در ایران این‌گونه است که اگر کسی از خدا بنویسد، نویسنده دولتی و طرفدار انصار حزب‌الله و طرفدار ده‌نمکی به حساب می‌آید؛ در حالی‌که مثلا سلینجر هم نویسنده مذهبی است و هیچ‌وقت به او نمی‌گویند که شعار می‌دهد و دولتی است...

به گزارش خبرآنلاین، نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «تهران در بعد از ظهر» نوشته مصطفی مستور، در قالب اولین جلسه باشگاه کتاب، عصر شنبه 28 خرداد با حضور فهیمه جعفری، شهرام شکیبا به عنوان مجری جلسه، محمدحسن معجونی و نویسنده کتاب در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

تهران در بعدازظهر

«تهران در بعدازظهر» مجموعه داستانی مشتمل بر شش داستان کوتاه است که توسط نشر چشمه منتشر شده است و به باور نویسنده با نگاهی متفاوت نسبت به زنان روایت شده است. مجموعه جدید مستور حاوی شش داستان کوتاه است و نام بلندترین داستان، نام کتاب 72 صفحه ای شده است. «چند روایت معتبر درباره بهشت»، «چند روایت معتبر درباره دوزخ»، «هیاهو در شیب بعد‌از‌ظهر»، «تهران در بعد‌از‌ظهر» و «چند مساله ساده» از جمله داستان‌های این مجموعه است.

محمدحسن معجونی در ابتدای این جلسه داستان «تهران در بعد از ظهر» از این کتاب را برای حضار خواند و در ادامه مراسم مصطفی مستور با اشاره به اینکه از شنیدن و خواندن داستان‌هایش اذیت می‌شود، گفت: «من هیچ‌وقت داستان هایم را نمی خوانم ولی در این برنامه مجبور شدم به خوانش داستانم گوش کنم. نویسنده داستان را در خلوت می‌نویسد و خواننده هم آن را در خلوت می‌خواند. مخاطب کتاب را در دل و بی‌صدا می‌خواند و لحن خاص هر شخصیت را در خودش می‌سازد بنابراین به بلند خواندن داستان اعتقادی نداشتم. به مسئولان جلسه هم سفارش کردم که به آقای معجونی بگویند داستان را تخت و بدون لحن بخواند اما وقتی ایشان داستان را خواند، آن تصویر قبلی از ذهنم محو شد.»

وی با اشاره به اینکه وقتی داستان را می‌نویسد، هیچ تعهدی ندارد که همه چیز را برای خود و مخاطب بگوید، ادامه داد: «مدتی است که بعضی از مطالب داستان‌ها برای خودم هم مبهم می‌ماند. در کار تازه‌ای که در حال نگارشش هستم هم همین کار را کردم.»

مستور توضیح داد: «وقتی یک داستان‌نویس از کنار یک دعوا در خیابان می‌گذرد، حرف‌های تکه‌تکه‌ای می‌شنود. هیچ پیش‌زمینه‌ فکری هم در این باره ندارد بنابراین همان خرده صحبت‌ها را کنار هم می‌گذارد و روایت می‌کند. خواننده هم به همین روایت گوش می‌دهد. من هم نمی‌دانم قبل ماجرا چه بوده است. به آن فکر هم نمی‌کنم تا وقتی از من پرسیده می‌شود، در آن قسمت چه شده با صداقت بگویم نمی‌دانم. این رویکرد را دوست دارم چون انسانی‌تر و به واقعیت نزدیک تر است. در زندگی واقعی هم ما همه چیز را نمی‌دانیم بنابراین از اینکه بخش‌هایی از داستان را عریان کنم، پرهیز می‌کنم.»

وی با اشاره به اینکه آثارش بیشتر هستی‌شناسی و اگزیستانسیالیستی است، گفت: «هیچ‌گاه نمی‌توانم بگویم خدا وجود ندارد؛ چون به چنین مسئله‌ای اعتقاد ندارم اما به وضعیت انسان‌ها اعتراض دارم. متأسفانه در ساختارهای ذهنی ما در ایران این‌گونه است که اگر کسی از خدا بنویسد، نویسنده دولتی و طرفدار انصار حزب‌الله و طرفدار ده‌نمکی به حساب می‌آید؛ در حالی‌که مثلا سلینجر هم نویسنده مذهبی است و هیچ‌وقت به او نمی‌گویند که شعار می‌دهد و دولتی است.»

بنا به گفته این داستان‌نویس؛ نگاهمان در ایران به ادبیات بر اساس مناسبات روستایی است و هیچ‌وقت حاضر نیستیم نگاه آکادمیک به ادبیات داشته باشیم و پس از 20 سال که کار می‌کنم، برایم مشخص است که این «جوجه اردک زشت» در هیچ طیفی جای نمی‌گیرد. طیف روشنفکر لاییک جامعه می‌گویند که مستور نویسنده مذهبی است و مرا به مجالس و برنامه‌هایشان دعوت نمی‌کنند و طیف مذهبی هم مرا ضددین می‌دانند و حاضر نیستند یک نفر را با عقایدش بپذیرند.»

مستور با اشاره به اینکه سلینجر، سینگر و کازانتزاکیس، همه در حوزه دین می‌نویسند اما به خاطر فضای سیاسی و فشار سیاسی که در کشور وجود دارد، افراد دسته‌بندی می‌شوند؛ کار در چنین شرایطی را بسیار سخت دانست و گفت: «خیلی از آدم‌ها مانند من در دسته‌بندی نمی‌گنجند و ممکن است متفاوت باشند و باید روزی به این تفاوت احترام گذاشت و حرف همه به عنوان این‌که انسان هستند، باید شنیده شود. آدم‌ها چوب خشک نیستند که به هر رنگی که دوست داریم، آنها را دربیاوریم.»

نویسنده رمان «روی ماه خدا را ببوس» اظهار کرد: «تا به باوری نرسیده باشم نمی‌نویسم و در میان نویسندگان کسی را سراغ ندارم که به این شکل باورهای خود را بنویسد و به این ترتیب تمام نوشته‌های من به خودم تعلق دارد و از دست کسی تقلب نمی‌کنم و اگر ضعیف یا قوی است متعلق به خودم است. چند عنصر در داستان‌نویسی برایم مهم است که یکی از این عنصرها این است که خود داستان حتما باید برایم جذاب باشد؛ اما بابت این مسئله به خواننده باج نمی‌دهم؛ بلکه سعی می‌کنم داستان طوری باشد که خواننده دنبالم بیاید و داستان را پیگیری کند.»

مستور در ادامه به چاپ سی و پنجم رمان «روی ماه خداوند را ببوس» و داستان «تهران در بعدازظهر» که ظرف یک سال گذشته به چاپ هفتم رسیده است اشاره و تصریح کرد: «چاپ‌های متعدد داستان نشانه موفقیت است اما من عادت دارم که موفقیت‌های خودم را تحقیر کنم به این علت که در خوشبینانه‌ترین حالت من حداکثر صد هزار خواننده و مخاطب دارم و در کشور 70 میلیونی و جهان 7 میلیاردی این مخاطب بسیار ناچیز و اندک محسوب می‌شود.»

این داستان نویس معتقد است: «خواندن داستان و یا دیدن فیلم کسی را متحول نمی‌کند. همان‌طور که در جاهای دیگر نیز گفته‌ام، مخاطب از یک داستان خوب حداکثر سه یا چهار دقیقه تأثیر می‌گیرد. کارهای دیگری هستند که ممکن است تأثیر عمیق بر ما بگذارند؛ اما من آن کارها را بلد نیستم و تنها می‌توانم بنویسم. خوشبختانه در داستان‌نویسی می‌توانیم پایان‌های تلخ هم داشته باشیم؛ اما سینما این‌گونه نیست و معمولا می‌بایست پایان خوش داشته باشد تا مخاطب پول بدهد و فیلم را ببیند.»

وی با اشاره به سفرش به ایتالیا اظهار کرد: «در این سفر، داستانم را برای عده‌ای از دانشجویان زبان فارسی ایتالیا می‌خواندم که پیرزنی به گریه افتاد و گفت این داستان زندگی من است و به همین علت می‌توانید نام تهران را از داستان من حذف کنید و نام فلورانس را اضافه کنید بنابراین اگر بمبی کنارم منفجر شود من صدایش را نمی‌شنوم اما صدای گریه انسان را می‌شنوم.»

در ادامه این مراسم فهیمه جعفری به عنوان دیگر سخنران این نشست به ارایه توضیحانی درخصوص کتاب «تهران در بعدازظهر» پرداخت و گفت: «با خواندن داستان‌های مستور، خواننده گرفتار می‌شود؛ چون این داستان‌ها لایه لایه هستند. طیف‌های گسترده‌ای در جامعه آثار این نویسنده را می‌خوانند. دو لایه بودن داستان‌‌ها دلیل این موضوع است. لایه اول مخاطب عام را جذب می‌کند و لایه دوم که عمیق‌تر است، درباره هستی انسان است. داستان‌های مستور این قابلیت را دارند که در لایه اول خیلی‌ها را جذب کنند و در لایه دوم هم اقشار و طیف دیگری از خوانندگان را جذب کنند.»

به گفته وی «اصلی‌ترین چالش داستان‌های این کتاب، معنی‌شناسی دینی است و اینکه مقصر فرد است یا فرافردی است؟ از عنوان داستان‌ها خیلی لذت بردم و فکر می‌کنم کلید ورود به داستان‌ها، عنوان‌هایشان هستند. تقریباً همه داستان‌ها در مسیری بالا می‌روند و با یک شیب می لغزند و به پایان سقوط می‌کنند. داستان اول مجموعه با دیالوگ آغاز می‌شود و داستانی که با دیالوگ شروع می‌شود، خواننده را درون داستان پرتاب می‌کند. در داستان «تهران در بعد از ظهر» همه انسان‌هایی که معرفی می‌شوند،‌ به آن شیب می‌رسند و پایین می‌افتند. لایه دوم این داستان، ذهن را در مورد جبر و اختیار به چالش می‌کشد.»

291/60 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 158151

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علیرضا IR ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۹
    5 0
    آقای مستور عزیز مشتاقانه منتظر کارهای جدید شما هستم من از خوانندگان استوار کتابهای شما هستم
  • چيستا IR ۱۱:۰۹ - ۱۳۹۰/۱۲/۲۰
    3 0
    هميشه از غرق شدن در داستان هاي مستور مسحور شدم.....
  • ناشناس IR ۱۲:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۷
    2 0
    کتابهای آقای مستور واقعا عالی است و به قول ایشان این کتابها را باید در سکوت خواند. بی صدا ...