۰ نفر
۲۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۲۶

نزهت بادی

فیلم تبریزی را ندیدم اما فیلم «جرم» آن قدر که فکر می‌کردم به دلم ننشست. آن انرژی، حرکت، شور و احساسی که انتظار داشتم قلبم را به تپش بیندازد، در فیلم نبود، انگار نبض فیلم نمی‌زد. یک جور رکود، سکون و کندی در فیلم جریان داشت که از کیمیایی بعید بود.

مدت‌هاست منتظریم از دل قصه‌های کیمیایی یک قهرمان بیرون بیاید که به دوران ما تعلق داشته باشد و قیصر زمانه ما باشد، اما ظاهرا باید همچنان چشم به راه بمانیم. با این وجود از اینکه هنوز کیمیایی دلش با مردم است و راهش را از آنها جدا نکرده، دوستش دارم.

خدا را شکر فیلم «اخراجی‌ها 3» پخش نشد وگرنه مجبور بودم جشنواره را با خاطره بد ترک کنم، اما حالا همانطور که با فیلم خوب «آقا یوسف» جشنواره را شروع کردم، با فیلم خوب «سعادت‌آباد» هم تمام می‌کنم.

«سعادت‌آباد» فیلم خوش‌ساختی است، روابط و فضای یک مهمانی دوستانه را به شکل باورپذیری می‌سازد، بازی‌های خوب و دلنشینی دارد، با دقت از فضای یک خانه برای بسط و گسترش قصه‌اش بهره می‌گیرد، مثلا اوج دعوای لاله و علی درباره سقط را در اتاق بچه یاسی شکل می‌دهد و لاله در میان اسباب‌بازی‌ها کتک می‌خورد و یا نشانه‌های سردی رابطه میان تهمینه و بهرام را در اتاق خواب یاسی نمایش می‌دهد.

چه استفاده خوبی از موسیقی می‌کند، ترانه‌ها کاملا در خدمت القای حس و حال شخصیت‌ها هستند و صحنه‌ای که همه بطور دسته‌جمعی یک ترانه مشترک را می‌خوانند خیلی تاثیرگزار است و ناگفته‌های زیادی را با ما درمیان می‌گذارد.

با این وجود «سعادت‌آباد» نمی‌تواند به فیلم محبوب آدم تبدیل شود، چون فیلم بهانه‌های دوست داشتن شخصیت‌ها را در اختیار ما قرار نمی‌دهد و کاراکترها نمی‌توانند به دلمان چنگ بزنند و ما را درگیر خود کنند. به همین دلیل ما با آنها زندگی نمی‌کنیم، بلکه فقط تماشایشان می‌کنیم و آنچنان که لازم است تحت تاثیر مسائلشان قرار نمی‌گیریم و به راحتی از آن می‌گذاریم، یعنی بعد از تمام شدن فیلم فراموششان می‌کنیم و دیگر نگرانشان نیستیم و داستان برایمان تمام می‌شود.

حتما آقای میری از مقایسه فیلمشان با «درباره الی» دلخور می‌شوند، اما این مسیری است که خودشان پیش روی ما گذاشتند و این مقایسه ناگزیر شکل می‌گیرد و طبیعی است که فیلم از «درباره الی» عقب می‌ماند و نمی‌تواند در حد و اندازه آن جلوه کند.

آنچه فیلم «درباره الی» را پیچیده و عمیق می‌کند، نوع نگاه و جهان‌بینی فرهادی به زندگی است که اساسا فاقد تقسیم‌بندی به خیر و شر است و سرنوشت آدم‌هایش چنان به هم وابسته است که نمی‌توان مسیر هیچ یک را از دیگری جدا ساخت و یا یکی از آنها را گناهکار دانست.

در حالی که در «سعادت‌آباد» به راحتی می‌توانیم مقصر را بیابیم و در ماجرای هر یک از زوج‌ها یکی از طرفین را محکوم کنیم. ضمن اینکه اساسا ماجرای لاله نمی‌تواند به عنوان یک نقطه مرکزی مشترک فاجعه‌ای بیافریند که  شخصیت‌ها را به هم وصل کند و سرنوشتشان را به هم گره بزند، یعنی آن قدر که لازم است شخصیت‌ها در وقوع این حادثه نقش موثر ندارند و به راحتی می‌توانند خودشان را از ماجرا کنار بکشند. همانطور که می‌بینیم هر یک از زوج‌ها بعد از پایان مهمانی به سراغ زندگی و دغدغه‌های شخصی‌شان می‌روند.

به نظرم فیلم میری بزرگترین ضربه را از فقدان یک دیدگاه و جهان‌بینی خاص می‌خورد. ما نمی‌توانیم بفهمیم فیلمساز پشت فیلم چطور دنیا را نگاه می کند و از آن چه می‌خواهد تا بتوانیم با آن همراه شویم.

54

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 130538

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =