هوا بسیار گرم است
و صحرا گشته تفتیده که گویی آتشی است بر زیر خاکستر
و خورشید جهانتاب در میان آسمان بر سر!
پس از انجام حج آخرین،
جمیع زائران خسته وَ درمانده، همه در عشق وصل اهل و خانه، با شتابی سخت و بی پایان و در صحرای خُم حیران!
همه پچ پچ کنان گویند خدایا این چه دستور است؟
خدایا این چه صحرایی است و این گرمای طاقت فرسا کجا ما را تحمل هست؟
که ما را اندرین وقت و مکان گرم و تفتیده نبی مأمور بر جمع و توقف ساخته؟
مگر چه اتفاقی رخ نموده تا که مردم را به این شکل و شمایل
امر بر گردهمایی کرده پیغمبر؟
مگر نه ما حجّ آخر را به همراه رسول حق به جا آورده،
و اکنون با شتابی خاص مقصد را به سوی خانه هامان راه پیماییم؟
ولی نه، گوییا رهبر پیامی بس مهم دارد!
و او می خواهد مردم را به استثنا بودن آن مطلع سازد!
که ناگه از ستاد رهبر کل یک پیام آمرانه می آید که
هان! ای مردم حج کرده باز ایستید!
هر آنکس رفته برگردد و هر کو در عقب هست زود بر مردم بپیوندد،
و خود را از جماعت دور نگذارد!
صدا از قاصدان و چاوشان کاروان برخاست و در صحرا بپیچید
که آی مردم همانهایی که در اطراف دور هستید بشتابید و آنهایی که سبقت را
گزیده باز گردید.
پیامبر گوییا می خواهد از امر مهمی با خلایق پرده بردارد!
و این امر مهم باید که در فکر و نهاد هر مسلمان تا قیامت ریشه بگذارد.
سکوتی همره گفت و مگو بر خلق حاکم شد.
و کم کم مردمان از هر طرف بر گِرد برکه جمع گشتند.
و این برکه غدیری بود که در تاریخ به خم مشهور گردیده است.
****
هوا گرم است ومردم در سکوت خود نَفَس در سینه ها محبوس گردانیده
همه در انتظارند تا بینند،
خاتم پیغمبران در آخرین برنامه حجش چه می خواهد بفرماید؟
و یا از ربّ یکتایش چه پیغامی به سر دارد؟
در این اثنا جهاز اشتران را روی هم کردند و زان ها منبری بستند تا پیغمبر خاتم بر آن بالا رود،
تا هر که در آن صحراست او را باز بیند.
پیامبر خطبه را آغاز کرد و پس از حمد و ثنای خالق یکتا مفصل!
بگفتا ای جمیع مسملین من را چگونه آدمی دیدید؟
و آیا من شما را بد هدایت کرده، یا تقصیری به کارم در وظیفه بود؟
همه گفتند نه،
خدا را شاهد و ناظر که تو در ارشاد مردم بی نظیر و شهره آفاق،
و بر امر هدایت سخت مشتاق بودی!
خلاصه گفت و گفت آنسان که مردم بر طریق گریه افتادند و سر بر خاک بنهادند.
چه بود این امر ابلاغی بس محکم و بر دین خدا محتّم که این سان بایدش خلق خدا از آن خبر یابد!
درست است گر پیامبر، در هوای گرم و طاقت فرسا بخواهد بر خلایق باز گوید:
که آی مردم
من علی را دوست دارم!
علی، ابن عم و داماد من هست و به او بسیار دلبندم!
اگر امر این چنین می بود، مردمها نمی گفتند که این دوستی و خویشاوندی را نشاید
با چنین ترتیب و برنامه به این سختی برایش صحنه آرایی نماید او؟
کجا ابراز حب و دوستی باید در این صحرا، با این مشقت طرح گردد؟
محبت جذبه ای فطری و عقلانی و هم شخصی است، نیازی بر چنین برنامه و اصرار هرگز نیست.
بدیهی است این چنین رفتار، از پیغمبر خاتم رسول راستین در عالم،
بعید است سر زند یا فکر او باشد!
از این رو بس بدیهی است امر ابلاغش در این صحرا بسی برتر ز حد دوستی
و یا تأکیدِ بر آن، مستقر باشد.
به هرحال او
پس از حمد و ثنای خالق یکتا بگفتا حضرت طاها که من مأمورم از بالا که تا گویم که هر که هستمش مولا، علی بعد از من است یکتا ولی والی والا
بدانید ای شما مردم!
من از ابراز این پیغام ز کید دشمنان بودم بسی ترسان! و در ابلاغ آن تردیدها کردم که تا جبریل بر من تا سه بار پیغام آورد هان!
بَلِّغ
رسان بر مردمان این امر محتم را که گر غفلت کنی از آن کجا مردم شناسند دین خاتم را؟
نبوت با ولایت ختم می گردد!
مترس از خائنان و کافران و ملحدان، خدا باشد نگهدارت و او همواره همراه است.
*****
و چون گفتی و بر مردم رساندی امر والا را، و مختص بر خلافت کردی مولا را،
کنون خالق ز تو راضی است که اسلام دین حق باقی است و تا روز قیامت امر او ساریست و احکام خدا بر مردمان جاریست.
و این امر مهم اتمام حجت بود؛ اگر چه بارها قبل از چنین وقعه، علی را جانشین گفتی و او را نامزد کردی!
بیاد آر روز انذاری که خویشان ر ا بخواندی تا تو را یاری نمایند! و در آن محفل،
بگفتی آنکسی کو یاریت سازد، وصی و جانشین تو گردد.
سه بار این گفته را تکرار کردی و در هر سه بار علی تنها، ندایت را صلابت وار لبیک گفت!
بیاد آر آن شبی را کو علی بر جای تو خوابید و هستی خودش را وقف جان پاک تو گرداند!
آری!
علی مولود کعبه است و به دست مهربان حضرت ختمی رسل نیکو بپرورده است!
چه کس انگشتر خود را به سایل داد هنگام نماز و آیه در حق چه کس گردید نازل؟
بیاد آر چون به جنگ موته عازم گشتی و ابن عمت را جای خود بگذاشتی،
و شماتت ها فزون گشت و علی را زین عمل بسیار غمگین دیدی!
به او گفتی که
تو همچون جانشین موسیِ عمران چو هارونی برای من. و تنها فرق این است که بعد از من دگر پیغمبری ظاهر نخواهد شد.
پیامبر!
حق مطلب را ادا کردی و در این روز مهم غوغا نمودی!
و اکنون حضرت حق راضی از کارت،
که دین کامل شد و نعمت تمامی گشت و اسلام آئین شد.
و تکلیف خلایق گشت معلوم!
که گر آیین حق خواهند بدون رهبر و مولا چگونه می توانند راه پیمایند؟
کتاب، تنها نمی تواند راه بنماید، مفسر می خواهد و این جز با حضور حضرت مولا و فرزندان تحقق می نخواهد یافت. بقیه کی توانند این چنین امر خطیری را به سامان و به پایان باز گردانند!
*****
غدیر روز امامت، روز وحدت، روز شوکت شد برای هر که اسلامش بود اسلام پیغمبر.
در این روز عزیز است مؤمنان با هم به پیمان اخوت شاد می گردند و از بیگانگی دوری بجویند و به اسلام دین راستین پایبند باشند.
هلا، ای مردم دنیا!
عزیز دارید این روز را، به پا دارید در آن آئین فیروز را،
نگهدارید وحدت را، بنا سازید اخوت را، فروکاهید ظلمت را، غدیر عید ولایت را گرامی تر ز جان دارید،
که اسلام با تمامی وجود، خود را به عالم خوش نشان داده است!
مبارک بادتان این عید فرخنده، به روح و جان پرستنده، ز حبل الله عصمت نی پراکنده!
بمانید!
نظر شما