به گزارش خبرآنلاین روزنامه هم میهن نوشت: سه سناریو میتوان برای آن در نظر گرفت:
سناریوی دوم تلاش برای تغییر کارکرد نیروهای جهادی به نیروهای سیاسی در داخل مرزهای ملی این نیروها. هدف از این سفر این بوده است که کشورهای عراق و لبنان را به پذیرش جایگاه مناسب این نیروهای در ساخت ملی ترغیب کند. این کار نهتنها نیروهای طرفدار ایران را به شکل جدید حفظ خواهد کرد، بلکه سازوکار مقاومت را در ساخت ملی کشورهای منطقه درونی خواهد کرد.
سناریوی سوم، ارزیابی بدبینانه است که امکان بهرهگیری از نیروهای مقاومت مقدور نیست و بهتر است یکی از دو راه انتخاب گردد: نخست منتظر بمانیم تا با توجه به شرایط و موقعیت منطقه و غزه اقدام جدید صورت گیرد و یا با کنار کشیدن از منطقه تنها با شرایط داخلی و ملی خود و مذاکره با غرب برای تمرکز بر بحرانهای ناشی از بازگشت سازوکار ماشه که در زمان دولت احمدینژاد بر کشور آوار شده، تمرکز کرد.
به نظر میرسد سناریوی نخست، سناریوی مطلوب ایران است. اما تصور میشود ارزیابی علی لاریجانی در دیدار با مقامات کشورهای منطقه این بوده که از این طرح دفاع نخواهند کرد زیرا نه عراق تمایل دارد که این کشور محل درگیری بین ایران و آمریکا و اسرائیل شود و نه لبنان به دنبال تحریک اسرائیل برای حمله به حاکمیت این کشور است. در عین حال نیروهای جهادی نیز از توان سابق برخوردار نیستند.
سناریوی سوم بدترین سناریو برای ایران است زیرا اعتبار ایران به عنوان مرکز و قطب محور مقاومت را تحت تأثیر قرار میدهد. از این منظر نیروهای جهادی وجهالمصالحه امنیت ملی کشور قرار گرفته و حتی بالاتر اینکه پرسشهای مهمی در مورد اصل این راهبرد مطرح خواهد کرد.
به چند دلیل بهترین سناریو ممکن و قابل اجرا و عملی سناریوی دوم است:
تلاش میشود تا جلوی موتور جنگی اسرائیل گرفته شود و مفری برای مردم غزه فراهم گردد.
نیروهای مقاومت حفظ خواهند شد و ضمن کسب جایگاه مناسب در ساختار ملی، زمینه و شائبه نفوذ ایران در این کشورها از بین میرود.
مقاومت در ساختار ملی نهادینه خواهد شد و امکان تعرض سرزمینی اسرائیل به کشورهای منطقه کاهش مییابد.
حمایت کشورهای منطقه را در پی دارد و سازوکار منطقهای قابل اتکاتری برای ایجاد صلح در آینده ایجاد خواهد کرد. این موضوع بهواسطه حمله اسرائیل به قطر بهتر قابل توجیه است و در بخشی از صحبتهای دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور در منطقه هم آمده بود.
در نهایت انتخاب سناریوی دوم مهمترین مزیت آن این است که نیروهای مقاومت در منطقه را به شکل جدید علیه هدف محوری مقاومت حفظ خواهد کرد اما اصرار بر حفظ مقاومت به شکل کنونی ممکن است نیروهای مقاومت را به نیروهای مقاومت در داخل این کشورها بدل کند و به جای مشروعیتبخشی به تلاش نیروهای مقاومت در برابر متجاوز منطقهای، باعث افزایش اختلافات داخلی کشورهای منطقه، کاهش موقعیت ملی نیروهای مقاومت و افزایش و تداوم دستاویز اسرائیل برای حمله شود.
اگر منظور از تصمیم راهبردی «اتخاذ تصمیم در زمان مناسب» باشد، این سفر با توجه به امیدهایی که انتصاب علی لاریجانی ایجاد کرد، باید ما را به سناریوی دوم سوق دهد؛ وگرنه زمان که گذشت، کارتهای بازی ممکن است دیگر آن ارزش قبل را نداشته باشند؛ وضعیتی که ایران با آن مواجه است و نوعی سردرگمی راهبردی برای کشور در پی داشته است.
بیایید برای یک بار هم که شده این ضربالمثل غیرمنطقی را که ما ایرانیها در مورد خود به کار میبریم، باطل کنیم که «ایرانی مطلقاً اهل مصالحه نیستند ولی اهل تسلیم شدن، فراوان است». تفاوت بین تسلیم و مصالحه در بهرهگیری از زمان مناسب برای تصمیمگیری سخت است که بازیگری ما را به همراه داشته باشد. شاید نتیجه به هم شبیه باشد، اما در مصالحه امکانهای بسیاری برای بازیگری در آینده است که برای تسلیم و شرایط آچمزی که در حال حاضر با آن روبهرو هستیم، ممکن است نباشد.
17302
نظر شما