که تضمینکننده توزیع متوازن و تدریجی آب در ماهها و فصول مختلف سال است، به مرور تغییر نموده و جای خود را به بارندگیهای شدید، رگبار و سیلابهای ناگهانی داده است. به عبارت دیگر حجم روانابها در فصل زمستان افزایش یافته و در فصول خشک، به شدت کاهش یافته است. بر این اساس، بهترین راهکار مناسب که بتواند تشدید عدم توازن مکانی و زمانی بین منابع و مصارفِ آب را تعدیل نماید، احداث سدهای مخزنی جهت ذخیره آب در فصول پرآب و توزیع تدریجی آن در فصول خشک میباشد.
جمعبندی و نتیجهگیری:
درحال حاضر سدها جزء مؤلفههای اصلی مدیریت منابع آب در جهان و از جمله ایران هستند و بدون استفاده از این زیرساختها نمیتوان بخش آب کشور را راهبری کرد. وابستگی بخشهای مختلف مصرف کننده به نقش تأمین آب سدها و همچنین وابستگی جوامع و توسعه پایین دست سدها به نقش کنترل سیلاب آنها و بسیاری موارد دیگر، حذف سدها را از سیستم مدیریت منابع آب کشور غیرممکن میسازد.
در بسیاری از مناطق کشور که به دلیل کمبود اعتبارات، طرحهای توسعه منابع آب به موقع به اجرا نرسیدهاند، مردم راسا" وارد عمل شده و با برداشتهای غیر اصولی از آبهای سطحی و زیرزمینی، توسعه ناپایدار را باعث شدهاند.
همه فشار برای ایجاد اشتغال، بر منابع آب وارد شده است و تقریبا" تمامی طرحهای توسعه، آب محور بودهاند. این در حالی است که پتانسیلهای بالقوه کشور مانند گردشگری و معادن و صنایع برای افزایش اشتغال مورد توجه قرار نگرفته است.
معضل اصلی دشوار شدن تامین آب در سالهای اخیر این است که کاهش رواناب، بیش از دو برابر کاهش مقدار بارندگیها بوده است.
بسیاری از سدهایی که ورودی آنها در چند سال اخیر کاهش یافته بود، شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته بودند در حالی که همه این قبیل سدها، در سیلابهای اخیر با ظرفیت کامل مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند که از آن میان عملکرد سدهای کرخه، ساوه، گاوشان و حتی سد تالوار قابل توجه بوده است. این در حالی است که کاهش ورودی به این گونه سدها در خشکسالیهای اخیر، به دلیل توسعه بی رویه و ناپایدار توسط مردم در بالادست این سدها بوده است.
عبور از دوره طولانی خشکسالیهای طولانی مدت طی سالهای ۷۷ تا ۹۷ و همچنین تعدیل خسارت سیلها بدون وجود سدهای مخزنی غیر ممکن بود. ضمن این که چنانچه سد بختیاری ساخته شده بود، خسارات سیلاب در خوزستان بطور کامل کنترل میگردید و بخش بزرگتری از حجم سیلابها مدیریت میگردید. عملکرد سدهای مخزنی حوضههای کرخه و کارون مصداق بارز این ادعاست.
در صورت ساخت سد تنگ معشوره بر روی رودخانه کشکان که سابقه مطالعاتی آن به ۲۵ سال میرسد، فاجعه استان لرستان به وقوع نمیپیوست.
فروردین ۹۸
* رئیس کمیته ارزیابی سیلاب کمیته ملی سدهای بزرگ ایران و کارشناس بازنشسته مهاب قدس
۲۲۳۲۲۳
نظر شما