تولید خودشیفته به جای انسان درمان شده / تولید دانشگاه ها جادوگر و تکنسین است یا اندیشمند؟ /  توصیه روانشناختی مثبت نگری به راننده اسنپ خنده دار است

بنیانگذاران رشته روانشناسی مانند ویلیام جیمز، ویلهلم وونت یا فروید، مسائل انسان، جهان و هستی را تحلیل می‌کردند و صرفاً به درمان تکنیکی محدود نمی‌شدند. در حالی که امروزه در متون روانشناسی، پرسش بنیادین «خود چیست» نادیده گرفته شده است. اگر ندانیم خود چیست، هر گونه تلاش برای ارتقای خود، مبتنی بر فرض غلط خواهد بود. تجربه فرد از خود، پیوندی مستقیم با شرایط تاریخی، اجتماعی و اقتصادی او دارد، بنابراین «فهم‌سوژگی» نیازمند نگاه پدیدارشناختی و تاریخی به آن است.

 گروه اندیشه: سمپوزیوم «شخصیت؛ جبر یا آزادی» در محل دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران برگزار شد. در این سمپوزیوم دکتر آرش حیدری استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ با عنوان «شخصیت همچون سازه‌ای تاریخ‌مند: گفتاری در نقد تاریخ‌زدایی از شخصیت و دفاع از تاریخ‌مندی روان» سخنرانی کرد. او در سخنان خود نقد ساختاری و عمیق به وضعیت کنونی علوم انسانی، به ویژه روانشناسی و جامعه‌شناسی معاصر، در ایران و جهان به عمل آورد. حیدری استدلال می‌کند که مشکل بنیادین در علوم انسانی، غفلت از پرسش هستی‌شناختی «خود چیست؟» است. این غفلت منجر به بحران‌هایی شده است همچون : ۱. بحران تعریف و ابهام در درمان: نظام‌های دانشی کنونی (مانند تراپیسم) مدام از «ارتقای خود» و «عزت نفس» صحبت می‌کنند، بدون این که ماهیت این «خود» را تعریف کنند. حیدری این وضعیت را «آغاز جادو» می‌داند: ارتقای چیزی که ناشناخته است. از نظر او این ابهام، به تولید «خودشیفته» انجامیده است، نه انسان درمان‌شده. ۲. بحران تکنیسین‌پروری آکادمی‌ها: از نظر حیدری دانشگاه‌ها به جای تربیت اندیشمند، در حال تولید انبوه «تکنیسین‌هایی» هستند که تکنیک‌ها و پرسشنامه‌های استاندارد شده (با مبانی هستی‌شناختی تعریف شده در غرب) را بر موضوعی اعمال می‌کنند که درک درستی از آن ندارند. این تکنیسین‌ها «خود» را به پدیده‌ای ایستا و قابل سنجش تقلیل می‌دهند و از ماهیت پویا، تاریخی و اجتماعی آن غافل‌اند. ۳. جامعه‌شناسی‌زدگی و ابزاری شدن علم: جامعه به شدت اسیر «جامعه‌شناسی‌زدگی» و «روانشناسی‌زدگی» شده، به طوری که مفاهیم این رشته‌ها بیشتر برای انگ‌زنی و نفی دیگری استفاده می‌شود. در شبکه‌های اجتماعی، علم به «تکنیک» و «پرستیژ» فرو کاسته شده و به ابزاری برای نمایش و جذب مخاطب تبدیل شده است. ۴. پیامدهای غفلت از بستر تاریخی: حیدری معتقد است «خود» یک پدیده بین‌رشته‌ای است که در تقاطع تاریخ، سیاست، اقتصاد و فرهنگ شکل می‌گیرد. نادیده گرفتن تجارب زیسته و شرایط امکانی سوژه (مثلاً شرایط سخت معیشتی)، باعث می‌شود توصیه‌های تکنیسینی (مانند «مثبت‌اندیشی») مضحک و بی‌اثر شوند. شکست‌های مکرر در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و ناکارآمدی مداخلات درمانگران ناشی از همین غفلت است. از نظر حیدری راه حل وضعیت کنونی، بازگشت به مسأله هستی‌شناختی «خود» و اتخاذ یک رویکرد بینارشته‌ای، پدیدارشناختی، زمانمند و تاریخی است. این بازگشت، شرط هر تحول واقعی در علوم انسانی است و اندیشمندان را از دام ابتذال، فروکاست و تکنیک‌گرایی نجات می‌دهد. گزارش زیر خلاصه سخنرانی حیدری است که در روزنامه ایران منتشر شده و در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

مشکل اصلی در علوم ‌انسانی، بویژه روانشناسی و جامعه‌شناسی معاصر ما این است که از پرسش بنیادین «خود چیست؟» غفلت کرده‌اند. نظام‌های دانشی ما مدام از «ارتقای خود»، «عزت نفس»، «خودشناسی» و «توانمندسازی» سخن می‌گویند، اما به ندرت به این پرسش می‌پردازند که این «خود» که قرار است ارتقا یابد، اساساً چیست و چه ماهیتی دارد. این فراروی از پرسش اصلی، آغاز «جادو» است؛ ارتقای چیزی که تعریف نشده است!
 
اسیر جامعه‌شناسی‌زدگی شده‌ایم

امروز، جامعه ما به ‌شدت اسیر «جامعه‌شناسی‌زدگی» و «روانشناسی‌زدگی» شده است. عموم مردم از دال‌های این دو رشته بیشتر برای انگ‌زنی و نفی دیگری استفاده می‌کنند تا اینکه از آنها برای فهم عمیق‌تر مسائل بهره بگیرند. به همین دلیل فرهنگ تراپیسم‌ بیشتر «خودشیفته» تولید کرده است تا انسان «درمان‌ شده»! چون «خود» به‌عنوان موضوع اصلی روانشناسی اساساً کنار گذاشته شده است، در حالی که تحلیل روانشناختی یا جامعه‌شناختی نمی‌تواند از بافت تاریخی و اجتماعی فرد جدا باشد. بازگشت به مسأله خود، مستلزم مواجهه با «شخصیت» به‌عنوان پدیده‌ای بین‌رشته‌ای و تاریخی است.
 
نقد آکادمی‌های تکنیسین‌پرور

آکادمی‌های امروز، در ایران به شکل حاد و در جهان به شکل خطرناکی، در حال تربیت «تکنیسین» در حوزه علوم ‌انسانی هستند. این تکنیسین‌ها، تکنیک‌هایی را روی چیزی اعمال می‌کنند که نمی‌دانند آن چیز چیست. آنان می‌خواهند «خود» را به‌عنوان یک امر ایستا و قابل سنجش (مثلاً با پرسشنامه‌های شخصیت) مطالعه کنند، در حالی که «خود»، یک پدیده پویا (داینامیک)، تاریخی و اجتماعی است که در تقاطع اقتصاد، سیاست، تاریخ و فرهنگ شکل می‌گیرد.

برای مثال، وقتی به یک راننده اسنپ که روزی ۱۵ ساعت کار می‌کند، توصیه می‌شود «مثبت‌نگر» باش و «عزت نفس» خود را بالا ببر، این توصیه ممکن است برای او مضحک به نظر برسد، زیرا دریافت او از «خودش»، درگیر شبکه پیچیده‌ای از روابط عینی و امور سخت زندگی است که با دریافت یک تکنیسین از «خود»، کاملاً متفاوت است.
 
وقتی علم، ابزار نمایش می‌شود

در فضای شبکه‌های اجتماعی، علم اغلب به ابزار جذب مخاطب و نمایش تبدیل شده؛ به طوری که علم به تکنیک و پرستیژ فرو کاسته شده است. از این رو است که جداسازی فعالیت علمی از نمایش و کسب شهرت، ضرورت امروز ماست.
آسیب‌ دیگر، شیفتگی جامعه به نقش درمانگر است. روانشناسی و جامعه‌شناسی مدرن، حوزه‌های وسیع و تأمل‌محور هستند و صرفاً درمان محسوب نمی‌شوند، همان‌طور که بنیانگذاران این رشته‌ها مانند ویلیام جیمز، ویلهلم وونت یا فروید، مسائل انسان، جهان و هستی را تحلیل می‌کردند و صرفاً به درمان تکنیکی محدود نمی‌شدند.

در حالی که امروزه در متون روانشناسی، پرسش بنیادین «خود چیست» نادیده گرفته شده است. اگر ندانیم خود چیست، هر گونه تلاش برای ارتقای خود، مبتنی بر فرض غلط خواهد بود. تجربه فرد از خود، پیوندی مستقیم با شرایط تاریخی، اجتماعی و اقتصادی او دارد، بنابراین «فهم‌سوژگی» نیازمند نگاه پدیدارشناختی و تاریخی به آن است.
 
«روانشناسی» کجا کارکردش را از دست می‌دهد؟

مسأله اصلی علوم‌ انسانی امروز، توجه به مشتقات «خود» به جای مواجهه با «خود» به‌عنوان مسأله است. فهم «خود» مستلزم یک رویکرد بینارشته‌ای است، نه یک سالاد از رشته‌های مختلف. وقتی با مسأله «خود» کار می‌کنیم، دیگر مهم نیست که نویسنده یک متن، روانشناس، فیلسوف، عارف یا جامعه‌شناس باشد، بلکه آنچه مهم است، اینکه او چگونه به این یک مسأله می‌اندیشد. بنیانگذاران روانشناسی مانند فروید یا پیاژه، فیلسوفان بزرگی بودند که به مسائل بنیادین انسان و هستی فکر می‌کردند؛ نه اینکه تکنیسین‌هایی باشند که صرفاً به فنی کردن رشته خود مشغول باشند. روانشناسی، وقتی بی‌کارکرد می‌شود که «خود» را به یک «شخصیت» قابل سنجش و ایستا تقلیل دهیم و از دینامیسم تاریخی و اجتماعی آن غافل ‌شویم.
 
سیطره «ایدئولوژی موفقیت» در جامعه ایران

راه برون‌رفت، بازگشت به مسأله «خود» است. این بازگشت، مستلزم مواجهه پدیدارشناختی با تجارب زیسته افراد در بستر تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی خاص خودشان است. برای مثال، باید پرسید چرا «ایدئولوژی موفقیت» اینچنین سیطره یافته است؟ پاسخ به این پرسش‌ها تنها با اجرای پرسشنامه‌های استاندارد شده که مبانی هستی‌شناختی آنها در جای دیگری تعریف شده، به دست نمی‌آید؛ بلکه باید به نظام‌های معنایی که انسان‌ها در مورد خودشان می‌سازند، توجه کرد. کار علم تنها نشان دادن «رابطه» بین دو چیز نیست؛ بلکه توضیح «چگونگی» این رابطه است.
 
پیامدهای غفلت از «خود»

این غفلت از مسأله «خود»، پیامدهای عملی مخربی دارد؛ شکست مکرر سیاست‌گذاری‌های فرهنگی، نمونه بارز آن است. هنگامی که گزاره‌های علمی مانند تکنیک‌هایی بدون توجه به زمینه و زمانه بر وضعیت اعمال شوند، نتیجه‌ای جز شکست نخواهند داشت. به همین ترتیب، درمانگری که از شرایط امکانی که در آن سوژه سخن می‌گوید آگاه نیست، نمی‌تواند مداخله مؤثری انجام دهد. جامعه را نمی‌توان به یک «اتاق درمان بزرگ» تبدیل کرد.

بازاندیشی در مفهوم «خود»، یعنی بازگشت به سرچشمه‌های دانش انسانی؛ یعنی فهم اینکه «منِ ایرانی» چگونه در نسبت با جهان، تاریخ و جامعه‌ خود پدیدار می‌شود. این بازگشت، شرط هر تحول واقعی در علوم انسانی است؛ چرا که بدون آن، تنها در حال ارتقای چیزی هستیم که معنایش را نمی‌دانیم. این بازگشت، امکان تحلیل زمانمند، مکانمند و تاریخی از سوژگی را فراهم می‌آورد و پژوهشگران را از دام فروکاست، تکنیک‌گرایی و نمایشی شدن علم نجات می‌دهد. تنها در این چهارچوب می‌توان شخصیت را به‌عنوان یک کنستراکشن تاریخی، اجتماعی و زیستی فهمید و کاربردهای علمی و اجتماعی آن را در ایران امروز بررسی کرد.

تولید انبوه تکنیسین  به جای تربیت اندیشمند در دانشگاه‌ها

بازگشت به «خود»، یک مسأله هستی‌شناختی، تاریخی و اجتماعی است. تنها با این نگاه است که می‌توان از تولید انبوه «تکنیسین‌های» بی‌تفاوت به پرسش‌های بنیادین جلوگیری کرد و به جای آن، «اندیشمند» و «پژوهشگر» پرورش داد که با «مسأله خود» کار می‌کنند. در غیر این صورت، علوم انسانی در جریان غالب، به تولید ابتذال ادامه خواهد داد و هوش مصنوعی به زودی جایگاه این تکنیسین‌ها را خواهد گرفت. در ایران، اهالی علوم ‌انسانی غالباً به تکنیسین‌های نظم دانشی تبدیل شده‌اند که داده‌ها و شاخص‌ها را اعمال می‌کنند. این وضعیت، همراه با ظهور هوش‌ مصنوعی، می‌تواند توانایی انسان را در تحلیل و تأمل کاهش دهد. پژوهشگر باید توانایی نگاه پدیدارشناختی و تاریخی داشته باشد تا از فروکاست و ساده‌سازی غیرعلمی فاصله گیرد.

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2141957

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار