۰ نفر
۶ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۶
امکانات شبکه‌های اجتماعی برای باورپذیری دروغ

از واژگانی که در سال‌های اخیر در محیط مجازی و جهان واقعی رسانه‌ها، شروع به رواج کرده‌اند، بعد از «خبر رسانی جعلی» (یا اخبار کاذب) ((fake news باید به «جعل عمیق» (deepfake) اشاره کرد.

مورد نخست به شایعه پراکنی دروغ و مورد دوم به تلاش برای واقعی جلوه دادن عمیق این دروغ‌پردازی‌ها است. این دو فرایند، پیشینه‌ای بسیار طولانی دارند که می توان آن را با دنبال کردن مفهوم دروغ در طول تاریخ جوامع انسانی به دست آورد. اما آن‌ها را به صورت کاملا جدی در دستور کار جامعه‌شناسان، سیاست‌شناسان و متخصصان رسانه‌ای جدید قرار داده است، امکانات تقریبا بی‌نهایتی است که شبکه‌های اجتماعی، فنون رایانه‌ای و در نهایت امروز هوش مصنوعی به «باورپذیرشدن» این دروغ‌ها می‌دهند.

امروز تقریبا می‌توان با استفاده از فنون پیشرفته هوش مصنوعی(AI) و «سنتز تصویر انسانی» (human image synthesis) هر فرد یا گروهی را در هر موقعیت و رفتاری نشان داد و به جعل‌های باور نکردنی در اخبار رسید. افزون بر این  روش های جنگ اطلاعاتی که در یکی دو دهه اخیر به ویژه به وسیله  کشورهایی چون روسیه، چین، ایالات متحده و اسرائیل پیشرفت کرده‌اند با ابداع «خُرده روایت» ها و گروه‌ها  و اشخاص جعلی توانسته‌اند ضربات سختی به ساختارهای مورد هدف خود بزنند.

همه چیز گویای آن است که در سال‌های آینده این روش ها بسیار بیشتر بیشتر و پیچیده‌ترخواهند شد و این پرسش مهم مطرح می‌شود که در برابر این  اخبار جعلی چه می‌توان کرد؟ روش‌های متعددی در این زمینه پیشنهاد شده‌اند. اما آنچه می‌توان موثرترین راه برای مقابله با هرگونه تاثیرپذیری و «دستکاری» شدن از طریق این شیوه‌های جعل پیشنهاد کرد، در حقیقت چندان تفاوتی با آنچه پیش از این باره برخورد با هر گونه تلاش برای سلطه هژمونیک و پروپاگاندهای ایدئولوژیک یا انواع پوپولیسم‌ها پیشنهاد می‌شد، نیست.

این امر به حرکت به سوی تکثراندیشه در برابر یکپارچگی آن، اهمیت دادن به «تفاوت» به جای «تشابه»، ارزش قایل شدن برای اقلیت‌ها در برابر اکثریت‌ها، محوری دیدن پیچیدگی در برابر سادگی، در تقاطع قرار دادن آرا در برابر دنبال کردن یک رای، پرهیز حداکثری از «قضاوت‌های قطعی» و «بی بروبرگرد» نسبت به هر کسی و هر چیزی و به ویژه اجتناب از سیاه و سفید دیدن مسائل و پرهیز از قضاوت یک سویه و شتابزده است.

بدین ترتیب بحث بر سر آن نیست که به چیزی که «می بینیم»، «می‌خوانیم» یا «می‌شنویم» اعتماد نکنیم، بلکه این اعتماد نباید کورکورانه باشد و همواره باید بُعدی انتقادی در خود داشته باشد و به ویژه از روابط مرید و مرادی در آن پرهیز شود. خطر این روش، البته در آن است که ما را به سوی نوعی «نسبی گرایی فرهنگی» در ارزیابی «ارزش» ها ببرد. همان خطری که مخالفان  پسا مدرنیسم سال های سال است نسبت به آن هشدار می دهند.

روشن است که نمی توان بدون یک «نظام ارزشی»، بدون باور داشتن به گروهی از «حقوق» و «وظایف» و در یک کلام بدون باور به  مرزهایی میان «اخلاق» و «ضد اخلاق» یک زندگی اجتماعی را دستکم در چشم‌انداز قابل پیش‌بینی تعریف کرد. اینجا است که الگوهای تاریخی و حتی کهن‌الگوها به کمک ما می‌آیند و مفاهیمی چون پایداری و جاودانگی (در تعبیر هانا آرنت) یا حتی آنچه کانت در این مفهوم اخیر به مثابه وظیفه‌ای اخلاقی می‌بیند، می‌توانند راهنمای ما شوند.

به عبارت دیگر برای پرهیز از دستکاری شدن به وسیله «جعل عمیق» نیاز به ابزارهای تحلیلی و  بالا بردن سواد رسانه‌ای و زبان شناختی خود داریم: شناخت روش‌های جستجو، تسلط دستکم به چند زبان و داشتن شناختی بین‌رشته‌ای که لازمه آن برنامه ریزی کاملا متفاوتی است در سازوکارهای تولید، توزیع و مصرف شناخت در سه قرن اخیر به ویژه در نظام‌های آموزشی پیش دانشگاهی و دانشگاهی.

* عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

* منتشر شده در خبرگزاری مهر

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1304625

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 1 =