به یاد آوردن اینکه در آخرین روزهای مجلس هفتم استیضاحی نظیر استیضاح کنونی وزیر کار در دستور کار نمایندگان قرار گرفت، حافظه تاریخی چدانی نمیخواهد. آن بار قرعه فال به نام مسعود میرکاظمی زده شد و این بار عبدالرضا شیخ الاسلامی است که به صحن علنی مجلس فراخوانده شده.
آن بار مافیای شکر و برداشت بدون مجوز از حساب ذخیره ارزی برای واردات بی رویه علت استیضاح بود و این بار انتصاب سعید مرتضوی. آن بار حفظ کیان دولت از برخی اتهامات مطرح بود و اینبار از برخی انتصابات و هربار به نام دفاع از حقوق ملت.
هم برخی استیضاح کنندگان همان ها هستند که در مجلس هفتم ساز این استیضاح را کوک کردند و هم ادله مخالفت با آن از یک جنس است که در آخرین روزهای عمر یک مجلس، نمایش عدم تعامل با دولت شایسته نیست و ....
فقط مانده چندین مصاحبه در اعلام پافشاری بر این استیضاح و هم قسم شدن استیضاح کنندگان و لابیهای هیات رئیسه برای منتفی شدن آن. این لابیها در مجلس هفتم به ثمر نشست و برخی سایتها از چاره اندیشی حدادعادل با توکلی و نادران سخن گفتند که برای حفظ وجهه نمایندگی خود، استیضاح را پس نگیرید اما دیگر نمایندگان در نامه ای از شما چنین درخواستی را مطرح کنند و شما هم به احترام جمع آن را بپذیرید.
به این ترتیب مصاحبه هایی که تا دیروز سرشار از دادخواهی برای حق مردم بود یک روزه رنگ مصلحت گرفت و با آبروی مجلس آن شد که عماد افروغ از معدود نمایندگان پایبند مانده بر استیضاح، با تاسف برایش سر تکان داد و آه کشید از آنچه بر «خانه ملت»ی رفت که قرار بود در راس امور باشد.
این بار که لابیهای هیات رئیسه همچون گذشته فعال نشده و لابیگری موفق باهنر که از چهرهای مدافع دولت در مجلس هفتم به نمایندهای منتقد دولت در مجلس هشتم تغییر موضع داده، به کار بسته نشده است، فرمول هم قسم شدن به جلسات «حکمیت» طلبی تغییر قالب یافته تا دلیلی برای منتفی شدن استیضاح تراشیده شود.
فارغ از اینکه استیضاح شیخ الاسلام به ثمر مینشیند یا همچون میرکاظمی به عافیت، ختم به خیر میشود، آنچه که حائز اهمیت است دفاع از حقی است که لباس عافیت می پوشد و ابزار نظارتی ای که وجه المصالحه می شود.
/1729
نظر شما