به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، فرزند آیت الله نخودکی اصفهانی (ره) میگوید:
به دستور پزشکان معالج، پدرم به بیمارستان « منتصریّه» مشهد انتقال یافت و در آنجا بستری گردید.
به خاطر دارم روزی در راه بیمارستان، چشمم به دُرُشکهای افتاد که در آن مردی و زنی بیحجاب نشسته بودند. چون به خدمت پدر رفتم، فرمود:
«دیگر رفتن ما نزدیکست، اما تو چرا چشم خود را حفظ نکردی؟»
عرض کردم: بعمد خطایی مرتکب نشدم. فرمود:
میدانم ولی تو که در خیابان جویای کسی نبودی، پس چرا چشم به داخل دُرُشکه انداختی که نگاهت به نامحرمی برخورد کند!!
منبع: کتاب نشان از بی نشانها





نظر شما