کلاهبردار زندانی از داخل زندان دست گل سفارش داد
روزنامه شرق نوشت: مردی که به صورت تلفنی گلفروشی را فریب داده و به حساب بانکیاش دستبرد زده بود، در زندان شناسایی شد.
چندی قبل صاحب یک گلفروشی نزد ماموران پلیس پایتخت رفت و گفت فرد ناشناسی با ترفندی پیچیده به حساب بانکیاش دستبرد زده است. این مرد در اینباره گفت: چند روز قبل مردی با مغازهام تماس گرفت و برای مراسم ختم یک تاج گل بزرگ سفارش داد. او خودش را مهندس معرفی کرد و گفت به دلیل مشغله کاری فرصت آمدن به گلفروشی را ندارد و چند ساعت پیش از تحویل گرفتن تاج گل پول آن را به حسابم واریز میکند. من هم صبح فردای آن روز دست به کار شدم و تاج گل بزرگی درست کردم که 300هزار تومان ارزش داشت. چند ساعت پیش از موعد تحویل دادن تاجگل مهندس تماس گرفت و گفت میخواهد از طریق دستگاه خودپرداز پول گل را پرداخت کند. او شماره حسابم را گرفت و گفت تا چند دقیقه دیگر پولها به حسابم واریز میشود، اما در تماس بعدیاش گفت احتمالا شماره حسابم مشکلی دارد و نمیتواند پول را واریز کند. او این بار پیشنهاد دیگری را مطرح کرد و از من خواست جلو نزدیکترین دستگاه خودپرداز بروم تا از راه دیگری پول تاج گل را پرداخت کند. زمانی که کارتم را وارد دستگاه کردم، مهندس که بهطور تلفنی راهنماییام میکرد، از من خواست هنگام انتخاب زبان، انگلیسی را انتخاب کنم. در مرحله بعد گزینهای را انتخاب کردم و وارد انتقال وجه شدم. در ادامه مهندس شماره کدی را به من اعلام کرد و من آن را به صورت دو رقم دو رقم وارد کردم و در ادامه شماره کارت او را وارد دستگاه کردم. او گفت با انجام این کار پول تاج گل به حسابم واریز میشود. بعد از انجام این مراحل به مغازهام برگشتم و منتظر شدم تا مهندس کسی را برای تحویل گرفتن گلها بفرستد اما هر چه تا شب صبر کردم، خبری از او نشد. من که از این ماجرا تعجب کرده بودم، فردای آن روز به بانک رفتم تا موجودی حسابم را کنترل کنم اما فهمیدم موجودی حسابم صفر است. ابتدا فکر کردم شماره حسابم را اشتباه وارد کردهام اما وقتی از کارمند بانک توضیح خواستم، او گفت پولهایم از طریق دستگاه خودپرداز به حساب دیگری منتقل شده است. آن زمان بود که فهمیدم فردی که سفارش گل داده بود، با شگردی پیچیده کاری کرده که با دستان خودم پولهایم را به حسابش واریز کنم.
در پی ثبت این شکایت به دستور بازپرس دادسرای رسیدگی به جرایم رایانهای افسران پلیس فتا برای شناسایی عامل این کلاهبرداری به تکاپو افتادند. یکی از سرنخهایی که ماموران در اختیار داشتند، شمارهای بود که مرد ناشناس از طریق آن تماس گرفته بود. به این ترتیب این شماره ردیابی و مشخص شد مرد ناشناس از داخل یکی از زندانها نقشه پیچیدهاش را اجرا کرده است. به این ترتیب این مرد که به اتهام کلاهبرداری در زندان به سر میبرد، شناسایی و به دادسرا منتقل شد. او گفت این نقشه را از یکی از همبندیهایش یادگرفته است. هماکنون تحقیقات در اینباره ادامه دارد.
معجزه، نازنین را به خانوادهاش بازگرداند
روزنامه همشهری نوشت: دختربچه پنجسالهای که هنگام بازی در یکی از پارکهای شهرستان شاهرود، دچار برقگرفتگی شده و بهکما رفته بود، بعد از چند هفته جدال با مرگ، بهطور معجزهآسایی به زندگی برگشت.78 روز از آن حادثه تلخ میگذرد؛ روزی که نازنین کوچولو همراه خانوادهاش به پارکی در شهرستان شاهرود رفت و با دخترعمههایش روی چمن پارک مشغول بازی شد اما سیمهای بدون روکش برق که از پای چراغ برق بیرون زده بود باعث حادثهای شد که او را بهکما برد.حالا نازنین و خانوادهاش چند هفتهای است در خانهای در مرکز تهران که شورای شهر شاهرود در اختیارشان قرار داده، به سر میبرند چرا که پزشکان از آنها خواسته بودند در پایتخت بمانند تا مراحل درمان دخترشان تکمیل شود. در این مدت با تلاش پزشکان نازنین از کما درآمده و پدر و مادرش معتقدند که خدا دخترشان را دوباره به آنها هدیه داده است. نازنین هر روز با پدر و مادرش به گفتاردرمانی و فیزیوتراپی میرود. او کسی را نمیشناسد و رفتارهایش عادی نیست؛ گاهی میخندد و گاهی گریه میکند؛ هیچ کنترلی ندارد، فقط با چشمان معصومش اطراف را با دقت نگاه میکند و شاید هنوز هم نمیداند که آن شب در پارک چه حادثهای برایش اتفاق افتاده است.
ماجرا چه بود؟
پدر نازنین در توضیح حادثه تلخی که برای دخترش پیش آمده میگوید: ما در شهرستان شاهرود زندگی میکنیم. 27تیرماه بود که به همراه چند نفر از فامیلهایمان به پارک نزدیک محل زندگیمان رفتیم. نازنین بههمراه بچهها در پارک مشغول بازی بود. در یک لحظه یکی از اقوام، اسم نازنین را فریاد زد.
همه برگشتیم. دخترم مثل یک چوب خشک روی زمین افتاده بود و برای چند ثانیه برق پارک قطع و وصل شد. همانجا بود که فهمید دخترم هنگام بازی دستش به سیمهای بدون روکش برق که از تیر چراغبرق بیرون زده بود خورده و دچار برقگرفتگی شده است. با دیدن این صحنه سراسیمه به طرف دخترم رفتم و او را به بیمارستان بردم. پزشکان به او شوک دادند.
20دقیقه طول کشید تا دخترم احیا شد اما به خاطر پرتشدن هنگام برقگرفتگی و شوکهای پیدرپی، 2تا از دندههایش شکسته بود. دخترم گرچه احیا شد اما به خاطر اینکه اکسیژن دیر به مغزش رسید، بهکما رفت. 4روز در بیمارستانی در شاهرود بستری بود و پس از آن او را به بیمارستان طبی کودکان در تهران انتقال دادیم و در بخش پیایسی تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفت.
وی ادامه میدهد: دخترم 25روز در کما بود و با تلاش پزشکان و لطف خدا، سرانجام به هوش آمد اما ریهها و کبدش عفونت کرده و بافتهای بدنش دچار گرفتگی شدیدی شده بود. آمپولی که پزشکان برای نجات دخترم به او میزدند آنقدر قوی بود که عوارض آن باعث شده بود همه بدنش متورم شود. بااینکه دخترم به هوش آمده بود اما پزشکان از زندهماندن او قطع امید کرده بودند. دخترم فقط ناله میکرد و در این مدت تنها کاری که از دست ما برمیآمد، دعا بود، تا اینکه خداوند دعاهای ما را جواب داد و معجزهای رخ داد.
پدر نازنین میگوید: عفونتهای بدن دخترم از بین رفت و همه بدنش که سیاه شده و ورم کرده بود به حالت عادی بازگشت. پزشکان میخواستند او را به بخش منتقل کنند اما ممکن بود دوباره از بیماران دیگر عفونت به بدنش منتقل شود بهخاطر همین خواستند که نازنین را به خانه ببریم اما گفتند که از تهران خارج نشویم. وقتی خبر به گوش اعضای شورای شهر شاهرود رسید، آنها خانهای در تهران برایمان تهیه کردند و 19شهریورماه دخترم را از بیمارستان مرخص کردیم.
او شبهای اول اصلا نمیخوابید و مرتب گریه میکرد. پزشکان میگویند یک سال طول میکشد تا به حالت عادی برگردد. هر روز او را برای گفتاردرمانی و فیزیوتراپی به بیمارستان میبرم و خوشبختانه شنواییاش بهتر شده اما کنترلی بر حس بیناییاش ندارد. نمیتواند راه برود و فقط دست و پاهایش را تکان میدهد. ما را هم اصلا نمیشناسد و تنها واکنشی که نشان میدهد خنده و گریه است.
شکایت از مقصران
با اینکه امیدواری به بهبودی نازنین هر روز بیشتر میشود اما پدرش اصرار دارد که هر چه زودتر مقصران این حادثه شناسایی شوند. او ادامه میدهد: همان روزهای اول که در شاهرود بودیم به کلانتری و دادسرا رفتیم و از مقصران حادثه شکایت کردیم. وقتی هم به تهران آمدیم برای پیگیری پرونده وکیل گرفتم.
امیدوارم رسیدگی به پرونده ما باعث شود که دیگر برای هیچ کودک بیگناهی چنین حادثهای رخ ندهد. براساس این گزارش، این روزها با اینکه همه دستگاههای بیمارستانی از بدن نازنین جدا شده اما او هنوز نمیتواند حرف بزند و پدر و مادرش منتظرند تا زمانی برسد که دخترشان بتواند یک بار دیگر آنها را صدا بزند.
اعتیاد فرزند، قتل مادر را رقم زد
روزنامه شرق نوشت: پسری برای تهیه هزینه موادمخدر مصرفی خود، پس از درگیری و مشاجره با مادرش، او را به قتل رساند. ماموران اداره جنایی پلیس آگاهی شهریار با دریافت گزارش مردمی از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110 مبنی بر استشمام بوی تعفن از منزل یکی از همسایهها و احتمال وقوع قتل، برای بررسی موضوع در محل موردنظر حاضر شدند و جسد پیرزنی را در انباری منزل کشف کردند.
ماموران در بررسیهای اولیه از محل وقوع جنایت و تحقیق از همسایهها دریافتند مقتول همراه با فرزند معتادش زندگی میکرد. چند روز پیش از وقوع حادثه، از منزل آنها صدای مشاجره و درگیری شنیده شده بود بنابراین پسر مقتول به نام هوشنگ به عنوان اولین مظنون تحت تعقیب قرار گرفت و کارآگاهان وی را در کمتر از یک ساعت دستگیر کردند.
هوشنگ با انتقال به پلیس آگاهی در بازجوییهای فنی از راز قتل مادرش پرده برداشت و گفت: «سه روز پیش از مادرم درخواست مبلغی پول برای خرید موادمخدر کردم اما مادرم از پرداخت پول خودداری کرد و در نتیجه مشاجره لفظی بین ما رخ داد. من هم به دلیل عصبانیت مادرم را هل دادم که بر اثر برخورد او با دیوار از گوشش خون آمد و من نیز از روی ترس، جسد مادرم را داخل گونی کردم و در انباری منزل پنهان کردم تا در یک فرصت مناسب آن را به بیرون از منزل انتقال دهم.» بنا براین گزارش تحقیقات از این متهم همچنان ادامه دارد.
سرقتهای مسلحانه ماموران قلابی
روزنامه شرق نوشت: دو سارق حرفهای که با معرفی خود به عنوان ماموران انتظامی اقدام به سرقت مسلحانه میکردند شناسایی و دستگیر شدند. سرهنگ محسنی رییس پلیس آگاهی استان خوزستان با اعلام این خبر افزود: «سارقان با در دست داشتن اسلحه، بیسیم و دستبند با استفاده از یک دستگاه موتوسیکلت پس از شناسایی خودروهای باری سنگین به سراغ رانندگان میرفتند و اقدام به سرقت خودرو به همراه بار آن میکردند و بلافاصله از محل میگریختند.»
وی ادامه داد: «کارآگاهان با دریافت چند گزارش در اینباره وارد عمل شدند و با انجام اقدامات اطلاعاتی و استفاده از اطلاعات مردمی، موفق به شناسایی محل اختفای هر دو مجرم شدند و آنها را هنگامی که در حال استعمال شیشه بودند به دام انداختند در بازرسی از محل زندگی مجرمان مقدار زیادی از اموال مسروقه کشف و ضبط شد و در نهایت متهمان پس از اعتراف به جرم خود با صدور قرار قانونی روانه زندان شدند.
ادعای زن: شوهر خطبه عقدمان را خواند
فارس نوشت: زنی در دادگاه خانواده حضور داشت و مدعی شد که بعد از آشنایی کوتاه و ایجاد پرونده در دادسرای کیفری، شوهرش خطبه عقدشان را خوانده و اکنون به دنبال اثبات زوجیت است ولی شوهرش این امر را قبول ندارد.
زن جوان با مراجعه به دادگاه خانواده 2 (ونک) دادخواست اثبات زوجیت خود را به قاضی فریبرز مردانی، رئیس شعبه 271 این مجتمع قضایی خانواده ارائه کرد.
زن در برابر قاضی این شعبه بیان کرد: هر دوی ما از داشتن پدر و مادر محروم هستیم و بعد از آشنایی کوتاه، به عقد یکدیگر در آمدیم.وی با اشاره به اینکه شوهرم صیغه عقد خودش و من را خواند، گفت: هیچکس باور نمیکند که من و شوهرم در عقد همدیگر هستیم، در واقع ما تنها 4 آشنا در این خصوص داریم.
زن جوان در دادگاه خانواده عنوان کرد: بعد از آشنایی در خیابان و پرونده درست شدن برای ما، در دادسرای کیفری، شوهرم مرا به عقد خود در آوردم. وی با اشاره به اینکه ما فرزندی نداشته و او را بسیار دوست دارم، گفت: همه باید بدانند که من و شوهرم با یکدیگر عقد کردهایم. زن بار دیگر در حضور قاضی مردانی بیان کرد: مهریهام هزار و 100 سکه بهار آزادی است که در زمان عقد این میزان را تعیین کردیم ولی شوهرم حاضر به قبول این موضوع نیست.
مرد در دادگاه خانواده حضور داشت و با بیان اینکه من عقد خود با این زن را قبول ندارم، گفت: این زن را نشناخته و او همسر من نیست.
قاضی فریبرز مردانی، رئیس شعبه 271 مجتمع قضایی خانواده ونک، بعد از شنیدن حرفهای زن و مرد، از هر دو آنها شهود خواست و رسیدگی به پرونده را به روزی دیگر موکول کرد.
متهم: پدرم نمیگذاشت بخوابم کشتمش
روزنامه اعتماد نوشت: «بدخواب شده بودم و پدرم مرتب سر و صدا میکرد و برای اینکه ساکتش کنم دو ضربه با پایم به سر او زدم تا ساکت شود و بتوانم بخوابم.» «امیر» که متهم به قتل پدرش است این جملات را در پاسخ به قاضی دادگاه از انگیزه خود برای قتل پدرش گفت.
براساس این گزارش جلسه محاکمه امیر 27 ساله که دارای یک فقره سابقه کیفری به اتهام چاقوکشی است و متهم به قتل پدرش غلامرضا است صبح دیروز در شعبه 113 دادگاه کیفری به ریاست دادرس محمدی برگزار شد. «روشن» نماینده دادستان در ابتدای جلسه ضمن قرائت متن کیفرخواست تقاضای مجازات متهم را به اتهام قتل پدرش به ریاست دادگاه تقدیم کرد.
در ادامه جلسه دادگاه متهم با قرار گرفتن در جایگاه به دفاع از خود پرداخت. امیر که کارمند یک شرکت معتبر صنعتی است در تشریح جزییات دهمین شب از نوروز امسال گفت: آن شب شیشه مصرف کرده بودم و دچار بیخوابی شده بودم به همین دلیل قرص دیازپام خوردم تا خوابم ببرد. من و پدرم آن شب در خانه تنها بودیم اما پدرم مدام سر و صدا میکرد و نمیگذاشت بخوابم. من هم که در حال خودم نبودم با پا دو ضربه به سمت چپ صورت او زدم تا بخوابد. به گفته امیر تا زمانی که او به خواب برود پدرش زنده بوده و فردا صبح که وی از خواب بیدار شده متوجه میشود که پدرش دیگر نفس نمیکشد و مرده است.
اظهارات امیر در حالی مطرح شد که براساس گواهی پزشکیقانونی و براساس معاینات انجام شده علاوه بر کبودی که در ناحیه قفسه سینه متوفی وجود داشته، آثار ضرب و جرح و شکستگی و دررفتگی برخی استخوانهای دنده نیز رویت شده و علاوه براین در ناحیه قفسه سینه، شکم و پشت کبودیهای متعددی به چشم میخورد ضمن اینکه علت مرگ اصابت ضربات متعدد یک جسم سخت گزارش شده است.
امیر در ادامه اعترافات خود گفت: پدرم یک پایش مصنوعی بود آن هم به این دلیل که او زیاد سیگار میکشید و خونش غلیظ شده بود به همین دلیل دکترها تشخیص دادند که پایش باید قطع شود.
به گفته امیر دکترها به دلیل بیماری پدرش در فک او پلاتین کار گذاشته بودند. متهم منکر هرگونه ضربه به پدرش که منجر به شکستگی دندههایش شود شد و گفت: پدرم چندین بار به علت اینکه پایش مصنوعی بود و بدنش لاغر و نحیف شده بود از پلههای خانهمان افتاده بود که ما او را به بیمارستان امام حسین و بوعلی بردیم و شکستگیهای دندههای او به این دلیل بوده است.
امیر در پاسخ به این سوال قاضی که آیا پدرت با شخص دیگری اختلاف داشت گفت: پدرم 4 بار ازدواج کرده بود که همهشان را طلاق داده بود. حاصل این 4 ازدواج 2 پسر و یک دختر است و پدرم تنها با همسر چهارمش معصومه اختلاف داشت. بنابه گفته امیر، غلامرضا هیچگونه سوءمصرف مواد مخدر نداشته و تنها قرص خواب مصرف میکرده است.
متهم ضمن قبول اظهارات خود در بازجوییهای اولیه گفت: پدرم آن شب مدام آه و ناله می کرد من هم مجبور شدم با پایم به او بزنم تا ساکت شود و بخوابد اما صبح که بیدار شدم دیدم تکان نمیخورد البته پدرم قلبش هم درد میکرد و شب حادثه هم از درد قلب به خود میپیچید.
پس از اینکه متهم اظهارات خود را عنوان کرد، وکیل او در جایگاه قرار گرفت. وی خواستار بررسیهای دقیقتر و گرفتن استعلام از بیمارستانهای بوعلی و امام حسین در رابطه با بستری شدن غلامرضا به دلیل شکستگی دنده شد و گفت: شکستگیهای موجود به دلیل ضربات موکل من نبوده و دادگاه باید برای قناعت وجدانی خود این موضوع را مورد بررسی قرار دهد. وی در ادامه گفت: موکل من صادقانه بیان کرد که شب حادثه با پدرش در خانه تنها بوده و اینکه دو ضربه به سمت چپ صورت پدرش زده است. وکیل امیر در ادامه با اشاره به مساله اعتیاد موکلش به شیشه گفت: از جمله عوارض شیشه بیخوابی است و موکلم به همین دلیل مجبور بود که قرص خواب از نوع دیازپام 5 بخورد بنابراین خواستار این هستم که از مراجع و پزشکی قانونی جهت تعیین عوارض ناشی از مصرف شیشه و استفاده قرص خوابآور استعلام لازم صورت بگیرد. وی در نهایت با اشاره به گذشت اولیای دم تقاضای اعمال تخفیف در مجازات متهم کرد.
متهم نیز بار دیگر با حضور در جایگاه در آخرین دفاعیات خود گفت: اینکه دو ضربه به سمت چپ صورت پدرم زدم را قبول دارم اما آنقدر شدید نبود که منجر به فوتش شود، من فقط به پدرم گفتم ساکت باش بذار بخوابم اما وقتی که صبح بیدار شدم دیدم که او مرده است.
براساس این گزارش اولیای دم که خواهر و برادر امیر بودند اعلام رضایت کردهاند و خواستار بخشش برادرشان شدند. خواهر امیر و دختر مقتول که در این جلسه حضور داشت خطاب به قاضی جلسه گفت: پدرم مدام تظاهر به بیماری میکرد و این را همه ما میدانستیم، به همین دلیل امیر این مساله که در فک پدرم پلاتین است را چندان جدی نگرفت و به صورت پدرم ضربه زد علاوه براین امیر را تازه از کمپ ترک اعتیاد آورده بودیم و او چندان در حالت طبیعی خود نبود.
سودابه، مادر امیر یکی از همسران غلامرضا نیز که در جلسه حضور داشت مدعی شد غلامرضا فرد بسیار بداخلاقی بود و مدام با بچهها بدرفتاری میکرد. سودابه در پاسخ به این سوال که چرا با غلامرضا ازدواج کردی در حالی که میدانستی او دو بار پیش از این ازدواج کرده و زنانش را طلاق داده است، گفت: پیش از این از اخلاق او با خبر نبودم اما غلامرضا اگر میتوانست دلش میخواست سالی یک زن بگیرد. من بچهام را با چنگ و دندان از او گرفتم و چنین پدری باید چنین فرزندی داشته باشد. امیر بیگناه است و من امیدوارم که بیگناهی او ثابت شود.
براساس این گزارش نماینده دادستان تقاضای مجازات براساس ماده 612 قانون مجازات اسلامی را برای متهم داشته که در ضمن این ماده تصریح شده است هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد یا به هر علت قصاص نشود در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد، دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا 10 سال محکوم میکند.
با پایان جلسه دادگاه در ساعت 12 ظهر قاضی محمدی با مستشاران وارد شور شدند که در نهایت حداکثر مجازات را برای متهم در نظر گرفتند.
56282
نظر شما