شهاب شهسواری - با ارائه بسته پیشنهادی مکتوب جدید آمریکا برای پیشبرد مذاکرات غیرمستقیم هستهای در دور ششم، بار دیگر بحث در مورد کنسرسیوم بینالمللی غنیسازی سوخت هستهای جدی شدهاست.
هر چند تهران هنوز جوابی رسمی به پیشنهاد آمریکا ندادهاست و به گفته وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران «بر اساس اصول، منافع ملی و حقوق مردم ایران» به زودی به آن پاسخ دادهخواهد شد، اما به نظر میرسد که نقطه اختلاف همیشگی تهران و واشنگتن، در مورد محل قرار گرفتن تاسیسات غنیسازی و بازفرآوری سوخت هستهای، همچنان اصلیترین مساله در پاسخ به پیشنهاد جدید آمریکا باشد.
عصر شنبه ۱۰ خرداد، بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان در سفری کوتاه به تهران، پیشنهادهای جدید ایالات متحده آمریکا برای حل و فصل اختلافات دو طرف در مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا را به تهران آورد.
این نخستین بار از زمان آغاز مذاکرات دو طرف در اواخر فروردین ماه سال جاری است که دولت ایالات متحده آمریکا یک پیشنهاد مکتوب در اختیار ایران قرار میدهد.
پیشنهاد کنسرسیوم منطقهای غنیسازی
هر چند هنوز به صورت رسمی جزئیاتی از این پیشنهاد منتشر نشدهاست، اما رسانههای آمریکایی از جمله نیویورک تایمز و اکسیوس به نقل از منابع آگاه خبر دادهاند که پیشنهاد تشکیل یک کنسرسیوم منطقهای غنیسازی ، بخشی از این سند مکتوب است.
نیویورک تایمز در گزارش خود به نقل از منابع آگاه نوشتهبود که در این سند پیشنهادی «پیشنهاد تشکیل یک کنسرسیوم (شراکت) منطقهای برای تولید انرژی هستهای مطرح شده که ایران، عربستان سعودی، دیگر کشورهای عربی و ایالات متحده آمریکا را در بر میگیرد.»
اکسیوس نیز در گزارشی به نقل از منابع آگاه خبر دادهبود: «یکی از ایدهها که توسط عمان مطرح شد و ایالات متحده نیز آن را پذیرفتهاست، ایجاد یک کنسرسیوم منطقهای برای غنیسازی اورانیوم با هدف استفاده در فعالیتهای صلحآمیز هستهای است که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ایالات متحده امریکا قرار داشتهباشد.»
آیا ایران با پیشنهاد کنسرسیوم مخالف است؟
جمهوری اسلامی ایران نه تنها تاکنون مخالفتی با پیشنهاد تاسیس کنسرسیوم منطقهای نشان نداده، بلکه تلویحا از چنین پیشنهادی استقبال کردهاست.
مجید تختروانچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در گفتگویی با خبرنگاران در خصوص این پیشنهاد گفت: «اگر کار به جلو برود و این موضوع به صورت جدی مطرح شود ممکن است آن را بررسی و نظر خود را بیان کنیم.»
اسماعیل بقائی هامانه، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران نیز تاکید کرد: «اگر چنین ابتکاری وجود داشته باشد ما از آن استقبال میکنیم و میتوانیم مشارکت کنیم.»
ایران نه تنها در شرایط فعلی از این پیشنهاد استقبال کردهاست، بلکه در دو دهه گذشته چندین بار این پیشنهاد را به عنوان راهکاری برای برطرف کردن نگرانیهای طرفهای غربی نسبت به برنامه غنیسازی جمهوری اسلامی ایران، روی میز مذاکره گذاشتهاست.
یکی از نخستین اشارهها به ایجاد کنسرسیوم غنیسازی سوخت هستهای در خاک ایران به سال ۱۳۸۵ بر میگردد. علی لاریجانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی و مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران در فروردین ۱۳۸۵ در گفتوگویی با نشریه فرانسوی لوپوئن گفت: «میتوان تصور کرد که یک شرکت بینالمللی تاسیس شده تا این فعالیتها [غنیسازی] را در بخشی از خاک ایران که به این شرکت واگذار میگردد، انجام دهد.»
بعدها نیز ایران و طرفهای غربی بارها در مورد ایده کنسرسیوم در حین مذاکرات گفتگو کردهاند، اما یک اختلاف دیدگاه اساسی در مورد محل قرار گرفتن تاسیسات غنیسازی باعث شدهاست که این ایده هیچگاه به نتیجه نرسد.
اختلاف اصلی کجاست؟
هر چند تهران و واشنگتن تاکنون بارها در مورد تاسیس کنسرسیوم غنیسازی سوخت هستهای گفت و گو کردهاند، اما آنچه مورد اختلاف دو طرف است، قرار گرفتن تاسیسات این کنسرسیوم در داخل یا خارج خاک ایران است.
ایران اصرار دارد که اگر هم کنسرسیوم بینالمللی برای تولید سوخت هستهای تاسیس شود، محل قرار گرفتن تاسیسات آن باید در خاک ایران باشد. ایران تاکید دارد که تاسیسات غنیسازی هرگز از خاک ایران خارج نمیشود.
سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در گفتگویی تلویزیونی تاکید کردهاست: «ایده کنسرسیوم فی نفسه بد نیست؛ ما آماده همکاری هستیم حتی خارج از ایران. [اما] کنسرسیوم جایگزین غنی سازی داخل ایران نخواهد شد.»
اسماعیل بقای هامانه، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در نشست خبری خود با خبرنگاران در خصوص پیشنهاد تاسیس کنسرسیوم گفت: «البته باید این موضوع را در نظر بگیریم که این نمیتواند جایگزینی برای غنیسازی در داخل ایران باشد و اگر نیت از طرح این موضوع این باشد که غنیسازی در ایران انجام نشود و ما از آن منصرف شویم چنین اتفاقی نخواهد افتاد.»
اما به نظر میرسد که ایده طرف آمریکایی، کاملا خلاف نظر ایران است. اکسیوس به نقل از «منبع آشنا با موضوع» نوشتهاست که نظر آمریکا قرار گرفتن تاسیسات غنیسازی در خارج از خاک ایران است. نیویورک تایمز نیز در گزارش خود هر چند به محل قرار گرفتن تاسیسات غنیسازی اشاره نکردهاست، اما به نقل از منبع آگاه خود گفتهاست که در این پیشنهاد از ایران خواستهشدهاست: «کلیه فعالیتهای غنیسازی را متوقف کند.»
با توجه به حساسیت ایران به موضوع استمرار غنیسازی در خاک ایران، بعید است که هر پیشنهادی که متضمن خروج تاسیسات غنیسازی از خاک ایران باشد با واکنش مثبت تهران مواجه شود. اسماعیل بقایی هامانه، امروز در جلسه هفتگی با خبرنگاران در خصوص پاسخ به پیشنهاد آمریکا تصریح کرد: «هیچ متنی که متضمن خواستههای رادیکال باشد و حقوق مردم ایران را نادیده بگیرد با واکنش مثبت ما مواجه نخواهد شد.»
برداشت متفاوت از اهداف کنسرسیوم
اختلاف میان تهران و غرب در مورد محل قرار گرفتن تاسیسات کنسرسیوم هستهای، بر اساس یک اختلاف دیدگاه اساسی در مورد نحوه تامین سوخت هستهای مورد نیاز ایران است.
ایران معتقد است که بر اساس پیمان عدم اشاعه (NPT) حق دارد که چرخه کامل تولید سوخت هستهای، از جمله غنیسازی اورانیوم را در اختیار داشتهباشد و مادامی که از مواد غنیشده و شکافپذیر برای مصارف صلحآمیز استفاده میکند، هیچ طرفی حق ممانعت از استمرار فعالیتهای غنیسازی ایران ندارد.
برای ایران، ایده کنسرسیوم راهکاری است که اجازه میدهد کشورهای خارجی نمایندگی در فرآیند غنیسازی اورانیوم ایران داشتهباشند و از این طریق با حضور کارشناسان و مدیران غیرایرانی، تضمینهای بیشتری در مورد صلحآمیز بودن فرآیند چرخه سوخت هستهای در ایران ایجاد شود. این موضوع در عین حال با ایجاد شراکت اقتصادی در مدیریت تاسیسات، صرفه اقتصادی تولید اورانیوم غنیشده را هم تضمین میکند، چرا که هم کشورهای خارجی در این تاسیسات سرمایهگذاری خواهند کرد و هم به عنوان مشتریِ سوخت هستهای برای تاسیسات هستهای خود، از محصول آن بهرهبرداری میکنند.
برای طرف غربی اما ایده کنسرسیوم، راهکاری برای تطمیع ایران برای خارج کردن تاسیسات غنیسازی از مرزهای ایران است. از نظر آمریکا، ایران برای تامین سوخت هستهای مورد نیاز خود، به راحتی میتواند این سوخت را از خارج از کشور وارد کند و نیازی به در اختیار داشتن چرخه سوخت هستهای در خاک خود ندارد. از نظر آمریکا ایده تاسیس کنسرسیوم با سهامداری ایران برای پاسخ به این نگرانی طراحی شدهاست که اگر طرفهای خارجی به هر دلیلی حاضر به فروش سوخت هستهای به ایران نشدند، تهران بتواند با استفاده از تاسیساتی در خارج از خاک خود که در آن صاحب سهام است، سوخت هستهای مورد نیاز خود را تامین کند.
اختلاف اصلی در پیشنهاد کنسرسیوم میان تهران و غرب بر این مبنا استوار است که ایران در خاک خود به «سوخت هستهای» نیاز دارد یا «برنامه تولید سوخت هستهای». از نظر ایران، «برنامه تولید سوخت هستهای» یک خط قرمز جدی در مذاکرات است در حالی که طرف مقابل با نگاه کارکردگرایانه معتقد است که اگر هدف از برنامه تولید سوخت هستهای، تامین نیاز به «سوخت هستهای» باشد، آنگاه قرار گرفتن این تاسیسات در خارج از خاک ایران هم نیاز ایران را برطرف میکند.
تاریخ نیم قرنه ایده کنسرسیوم
ایده تاسیس کنسرسیوم غنیسازی و بازفرآوری سوخت هستهای قدمتی به اندازه عمر برنامه هستهای ایران دارد. سینا عضدی، استاد دانشگاه جورج واشنگتن در مقالهای که اخیرا برای نشریه فارن پالیسی نوشتهاست، توضیح میدهد که نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۷۰ بود که دولت جرالد فورد، در مذاکره با حکومت پادشاهی ایران پیشنهاد دادهبود که ایران برنامه خود برای ایجاد تاسیسات بازفرآوری سوخت هستهای که توانایی تولید پلوتونیوم قابل استفاده در سلاح هستهای داشت، در قالب یک کنسرسیوم منطقهای در پیش بگیرد.
به نوشته عضدی در آن دوران نیز واشنگتن نگران بود که ایران از تاسیسات بومی بازفرآوری سوخت هستهای برای تامین پلوتونیوم مورد استفاده در سلاحهای هستهای استفاده کند و به همین دلیل با نقشه ایران برای ایجاد چنین تاسیساتی در داخل خاک ایران مخالفت میکرد. اصرار آمریکا بر جلوگیری از ایجاد تاسیسات بازفرآوری سوخت هستهای در سالهای پیش از انقلاب اسلامی باعث سردی روابط تهران و واشنگتن و طولانی شدن مذاکرات خرید تاسیسات هستهای از آمریکا شد.
ایده کنسرسیوم بار دیگر در نیمههای دهه ۱۳۸۰ با پیشنهاد علی لاریجانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی احیا شد. اما باز هم نقطه اختلافی میان ایران و غرب، محل قرار گرفتن تاسیسات غنیسازی اورانیوم بود.
در آن دوران حتی کشورهای عربی منطقه هم ایده کنسرسیوم را به صورت جدی مورد بحث قرار دادند. سال ۱۳۸۶، سعود الفیصل، وزیر خارجه وقت عربستان سعودی ایده ایجاد تاسیسات غنیسازی اورانیوم در خاک یک کشوری بیطرف مانند سوییس با مشارکت ایران و کشورهای جنوب خلیج فارس را مطرح کرد که مثل همیشه به دلیل اختلاف نظر در مورد محل قرار گرفتن تاسیسات با مخالفت ایران مواجه شد.
سال ۱۳۸۹ ایران تا حدی از موضع خود کوتاه آمدهبود و علی اکبر صالحی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی، پیشنهاد دو پاره کردن تاسیسات غنیسازی را مطرح کرد. بر اساس پیشنهاد صالحی، بخشی از تاسیسات غنیسازی در خاک ایران و بخشی از آن در خاک روسیه قرار میگرفت و به صورت یک کنسرسیوم مشترک میان ایران و روسیه برنامه غنیسازی اورانیوم ایران در دو نقطه مدیریت میشد. در آن دوران مسکو که در جبهه غرب قرار داشت، با این ایده مخالفت کرد و سرگی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه در مورد «نیتهای ایران از این پیشنهاد» ابراز تردید کرد.
کنسرسیومی که ایران در آن عضویت دارد
ایران در سال ۱۹۷۵ (۱۳۵۳) در قالب توافقنامه ساخت رآکتورهای هستهای با فرانسه، بخشی از سهام یک کنسرسیوم اروپایی تولید سوخت هستهای را خریداری کرد. کنسرسیوم اورودیف (EURODIFّ) که ۱۰ درصد از سهام آن همچنان متعلق به ایران است و با سرمایهگذاری ایران و پیشخرید بخشی از محصولاتش توسط تهران پیش از انقلاب اسلامی تاسیس شد، قرار بود که در یک برنامه ۱۰ ساله بخشی از سوخت تولید شده خود را به ایران واگذار کند.
انقلاب اسلامی در ایران باعث شد تا اورودیف هرگز تعهدات خود را برای واگذاری سوخت هستهای به ایران عملی نکند. ایران در یک دعوی حقوقی بینالمللی توانست حکم نهایی برای ایفای تعهدات مالی اورودیف را دریافت کند.
تجربه اورودیف، که همچنان هم بخشی از سهام ایران متعلق به ایران است اما تهران از سوخت هستهای تولیدی توسط آن بهرهای نمیبرد، باعث شد که تهران در مذاکرات هستهای همواره بر این تجربه به عنوان نمونهای از عدم تعهد غرب به واگذاری سوخت هستهای مورد نیاز ایران اشاره کند و این تجربه را به عنوان انگیزهای برای ایجاد تاسیسات بومی در داخل خاک ایران مورد تاکید قرار دهد.
حامیان ایده کنسرسیوم چه میگویند؟
حامیان ایده ایجاد کنسرسیوم چند استدلال اصلی برای حمایت از این برنامه دارند. مهمترین استدلال این است که تشکیل کنسرسیوم، به خصوص با حضور کشورهای منطقه، باعث میشود که قدرتهای رقیب منطقهای بر برنامه حساس غنیسازی نظارت مشترک داشتهباشند. همانطور که عربستان سعودی نگران است ایران با انحراف در برنامه هستهای به دنبال سلاح هستهای برود، ایران هم نگرانی متقابلی نسبت به برنامه هستهای عربستان سعودی دارد. این نگرانی متقابل باعث خواهد شد که دو طرف با دقت بیشتری بر برنامه یکدیگر را رصد کنند و چشمان ناظر مضاعفی علاوه بر آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر برنامه غنیسازی مشترک دو کشور نظارت داشتهباشند.
چنین تجربهای در دهه ۱۹۹۰ میلادی بین آرژانتین و برزیل که دو رقیب هستهای در آمریکای لاتین بودند به صورت موفق عملی شد. در دورانی که برزیل به دنبال برنامه تولید تسلیحات هستهای بود و آرژانتین هم در رقابت با برزیل تلاش میکرد تا برنامهای مشابه ایجاد کند، با تشکیل حکومتهای دموکراتیک در دو کشور، ایده تاسیس یک نهاد نظارتی مشترک مورد توافق قرار گرفت. نهاد موسوم به آژانس آرژانتینی-برزیلی حسابرسی و کنترل مواد هستهای (ABACC) به عنوان یک نهاد مستقل از دولتهای دو کشور در کنار آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان ناظر بر برنامه هستهای برزیل و آرژانتین، تجربهای موفق از همکاری دو رقیب هستهای برای کنترل و نظارت بر یکدیگر است.
استدلال دیگری که در مورد منطقی بودن کنسرسیوم غنیسازی بیان میشود، مساله صرفه اقتصادی برنامه غنیسازی اورانیوم است. سیدحسین موسویان و فرانک فن هیپل دو کارشناسی بودند که دو سال پیش به صورت مفصل در مورد این ایده توضیح دادند. این دو کارشناس، که یکی از آنها دیپلمات ارشد و مذاکرهکننده هستهای پیشین جمهوری اسلامی است، اکتبر ۲۰۲۳ در بولتن دانشمندان هستهای نوشتند: «انگیزهها برای عربستان سعودی و یا هر کشور دیگری در منطقه خاورمیانه برای ایجاد برنامه غنیسازی اورانیوم بههیچعنوان مبنای اقتصادی ندارد. هیچیک از برنامههای غنیسازی در ابعاد کوچک، نه در برزیل، نه در ایران و نه در ژاپن، از لحاظ اقتصادی بهصرفه نیستند. برنامههای غنیسازی کوچکتر به وضوح نمیتوانند با تامینکنندگان بزرگ سوخت هستهای و خدمات غنیسازی، یعنی روسیه، فرانسه، چین و URENCO رقابت کنند. URENCO که بعد از روسیه دارای بالاترین ظرفیت غنیسازی اورانیوم در جهان است به صورت مشترک متعلق به آلمان، هلند و بریتانیا است. حتی ایالات متحده آمریکا هم برنامههایش برای کمک به ایجاد برنامه غنیسازی اورانیوم در داخل خاک آمریکا را در ارزیابی رقابت بینالمللی کنار گذاشت. در حال حاضر تنها ظرفیت غنیسازی موجود در آمریکا متعلق به URENCO است.»
استدلال دیگر، متمرکز بودن کنسرسیوم و سادهتر بودن نظارت و کنترل یک برنامه به جای چندین برنامه بومی در خاک کشورهای مختلف است. موسویان و فنهیپل با اشاره به خواست عربستان سعودی از آمریکا برای همکاریهای هستهای و گمانهزنیها در مورد تمایل این کشور به در اختیار داشتن برنامه غنیسازی بومی، مینویسند: «اگر چنانچه اجتناب از انتشار برنامه غنیسازی اورانیوم در میان کشورهای خاورمیانه غیرممکن شود، آنگاه تنها جایگزین مناسب برای اشاعه خطرناک برنامههای ملی متعدد غنیسازی، ایجاد یک کنسرسیوم مشابه URENCO برای خاورمیانه است.»
منتقدان چه میگویند؟
نخستین استدلال منتقدان برنامه غنیسازی اورانیوم توسط ایران این است که در حال حاضر به اندازه کافی سوخت هستهای در جهان تولید میشود. بر اساس استدلال این دسته از منتقدان، ایران به میزان ناچیزی از سوخت هستهای برای رآکتور تحقیقاتی تهران نیاز دارد که به سادگی از خارج تامین شدهاست و برای سوخت نیروگاه اتمی بوشهر نیز همچنان سوخت مورد نیاز خود را از روسیه وارد میکند.
مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا اواخر ماه آوریل در این مورد گفتهبود: «اگر ایران برنامه هستهای صلحآمیز میخواهد، مانند بسیاری دیگر کشورها در جهان میتواند چنین برنامهای داشتهباشد و مواد غنیشده را از خارج وارد کند.» وی در استدلال مخدوش و مغالطهآمیز ادعا کردهبود: «اما اگر آنها بر غنیسازی اصرار کنند، تنها کشوری در جهان هستند که برنامه تسلیحات هستهای ندارد، اما غنیسازی میکند.»
البته این ادعای مارکو روبیو با واقعیت منطبق نیست، کشورهایی مانند ژاپن، آرژانتین، هلند و برزیل برنامه غنیسازی اورانیوم در داخل خاک خود دارند، اما برنامه تسلیحات هستهای ندارند.
نکته دیگری که توسط منتقدان مورد اشاره قرار میگیرد، سلطه حاکمیتی کشور میزبان بر تاسیسات کنسرسیوم است. مارک فیتزپاتریک، دیپلمات پیشین آمریکایی در گفتگویی تاکید میکند: «در صورت وقوع هر بحرانی یا اگر حکومت ایران تصمیم به ساخت سلاح هستهای بگیرد، میتواند پرسنل خارجی را اخراج کند و تجهیزات و تاسیسات کنسرسیوم بینالمللی را مصادره کند.»
نظر شما