امیر سرتیپ خلبان عزیز نصیرزاده فرمانده نیروی هوایی ارتش، در گفتگویی به مناسبت هفته دفاع مقدس، به نکاتی پیرامون آخرین اقدامات نیروی هوایی ارتش، دستاورد اخیر این نیرو با نام جنگنده کوثر و بیان خاطره ای از شهید بابایی پرداخته است. در ادامه بخشی از این گفتگو را می خوانید؛
*{ درباره آخرین دستاورد نیروی هوایی ارتش}: خوشبختانه طی یک یا دو سال اخیر به کمک سازمان صنایع دفاع به طور جدی وارد کار ساخت جنگندههای آموزشی و رزمی شدیم، نمونه جنگندهای که با نام کوثر ساخته شد را در رژه ۲۹ فروردین امسال مشاهده کردید که در رژه حاضر بود و پرواز خود را با موفقیت انجام داد. نیروی هوایی در کار ساخت هواپیمای بدون سرنشین هم وارد شدیم که از دستاوردهای صنایع هوایی و کشورمان است.
نیروی هوایی وارد ساخت هواپیمای بدون سرنشین شده است
*روز ۲۹ فروردین که این جنگنده به پرواز درآمد، ما بدنه سریالی این جنگنده را به صورت محمول به همگان نمایش دادیم. همچنین، بخشهای مختلف این هواپیما را در نمایشگاه سال گذشته پایگاه هوایی مهرآباد را هم به نمایش عموم گذاشتیم.
* البته در تمام دنیا عموما شکل ظاهری هواپیماهای جنگنده روز دنیا به یکدیگر شباهت دارند و مردم عادی به علت عدم دارابودن اطلاعات کامل فنی نمیتوانند این تغییرات را تشخیص دهند و تنها با مطالعه کافی میتوان این تفاوتها را تشخیص داد، باید به این نکته اشاره کنم که هیچ دلیلی وجود ندارد تا ما هوایپمای دیگری را به نام جنگنده کوثر معرفی کنیم.
* همین جا باید به مقالهای اشاره کنم که در پایگاه خبری آمریکایی با نام نشنال اینترست تحت عنوان «به جنگنده ساخت ایران نخندید!» نوشته شده اشاره کنم که در آن فرآیند ساخت هواپیمای صاعقه را تشریح و به توان ساخت جنگنده توسط ایران اشاره کرده بود، پس ما باید به دلیل داشتن دانش و فناوری پیچیده ساخت هواپیما خدا را شاکر باشیم؛ قراراست تا امکان بازدید مجموعههای دانش آموزی را از خط تولید جنگنده کوثر فراهم کنیم، همچنین، لازم به ذکر است که در ساخت این هواپیما تمام ظرفیتهای کشور مانند شرکتهای دانش بنیان، دانشگاه ها، مراکز پژوهشی در ساخت جنگنده کوثر مشارکت دارند.
*{ درباره ی حل مشکلات نیروی هوایی در رو به رویی با تحریم ها}: هنگامی که ما در دوران دفاع مقدس در نیروی هوایی ارتش با مشکلات فنی هواپیماهای جنگنده رو به رو شدیم، متخصصان ما که پیشتر دانش فنی موردنیاز را کسب کرده بودند با استفاده از قدرت خودباوری و خوداتکایی خود و تسلط کامل به کار به کار اورهال مشغول شدند، البته متخصصان ما پیش از انقلاب به علت حضور گسترده مستشاران آمریکایی در ارتش اجازه ورود به مسائل فنی را نداشتند. به لطف خداوند پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با پیام حضرت امام (ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری که آن زمان در ارتش از نزدیک بر کارها نظارت داشتند، این قدرت خودباوری آغاز و متخصصان ما با استفاده از دانش خود کار قطعه سازی و بازسازی تجهیزات دفاعی مورد نیاز را در صنایع دفاع آغاز کردند و آنها در کار بازسازی هر روز بیش از پیش مهارت پیداکرده و مسلط شدند.
*{ با اشاره به عکسی که در آسایشگاه سربازان منتشر شد}: اولین نکته که باید در اینجا به آن اشاره کنم حجم گسترده تهاجم فرهنگی دشمنان به سوی جامعه جوان ما است و با ابزارهای بسیار پیچیده مانند فضای مجازی با تحت تاثیر قراردادن اذهان و تضعیف باورهای جوانان ما در حال پیشبرد اهداف خود هستند، به همین دلیل هم من هرگاه از هر پایگاهی که بازدید میکنم تلاش دارم تا گفتوگوی چهره به چهره و نزدیکی را با جوانان حاضر در پایگاهها داشته باشم و در هنگام وعده ناهار از تهدیدات فضای مجازی برای آنها صحبت کرده و آنها را از این تهدیدات آگاه کنم.
* ما در نیروی هوایی ارتش برنامه های دیگری را هم برای جوانان تدوین کردهایم. ما برای سربازان جوان که آینده سازان کشورمان هستند و با تدابیر فرمانده معظم کل قوا به مدت دو سال در اختیار ما قرار دارند، برنامه های متعددی مانند خوشبین کردن آنها به نظام، ارتش، آینده برای آنها تدوین کردهایم. یکی از این کارها بحث امیدوارکردن وظیفه های دانشگاهی از طریق کارگاه های موجود در نیروی هوایی ارتش در کنار متخصصان ما کار کرده و از تجارب آنها بهرهمند میشوند.
شهید بابایی به صورت ناشناس به مراکز مخلف سرکشی می کرد
* سال ۶۱ بود که به صورت دانشجو به استخدام نیروی هوایی درآمده بودم و در آن زمان هم چشم انداز روشنی وجود نداشت که بالاخره دانشکده خلبانی هواپیما خریده، یا به خارج اعزام خواهیم شد و این چشم انداز مبهم بود و ما هم ناامید بودیم. ما این اوضاع را هر از گاهی پیش هر کدام از فرماندهان خود مطرح میکردیم. یک استاد عقیدتی سیاسی داشتیم که رابطه بسیار دوستانهای با شهید بابایی که معاون عملیات وقت نیروی هوایی بود، داشت.* یکی از روزها به من گفت که هماهنگی های لازم را انجام می دهد تا شهید بابایی به آسایشگاه ما آمده و از وضعیت ما آگاه شود. حدود ساعت ۵ یا ۶ عصر یکی از روزهای زمستان بود که مشاهده کردیم یک نفر با لباس ساده بسیجی و بدون هیچ نشانی به همراه یک نفر دیگر و با یک بسته پلاستیکی روی تخت نزدیک در ورودی نشسته بود، آن زمان هم منافقین فعالیت های مذبوحانه ای داشتند و به ماه م سفارش شده بود تا مراقب باشیم تا افراد غریبه وارد آسایشگاه نشوند.
* شهید بابایی آمد و بر روی تخت نشست و گفت که من آمده ام تا مشکلات شما را بشنوم. ما از او پرسیدیم که شما چه کسی هستید و با مشکلات ما چه کار دارید؟ چند دقیقه ای به این نحو با او گفتوگو کردیم و او هم خود را معرفی نکرد و ما هم او را نمی شناختیم. در نهایت کار به اینجا کشید که گفتوگویی بین دانشجویان انجام شد و به این نتیجه رسیدیم که او احتمالا از افراد خرابکار است و شاید جزو منافقین باشد.
* در همین حال بود که یکی از دوستان به سراغ افسر نگهبان رفت تا او را به آسایشگاه بیاورد، به وقت اذان مغرب نزدیک شدیم و شهید بابایی به ما گفت که اگر شما با من صحبت نمیکنید پس بسته من اینجا بماند تا نماز بخوانم. با بیان چنین سخنانی برای ما تقریبا قطعی شد که این بسته بمب است و قراراست تا در آسایشگاه ما منفجر شود. اما او باز هم خود را معرفی نکرد و ما هم او را به شکل بسیار نامناسبی از طبقه دوم به پایین آسایشگاه هدایت کردیم. در این زمان، افسر نگهبان از پله ها بالا آمد و به او یک احترام نظامی جدی گذاشت، برای همه سوال پیش آمد که او کیست که این گونه به او احترام میگذارند، سپس هم به همراه افسر نگهبان از آنجا رفتند.
* هنگامی که رفتند فرمانده نزد ما آمد و به ما گفت شما که به دنبال رساندن مشکلات خود به مسئولان هستید پس چرا وقتی شهید بابایی آمد مشکلات خود را با او مطرح نکردید!؟ ما به فرمانده خودمان گفتیم که از آمدن او خبر نداشتبم، البته این شیوه شهید بابایی بود که به صورت ناشناس به مراکز مخلف سرکشی میکرد؛ او از این دست خاطرات بسیار دارد.
۱۷۲۷۲۱۵