در دوران کودکی اگر مرغی را جلوی ما سر می بریدند شب راحت نمی خوابیدیم.از صحنه جان دادن گوسفند ذبح شده بیزار بودیم.از دیدن مرده تپش قلب می گرفتیم و از دیدن خون بر سر و صورت اشخاص دلمان به رحم می آمد.
چه شده که تصویر التماس و کشته شدن یک دیکتاتور مثل قذافی هر چند سفاک و خائن را دست به دست می چرخانیم و فیلم آن را در همه سایت های خبری به راحتی تماشا می کنیم و احساس چندان ناخوشایندی هم نداریم؟
چرا برای تماشای اعدام اشخاص(هر چند قاتل و بی وجدان)با کودکانمان می ایستیم و با جان دادن و دست و پا زدن آنها ارتباط خوبی برقرار می کنیم ؟
شاید به دنبال پیدا کردن عوامل هم نباشم،ولی نگران آینده نسلی هستم،که براحتی با خشونت آشنا می شود و در مرحله بعد خو می گیرد.
شاید در آینده ایران هم شاهد اسلحه کشیدن یک دانش آموز یا یک فرد جانی بر روی دهها کودک باشیم.
قبل از این همه چیز را به داستان ها و فیلم های جنایی سینمایی ربط می دادیم،ولی فکر می کنم در آینده آنها هم دیگر مقصر نباشند.
باید چاره ای اندیشید تا صحنه های جنایی کمتر براحتی در دسترس اشخاص باشد یا لاقل خودمان آن رااشاعه ندهیم.
ما ملتی را می خواهیم که چون مولایش در زمان مجروح بودن و روزهای انتظار شهادت قلبی رئوف داشته باشد و به گاه نوشیدن شیر سوال کند که آیا به ضارب من هم شیر داده اید؟
چندیست دیدن صحنه های وحشتناک برای جوانان ما عادی شده است تبعات آن چیست؟
کد خبر 180138
نظر شما