این روزها همه از مردم و مطالبات آنان سخن می گویند و قاطعانه مدعی اند که خواست های آنان را نمایندگی می کنند و خواست آن ها نیز، عین خواست مردم است و به کمتر از آن هم رضایت نمی دهند. این موضوع حتی توسط یک گروهک ناشناخته اپوزیسیون خارج از کشور که اعضایش به اندازه انگشتان یک دست هم نباشد، مطرح می شود. اما چرا واژه مردم به این آسانی به تصرف در می آید؟ پاسخ ساده است چرا که وزن جریان های فکری و سیاسی درجامعه مشخص نیست و این موضوع به همه جریان ها امکان می دهد وارد بازی "مردم مردم "شده و هر یک به سهم خویش احساس پیروزی نیز بکنند.
جامعه ایران شامل چهار گروه است:
گروه نخست بخش نسبتا سنتی جامعه را تشکیل می دهد که طرفدار نظم موجود بوده و عمدتا، بزرگترین پایگاه رای اصولگرایان محسوب می شوند. بنا بر نتایج انتحابات ریاست جمهوری و یا مجالس و شوراهای اسلامی می توان تخمین زد که این بخش از 10 تا حداکثر 15 درصد جمعیت ایران را تشکیل نمایندگی می کند. این جمعیت نقطه اتکا نظام حاکمه بوده و از سوی جریان نواصولگرا به عنوان "مردم" تعریف می شود، هرچند که مایلند آن را بزرگتر از آن چه هست بدانند.
گروه دوم بخش تحول خواه و خواهان تغییر را تشکیل می دهند و اصلاح طلبان، میانه روها و اعتدالگرایان، نیز در این بخش 10 تا 15 درصد جمعیت ایران را نمایندگی می کنند. لازم به ذکر است هر دو گروه اصولگرایان و نو اصولگرایان و همچنین اصلاح طلبان، میانه روها و اعتدالگرایان از نظر پایگاه اجتماعی به شدت ضربه خورده اند و بعید به نظر می رسد ارقام مذکور را از نظر جمعیتی نمایندگی کنند.
گروه سوم، آن بخش از جامعه است که اساسا تمایلی به ورود به عرصه سیاست نداشته و در هیچ کنش سیاسی از اعتراض تا انتخابات شرکت نمی کند و بر اساس نتایج انتخابات های مختلف جمعیتی بالغ بر 10 تا 15 درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهند. جذب این بخش توسط جریان های مختلف سیاسی تقریبا ممکن نیست . این گروه به دلایل مختلف حاضر به هیچ کنشگری نیست و چه مخالف باشد چه موافق، در عرصه حضور ندارد.
اما گروه چهارم که به بخش خاکستری جامعه معروف است وبخش بزرگتر و اصلی جامعه را تشکیل داده و سرمایه اجتماعی بزرگی محسوب می شود، اگر جناحی بتواند جمعیت مذکور را در سازمان رای خویش جذب و آن را نمایندگی کند می تواند قدرت سیاسی و اجتماعی را به دست آورده و تاثیرگذاری در ساختارهای حکومتی داشته باشد. این بخش خاکستری هرچند علاقمند به مشارکت در عرصه سیاسی جامعه نیست، اما به دلایل مختلف مانند حفظ ارزش ها و منافع خود، تلاش می کند نمایندگان خود را در عرصه های سیاسی انتخاب کرده و حوزه نظام نمایندگی را تقویت کند. این گروه که برای نخستین بار در انتخابات دوم خرداد وزن و تاثیر گذاری خود را نشان داد شامل بخش بزرگی از قشر متوسط، جوانان، زنان و بی صدایان جامعه است که در طول سال ها کرامت آن ها در حوزه مدنی نادیده گرفته شده و علیرغم آن که بخش اصلی جامعه هستند نادیده انگاری شده اند. این قشر نشان داد تا دستاورد
معینی به دست نیاورد پشت گروهی باقی نمی مانند. این قشر در سال های گذشته بارها راه های متفاوتی را برای اعلام و پیگیری خواسته هایش در پیش گرفته اما هر بار که به این خواسته ها نرسیده رادیکال تر شده است. این گروه که به دلیل در اکثریت بودن می توان به آن ها "مردم" گفت همان است که در تحولات اخیر هرگروهی می خواهد خود را نماینده آن معرفی کند تا بتواند سوار بر موج خواسته های آن ها، منافع خودر ا کسب کند. مردم اما کار آزموده شده اند، چه در انتخاب روش رسیدن به خواستههایشان (از شرکت در انتخابات و به کارگیری از دیگر ظرفیت های قانون اساسی یعنی اعتراض و ...) چه در انتخاب شعارهای شان چه در درک موقعیت زمان و مکان، چه در تحلیل شرایط خارجی و داخلی و .... این کار آزمودگی از شانس های نظام سیاسی مستقر است به شرط آنکه گفت و گویی میان آنان صورت بگیرد، به آن احترام بگذارد و گامهای جدی برای اجرای خواستههای آنان بردارد تاآن ها بتوانند نمایندگان خود را در بخش های مختلف نظام انتخاباتی به قدرت بفرستند که این خود در نهایت مستلزم تقویت نظام حزبی است.
*روزنامه نگار
216
نظر شما