معتقدم مرکز هنرهای نمایشی دورانگذار را طی میکند و این دوران، گذر از یک مرحله است که بیش از دوره فعلی در مرکز هنرهای نمایشی استمرار داشته است. گذر از این دوران و به دست آوردن رویکرد جدیدی که از مرکز هنرهای نمایشی انتظار میرود، میتواند هدف نهایی در تئاتر کشور به حساب بیاید. رسیدن به این هدف مشروط بر این است که روشهای اصولی و مناسب پیشبینی کرد و متأسفانه این روش و برنامهریزی جزئینگرانه در مرکز هنرهای نمایشی به صورت مدون و مکتوب ثبت نشده است.
بعد از پیروزی انقلاب اهداف کلی بر هنر تئاتر مشخص شده و در این سالها تکرار میشود اما آنچه مهم است روشهای رسیدن به این اهداف است که تاکنون نتوانسته اهداف اولیه تعیین شده را محقق سازد، اما تا زمانی که روشهای علمی و جزئینگرانه اتخاذ نشود، به اهداف تعیین شده، نمیرسیم. نبود روشهای علمی و جزئینگرانه عامل نرسیدن به اهداف است. در تئاتر کشور سازماندهی وجود ندارد و آنچه میبینیم روشهای کلی است و تا زمانی که این مسئله حل نشود امید چندانی نیز برای رسیدن به اهداف وجود ندارد. آنچه مرکز هنرهای نمایشی آغاز کرده اجرای برنامههای کلی بدون راهکارهای علمی و مکتوب است و با این حال این نیز دورانگذار برای مرکز است از یک مرحله آشفته به سمت یک برنامه منسجم. نباید از یاد ببریم که ممکن است با اتخاذ روشهای نادرست به ضد اهداف اولیه حرکت کنیم و این مرزی است که مسئولان باید به آن توجه ویژه داشته باشند.
نظر شما