به گزارش خبرآنلاین، پایگاه تحلیلی ریسپانسیبل استیت کرفت در مقاله ای به بررسی مزایای سند همکاری های جامع ایران و چین که اخیرا در تهران به امضای وزیران خارجه دو کشور رسید پرداخته که در مشروح آن آمده است:توافق همکاری اقتصادی و امنیتی که بین ایران و چین اخیرا به امضا رسید عواقب گسترده ای را در خصوص ژئوپلتیک منطقه ای به همراه خواهد داشت. به طور بارز تلاش های آمریکا برای مهار منطقه ای ایران و بستن راه های تأمین مالی آن، دو کشور را به این سمت سوق داد.
این توافق شریکی حیاتی به تهران می دهد تا در صورت نابسامانی و تحریم اقتصادی ناشی از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ کمکی باشد. سرمایه گذاری مستقیم خارجی ایران به این دلیل افت کرده که خریداران نفتی کمتر شده اند. ذخیره ای برای چین که از سال گذشته واردات نفت خود از ایران را افزایش داده است.
برای پکن ، این یک معامله ای مهم در روابطش با کشورهای تولید کننده نفت حوزه خلیج فارس است که شرکای امنیتی دیرینه ایالات متحده هستند. مفاد این سند همکاری هنوز به طور کامل مشخص نشده است اما هدف آن ارائه جریان ثابت و پایدار نفت ایران به چین در ازای سرمایه گذاری های بسیار مورد نیاز در زیرساخت های مهم ایران است - از بنادر تا راه آهن سریع السیر، انرژی و پتروشیمی. اگر تنش های ژئوپلیتیکی بین پکن و واشنگتن به نقطه اوج خود برسد و طی آن کشورهای عربی برای انتخاب طرف های خود از سوی آمریکا تحت فشار بگیرند، آنگاه چین می تواند اطمینان خاطر داشته باشد که ایران یک شریک قابل اعتماد خواهد بود.
از دیدگاه ایران، سند همکاری های جامع تهران و پکن، منافع مالی و استراتژیک تهران را کاملاً در آسیا تقویت می کند. آرزوی ایران از دیرباز پیوستن به سازمان همکاری شانگهای - اتحاد اقتصادی و امنیتی اوراسیا به رهبری چین و روسیه بوده است. رویای تهران برای پیوستن به سازمان همکاری شانگهای می تواند به زودی به واقعیت تبدیل شود ، زیرا ایران در ابتکارعمل بلند پروازانه چین یعنی طرح یک کمربند یک جاده نقش مهمی ایفا خواهد کرد. هم اکنون جمهوری اسلامی ایران عضو ناظر سازمان همکاری شانگهای است. عکس آن عدم موفقیت توافق هسته ای در تأمین سرمایه گذاری خارجی و توسعه اقتصادی مورد نیاز تهران که وعده داده شده بود، اکنون مقامات میانه رو و اصلاح طلب ایرانی را که برای بهبود روابط با غرب تلاش می کنند، دچار مشکل کرده است.
فضای سیاسی برای روابط بهتر میان تهران واشنگتن و تهران هم اکنون در نتیجه وضعیت سیاست داخلی دو کشور محدود شده است. در حالی که ایران همیشه به دنبال تکنولوژی وجذب سرمایه گذار سوی کشورهای اروپایی و آمریکایی بود، اکنون با دردسر کمتری به چین رضایت می دهد. پکن در امور داخلی ایران دخالت نمی کند، همچنین سیاست های منطقه و برنامه موشکی. این در حالی است که اروپا و آمریکا مدام در حال دخالت در همین زمینه هستند.
علاوه بر آن سیاست های چین بیش از حد تحت تأثیردیگر روابط راهبردی اش در خاورمیانه نیست و به طور مستقل از آنها عمل می کند. چین روابط دو جانبه را با بازیگران مستقل ترجیح می دهد که احساس می کند در مقابل فشارهای آمریکا قابل اعتماد هستند. این کاملا مناسب تهران است، تا زمانی که بتواند در سیستم مالی چین بر پایه یوان مشارکت داشته باشد و از جانب سیاست های روسای جمهور مختلف آمریکا در کاخ سفید نیز تحت فشار نگیرد.
حاکمیت ایران متعهد به آن است تا هر گونه تحریمی را متحمل شود و به نظر می رسد آنها اقتصاد ایران را متناسب با آن تنظیم می کنند. برخی در نهادهای سیاسی ایران - به ویژه تندروها - از دردی که تحریم ها بر اقتصاد وارد کرده استقبال می کنند زیرا این امر تهران را مجبور کرده است تا صادرات متنوع انرژی صرفنظر کرده و در عوض تولید و مصرف داخلی را در اولویت قرار دهد. امید آنها این است که تحریم های ایالات متحده با گذشت زمان تأثیر کمتری پیدا کنند، زیرا ایران هم اقتصاد داخلی خود و هم تجارت با کشورهایی را که در تقابل با سیستم مالی به رهبری آمریکا هستند، در اولویت قرار می دهد. توافق با چین (و سرانجام روسیه) تحقق منطقی این امید است.
برخی شواهد وجود دارد که نشان می دهد اهداف تهران موثر و کارا است. در آغاز قرن، نفت ۵۰ درصد از تولید ناخالص داخلی ایران را تشکیل می داد که امروز ۱۵ درصد آن را تشکیل می دهد. حامیان سیاست فشار حداکثری آمریکا معتقدند که در نتیجه خروج دولت ترامپ از توافق هسته ای دولت ایران فقیرتر شده و اقتصادش نیز در اثر آن ۱۵درصد کوچک تر شده است و در همین راستا تحریم های اقتصادی به طرز قابل توجهی صادرات نفت را کاهش داده است. اما کارزار فشار حداکثری در واقع موجب عقب نشینی منطقه ای ایران نشده و نتوانسته دولت را به دولت ایران تحمیل کند.در حقیقت ، شواهد نشان می دهد اقتصاد ایران از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار است: صندوق بین المللی پول پیش بینی می کند اقتصاد ایران در سال ۲۰۲۱ با رشد ۳.۲ درصدی را تجربه کند.
مدافعان دیپلماسی امیدوار بودند که دولت بایدن به سرعت به توافق هسته ای بپیوندد و از این طریق فضای سیاسی لازم را در هر دو پایتخت برای گفتگو در مورد دیگر موضوعات ایجاد کند. با نزدیک شدن ایران به چین و روسیه، این امید ممکن است از بین برود.
اگر تندروها پس از انتخابات ریاست جمهوری تابستان امسال اهرم های قدرت را در تهران به دست گرفتند، انتظارات کمتری برای چنین گفتگوهایی باید داشت. در عوض، تهران بازی طولانی تری را انجام خواهد داد و به دیگر کشورهای آسیایی ملحق خواهد شد.
اگر غرب به دنبال توافق با ایران است، احتمالا با یک شریک ضدغربی تر نسبت به سال ۲۰۱۵ مواجه است. در حال حاضر حسن روحانی رئیس جمهور و محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه از سوی دستگاه سیاسی ایران به عنوان چهره های اصلاح طلب در نظر گرفته می شوند که به دنبال توافق با آمریکا هستند و خواستار تقابل نیستند.
پس از آنکه واشنگتن از پیمان ترانس پاسیفیک خارج شد بیشتر کشورهای آسیایی که به بلوک های تجاری خود و یا چین پیوسته اند. تهران روی کشوری شرط بسته که معتقد است جایگزین ایالات متحده آمریکا در عرصه اقتصاد و تکنولوژی خواهد شد و بر آن برتری خواهد یافت. زمان مشخص خواهد کرد که آیا این شرط درستی بوده است یا خیر.
منبع: ریسپانسیبل استیت کرفت / ترجمه: ابوالفضل خدائی
>>> این مطالب را هم بخوانید:
چرا ایران پیشنهاد امریکاییها را نپذیرفت؟
واقعیتها در مورد محرمانه بودن قرارداد ۲۵سالهٔ ایران و چین
هدف پکن از امضای قرارداد با تهران چه بود؟
310311
نظر شما