به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سهاب محبعلی، نویسنده و کارگردان این نمایش در ابتدای این نشست با اشاره به ایده ساخت این نمایش گفت: زمانی که در حال آمادهسازی یک نمایش دیگر با حال و هوایی متفاوت بودم، با پرونده داستان زندگی کریستوفرواتس مواجه شدم و تصمیم گرفتم از ظرفیت دراماتیک نمایش استفاده کنم.
وی ادامه داد: این نمایش در مسیر فرم اجرایی اکسپرسیونیستی آثار قبلیام چون «موشمرگی»، «شب جنایتکاران» و «آئورا» قرار دارد و البته در این اثر پیوستی روانشناختی نیز به نمایش اضافه شده است.
در ادامه سحر ناسوتی نویسنده و منتقد این نشست گفت: اجرایی قوی و کامل از گروه اجرایی شاهد بودیم و بازیگران در فرم اجرایی کارگردان با تمام توان نمایش را به شکلی درست و مطلوب به مخاطب ارائه میدهند.
ناسوتی گفت: نمایش دارای رمزگان و کدگذاریهایی است که مخاطب در طول اجرا با آنها سروکار دارد. یکی از این کدها همان جمله نفس بکش است که مهمترین و اصلیترین آنها به شمار میآید زیرا در انتها که خفه کردن به عنوان شیوه کشتن کریس معرفی میشود، پچپچههای «نفس بکش نفس بکش» که در طول اجرا شنیده شده، رمزگشایی میشود. جملهای که در ابتدا توسط مادر برای کنترل خشم به کریس پیشنهاد شده بود. صحنه کشته شدن شارون و دو دخترش توسط کریس، با قرار گرفتن یک ملحفه سفید روی صورتشان و کشیده شدن توسط خود بازیگران شکل میگیرد در حالی که کریس در کنار آنها ایستاده است و با دستانش نمایش پانتومیم خفه کردن را اجرا میکند. این از درخشانترین لحظات اجراست که تصویری زیبا و در عین حال خشونتبار را به تماشاگر ارایه میدهد
وی گفت: مایش دارای خرده داستانهایی است که هر یک قرار است انگیزههای کریس برای تبدیل شدن به هیولا را به مخاطب نشان دهند. به همین دلیل با تعدد بازیگرانی مواجه است که اکثرا پشت دو درب در دو سوی انتهایی صحنه ایستادهاند و برای فضاسازی و تولید آمبیانس نیز از آنها بهره گرفته میشود.
ناسوتی ادامه داد: این خردهداستانها از رفتار مادرش کریس گرفته و مسائلی نظیر عشق کریس به آنا و گرایش آنا به جیمی ثروتمند و سرانجام ازدواج با او، سرکوفتها و تحقیرهای شارون همسرش و همچنین آشنایی با زن جدیدی که کریس عاشق او میشود، همگی قصد دارند که انگیزه قتل کریس را به شیوه روانشناسانه نشان دهند اما این خردهداستانها که تنها در سطح روایت میشوند، به لحاظ دراماتیک چندان راه به جایی نمیبرند و نویسنده به جای پرداخت روانشناسانه انگیزه جنایت، وظیفهاش را به خودِ کارگردانش محول کرده و بازیهای اکسپرسیونیستی سایر بازیگران در آن بزنگاههای خشم و خشونت را به عنوان راهحلی برای ورود به درون و روان کریس برگزیده است اما فقدان انگیزههای درست و قانعکننده برای هیولا شدن، به اجرا ضربه میزند.
این نویسنده و منتقد گفت: این نقیصه دراماتیک خود را زمانی بیشتر نشان میدهد که بازیگر نقش کریس، مخاطبان را هدف قرار میدهد و از آنها میخواهد خود را به قضاوت بنشینند و اگر نتوانستند با او همذاتپنداری کنند به او اعتراض کنند. این لحظات که میتوانست در سبک اکسپرسیونیستی نمایش جای خوبی داشته باشد، به دلیل نداشتن تعریف و قرارداد مشخص از ابتدای کار به ضعف آن تبدیل میشود.
محمد لهاک یکی دیگر از حاضران این نشست گفت: نمایش راهنمای جامع هیولا شدن، نمایشی است که بعد از رورانس نیز ادامه می یابد و تماشاگر را نه در سطح که در لایههای عمیقتر با خود همراه میسازد که این خود در این روزهای نمایش، یک امتیاز بزرگ برای گروه اجرایی محسوب میشود.
وی ادامه داد: قاببندی درست و محتوایی که کارگردان قصد انتقال آن را داشته به خوبی را مخاطب ارتباط برقرار کرده و لایههای روانشناختی و جامعهشناختی اثر در روایت مشهود است.
در این نشست محمدرضا وفایی مشاور رفتارشناختی نمایش راهنمای جامع هیولاشدن گفت: ارتباط با مخاطب تصمیمی بود که با کارگردان بر اساس نظریه ترس و همدلی ارسطو شکل گرفت تا مخاطب به نوعی خود را بخشی از روایت تصور کند و رفتار اینتراکتیو مخاطب در این نمایش در بخش پرتاب مکعبها بر اساس همین تصمیم است.
این نشست از ساعت ۲۲ تا ۲۴ در پردیس تئاتر شهرزاد برگزار شد.
۵۷۵۷
نظر شما