خاطرات ناصرالدین‌شاه: حمام سرتن‌شوری بدی رفتیم، گرمِ بی‌مزه

دماغ نداشتم، بسیار کسل خیالی بودم. حکیم‌الممالک مدتی است ناخوش است، خیلی ناخوش است. شب خوابیدیم. عکاس‌باشی عکس قصبه اسدآباد را انداخته بود، آورد دیدم. نوش‌آفرین هم واهمه کرده مثل وبایی شده بود، اما خوب شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز یکشنبه ۲۰ رجب ۱۲۸۷ (۲۴ مهر ۱۲۴۹) نوشت: در این‌جا [ده خاک‌ریز از توابع اسدآباد همدان/ در روز قبل توضیح داده است] اطراق شد، به تنبلی گذشت و کسالت دماغی نداشتم. تیمورمیرزا دو سه درنا گرفته بود آورد. حمام سرتن‌شوری بدی رفتیم، گرمِ بی‌مزه. خانلرخان و خان‌باباخان اسب و قوش و پیشکش آوردند. اسب خان‌باباخان به عرفانچی داده شد. کهر تخم مُکری بود، خوب اسبی بود. چند نیزه و عصای نی، سیاچی آورده بود می‌گفت: «محمدرفیع‌بیک آدم من ساخته است.»

امروز بسیار بسیار بد گذشت. خدا ان‌شاءالله تعالی رفع جمیع بلیات، خاصه این ناخوشی را بکند به حرمت سیدالشهدا علیه‌السلام، ان‌شاءالله تعالی.

امروز صبح گربه چیتی بزرگه یک گنجشک زنده گرفته بود، آورد پیش من. از دهنش تا زمین انداخت پرید رفت. دو بچه پسر دُغولی [دوقلو] خان‌باباخان است، تیمورمیرزا آورد، کوچک بودند؛ یک ترکیب، یک قد و شبیه هم بودند، بامزه بودند، یک‌ سال و نیمه بودند.

شب بعد از شام مردانه شد، عرفانچی و غیره آمدند. دماغ نداشتم، بسیار کسل خیالی بودم. حکیم‌الممالک مدتی است ناخوش است، خیلی ناخوش است. شب خوابیدیم. عکاس‌باشی عکس قصبه اسدآباد را انداخته بود، آورد دیدم. نوش‌آفرین هم واهمه کرده مثل وبایی شده بود، اما خوب شد.

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۹۷ و ۹۸.

۲۵۹

کد خبر 2129975

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =