فرقه مهاباد حتی یک جریان اصیل نبود و تقلیدی بود کورکورانه از حزب دموکرات آذربایجان و فرقه پیشه وری که دست در دست شوروی گذاشته و به دنبال جدا نمودن آذربایجان از ایران و به دنبال آن بخشی از کردستان بودند ولی دولت خودخوانده مهاباد مانند فرقه آذربایجان دولت مستعجل بود و عمر آن حتی به یک سال نرسید و از هم فرو پاشید .
گرچه شوروی دندان طمع برای شمال غربی ایران کشیده بود و توانسته بود در آذربایجان و بخشی از کردستان با اغفال افرادی نظیر پیشه وری و قاضی محمد نفوذ کرده و حکومت خودمختار تشکیل دهد ولی دو جمهوری خودخوانده با معضل عدم حمایت مردمی روبرو بودند و جمهوری مهاباد هرگز نتواست اتحادی در میان قبایل کُرد ایجاد کند و عشایر کُرد مانند شکاک ها ، هرکی ها ، اردلان و غیره در مخالفت با قاضی محمد درآمده و قاضی محمد تنها با حمایت شوروی و به زور اسلحه توانسته بود در منطقه مهاباد حکومت خود را تشکیل داده و اعلام استقلال نماید در صورتی که بخش بزرگی از کردستان در این اقدام تجزیه طالبانه شرکت نکرده و از آن تبری جستند.
چند روز بعد پایان یافتن غائله آذربایجان و فرار کردن سران آن به شوروی ، فرقه مهاباد نیز که بنیان و ریشه قوی در میان مردم نداشت ، سران آن مجبور به تسلیم به نیروهای دولتی ایران شدند و رسما غائله آنان خاتمه یافت و چندی بعد قاضی محمد و یارانش در فرقه مهاباد به دار مجازات سپرده شدند.
تجزیه طلبی در ایران و چشم داشتن به مرزهای آن هیچگاه عاقبت خوشایندی برای مجریان آن نداشته است .
310 310
نظر شما