به گزارش خبرآنلاین، در رمان «تاریکترین زندان» خواننده با زندگی کارمند بازنشستهای آشنا میشود که بر اثر یک اتفاق، کمکم بیناییاش را از دست میدهد و این کوری به تدریج با بدگمانی و تغییرات ذهنی و خلقی، زندگی وی را به تباهی میکشد.
«شارل ماخ» کار مند بازنشستهای است که در پی یک اتفاق به ظاهر ساده در هنگام عبور از مقابل تودهای سنگ مرمر که کارگران با تیشه مشغول تراشیدن آنها هستند، پریدن ذرهای کوچک از سنگ مرمر و اصابت آن به چشم وی به تدریج سبب عفونت و کوری او میگردد. کوری غیر منتظره او بستر مناسبی میشود تا پستترین خصائص درونی وی یعنی سوء ظن و حسد نسبت به همسر وفادارش، بروز یابد. در ادامه داستان این بدگمانی چنان رشد میکند که سایه ظلمانی خود را بر دل و جان و همه هستی شارل میاندازد و در نهایت استیصال، او را از پای درمیآورد.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
«از آن روزی که یارمیلا با وجود خواهش و اصرار ماخ از قبول جدایی امتناع ورزیده بود، ماخ هر آن خود را برای مواجهه با چنین امکانی آماده میدید. از آنجا که زندگی با شوهر کوری مثل او سخت و ناگوار مینمود، در باطن و صرفنظر از هرچیز، کاملاً طبیعی و امکانپذیر بود که آن زن به دنبال شادیها، و لذتهای عشق تازهای برود. با این وصف وقتی ماخ یقین حاصل کرد که فریبش میدهند وحشت به دلش راه یافت و بر سراپای وجودش چیره شد.»
ایوان اولبراخت نویسنده اهل چک در سال 1882 متولد شد. اغلب داستانهای او حول مبارزه مردمش علیه اشغالگریهای آلمان و چکوسلواکی میگذرد اما رمان «تاریکترین زندان» در میان آثارش استثناء محسوب میشود چرا که در آن، بیشتر به درون آدمی نگریسته و روابط پیچیده روح انسان را مورد کنکاش قرار داده است.
ناشر درباره کتاب می نویسد: «تاریکترین زندان روایتگر ظلمتی درونی است که عقل و اراده و قوای ادراکی انسانی را به بند میکشد و در گرداب هائل خویش روح و جسم آدمی را به هلاکت میرساند.»
ویرایش جدید این رمان به قیمت 3200 تومان منتشر شده است.
6060
نظر شما