چرا متصدیان مراسم ایرج افشار سخنان امیدسالار را پخش نکردند/ به‌جای فردوسی‌بازی، فردوسی را عمل کنیم /  فاصله جامعه از ستایش مفاخر تا عمل به اندیشه‌شان

استاد امیدسالار با تأسی از حکیم طوس متذکر شد که تقاضای آتش‌بس امریکایی‌ها در جنگ ۱۲ روزه تاثیر «گرز» نیروهای مسلح‌مان بود و این ‌بار لازم است قبل از اقدام دشمن با حمله‌ای پیشگیرانه، امنیت کشور تضمین شود. این اظهارات حتما می‌تواند محل مناقشه باشد و متخصصان امر در امور نظامی و دیپلماسی جا دارد با توجه جدی و بررسی دقیق له یا علیه آن موضع بگیرند. اما اینکه گردانندگان یک نشست فرهنگی که به نام یاد یکی از برجسته‌ترین خادمان فرهنگ ایران برگزار شد از پخش سخنرانی‌ای که وعده‌اش را داده بودند، انصراف بدهند، حقا جای هیچ توجیهی ندارد. 

گروه اندیشه: این مطلب که توسط عظیم محمودآبادی در صفحه دین و اندیشه روزنامه اعتماد نوشته شده، به نقد عمیق شکاف میان ستایش ظاهری از مفاخر فرهنگی و دینی ایران (مانند فردوسی) و بی‌میلی واقعی برای شناخت و به‌کارگیری اندیشه‌های آن‌ها در حل مسائل روزمره می‌پردازد. ایده اصلی نویسنده این است که بسیاری از ایرانیان، به‌ویژه در محافل به‌ظاهر روشنفکری، تنها به "بازی با بزرگان" (مانند "فردوسی‌بازی" به تعبیر آل‌احمد) مشغولند و مفاخر را تا حد یک قدیس یا نماد صرف تقلیل می‌دهند، اما به محض این که کسی بخواهد آموزه‌های این بزرگان (که به دلیل حاوی بودن حقایق بی‌تاریخ انقضا، ارزشمند هستند) را برای گشودن گره‌های امروزین سیاسی، اجتماعی یا بین‌المللی به‌کار گیرد، با مقاومت و سرسختی مواجه می‌شوند.

نویسنده مصداق بارز این نقد را مصداق ماجرای ممانعت از پخش سخنرانی دکتر محمود امیدسالار در بنیاد موقوفات افشار به مناسبت یکصدمین سالگرد ایرج افشار ذکر می کند. از نظر او امیدسالار در این سخنرانی، با استناد به داستان‌های شاهنامه (مانند درگیری خسروپرویز و شیرویه یا اعتراض رستم به کی‌قباد پس از نبرد با افراسیاب)، سیاستی نظامی-دیپلماتیک را در حمایت از نیروهای مقاومت و حمله پیشگیرانه کشور ارائه داد که به نظر گردانندگان مراسم، "سیاسی" و "نامطلوب" بوده و لذا از پخش آن جلوگیری کردند. نتیجه‌گیری نویسنده این است که این اتفاق نشانه "سیاست‌زدگی مبتذل و نامدبرانه" حاکم بر فضای فرهنگی و روشنفکری است که نه خود راه‌حلی برای کشور دارد و نه توان تحمل و درک راه‌حل‌هایی را دارد که از طریق بازخوانی هوشمندانه میراث فرهنگی (مانانند شاهنامه) ارائه می‌شود. نویسنده تأکید می‌کند که امروز بیش از هر زمان دیگری به تفکر روشن‌نگرانه و مبتکرانه مبتنی بر گذشته نیازمندیم. این مطلب در زیر از نظرتان می گذرد:

 ****

 «کسی که گذشته را کنترل می‌کند، آینده را کنترل می‌کند. کسی که اکنون را در دست دارد، گذشته را در دست دارد.» (جرج اورول) 

از مصائب روزگار ما این است که به‌رغم ستایش بزرگان‌ و مفاخر فرهنگ‌مان - که گاه در این ستایش‌ها مرزهای غلو و اغراق را در می‌نوردیم - اما کمترین همتی یا حتی رغبتی برای شناخت ایشان و آرا و آثارشان نمی‌ورزیم و در عین این که سر به آستان جلال‌شان می‌استاییم اما گامی در راستای شناخت اندیشه‌شان و طلب چاره از آن اندیشه‌ها برای گشودن گره‌های امروزین‌مان بر نمی‌داریم! این حکمی است که هم در مورد معارف ملی و هم مذهبی‌مان تقریبا به‌ طور یکسان صادق است.

معطل مانده معارف دینی و ملی

در مورد معطل ماندن معارف دینی، دیری است که اهل نظر، نظر داده‌اند و گاه مصادیق آن را بر شمرده‌اند و چندان چیز ناآشنایی نیست. اما درباره مفاخر ملی، وضع بسیار اسف‌بارتر است! به ویژه که حامیان این گفتمان روحیه از خودمتشکرتری نیز دارند و با قیافه حق ‌به‌جانب‌تر و اطوار روشنفکرانه‌ای که دارند در برابر یادگیری سرسختی بیشتری از گروه نخست نشان می‌دهند.

جماعتی که هفتم آبان به یاد کورش دوم بساط پیک‌نیک‌شان را در پاسارگاد می‌گسترانند، برای نام‌گذاری فرزندشان با شور و شوق دنبال نامی در شاهنامه می‌گردند، برای نصب نشدن مجسمه حکیم طوس در فلان منطقه سینه چاک می‌کنند و در تقدیس سیمای‌اش گاه تا مرز قدیس بالا می‌برندش! حال اگر از ایشان بپرسی شاهنامه فردوسی چه درسی برای امروز ما دارد و کدام سخن او است که می‌تواند گرهی از کار فروبسته ما ایرانیان در این روزگار بگشاید، یک‌باره آتش آن هیجانات کاذب فرو می‌نشیند و با موجودی «صُمٌّ بُکْمٌ» مواجه می‌شوی!

بازی با بزرگان

از این تلخ‌تر و مایوس‌کننده‌تر این است که اگر بخواهی دست‌کم از این علاقه شدید ایشان استفاده کنی و نکاتی را بیاموزانی که فردوسی بزرگ در یگانه اثر خود بیان کرده است، با چنان بی‌رغبتی و بی‌تفاوتی‌ای مواجه می‌شوی که لاجرم به یاد سخن مرحوم آل‌احمد می‌افتی که گفته بود عده‌ای در میان ما هستند که «فردوسی بازی» می‌کنند: «... چه بازی‌ها که به راه انداخته شد. از زردشتی‌بازی بگیر تا فردوسی‌بازی». (در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آل‌احمد، انتشارات خوارزمی، جلد دوم، ص۱۵۳) 

گاه پیش آمده برای نگارنده این سطور وقتی در مورد برخی مسائل ایران در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای با عنایت به آموزه‌های حکیم طوس نکته‌ای را گفته یا نوشته‌ام با نوعی عبوسی و ترش‌رویی از سوی جماعت مورد اشاره مواجه و مخاطب این سخنان قرار گرفته‌ام: «... آقا دنیا عوض شده و جهان مدرن را می‌خواهی با فردوسی هزار سال پیش بفهمی و ...»؟ 

آثاری که تاریخ انقضا ندارد

حال آن که اگر بزرگانی همچون فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی، نظامی و خیام برای ما بزرگند جز به این خاطر نیست که در کلام و آثار ایشان حقایقی نهفته است که تاریخ انقضا ندارد و تجربه چندین قرن به ما و بلکه به همه آن هایی که در سراسر جهان با چنین آثاری آشنایند آموخته که تعلیمات آن ها منسوخ شدنی نیست و تا ایران باشد و ایرانیان بمانند می‌توان و بلکه باید از آموزه‌های ایشان مستفید و مستفیض شد.

اساسا بزرگی این بزرگان جز به این معنا نیست که افکار و آرای‌شان منحصر به زمینه و زمانه‌شان نبوده و بهره‌مندی از میراث بر جای‌مانده‌شان ای‌بسا بیش از روزگار خود آن ها به کار ما بیاید. واقعیت این است که ایران ما امروز بیش از هر چیز دیگری به تفکر روشن‌نِگرانه - و نه مقلدانه - و آشنایی مبتکرانه با گذشته فرهنگی و پیشینه تاریخی و تمدنی‌اش محتاج است. این احتیاج در روزگار ما مقدم بر هر نیاز دیگری است و بلکه دستیابی به سایر حوائج در گروی طی این مرحله است.

کنترل گذشته؛ کنترل آینده

چنانکه در تارک این نوشته از قول نویسنده مشهور رمان «۱۹۸۴» نقل شد: «کسی که گذشته را کنترل می‌کند، آینده را کنترل می‌کند. کسی که اکنون را در دست دارد، گذشته را در دست دارد». آری اورول به درستی تشخیص داده بود که حقیقت تاریخی و حافظه جمعی، میدان اصلی قدرت سیاسی است. اگر قدرتی بتواند گذشته را جعل کند، می‌تواند ذهن مردم را از واقعیت جدا کند و آینده را نیز در اختیار بگیرد.  اما این مهم آسان به کف نمی‌آید و کوفتن خرمن کار هر کس نیست. لذا با فردوسی بازی و روشنفکرمآبی، بارِ ما  بار نمی‌شود و ای‌بسا احوال‌مان بیمارتر و ایران‌مان رنجورتر شود.

 پرگویی‌های بی‌ثمر در فضای فرهنگ

حال در وضعیتی که پرگویی‌های بی‌ثمر، سراسر فضای فکری و فرهنگی ما را احاطه کرده است اگر کسی از راه برسد که بر این قاعده استثنایی باشد و درهم شکننده این چرخه باطل، لاجرم باید قدر ببیند و بر صدر بنشیند. اما دریغ و درد که قاطعانِ طریقِ آگاهی، علی‌الدوام در کمینگه عقل و عمرند و جز تکرار مکررات بی‌حاصل را روا نمی‌دارند. تازه‌ترین نمونه آن اتفاقی است که در بنیاد موقوفه مرحوم دکتر محمود افشار واقع شد. 

دعوتی که پس گرفته شد!

به مناسبت یکصدمین سال‌روز تولد مرحوم استاد ایرج افشار - رضوان‌الله تعالی علیه - بنیاد موقوفات افشار مراسم یادبودی با سخنرانی برخی از اهل فضل و ادب برگزار کرد. قرار بود در این مراسم ویدیوی ضبط شده سخنرانی دو استاد دیگری که در خارج از کشور به سر می‌برند، پخش شود.  یکی از این سخنرانان آقای دکتر محمود امیدسالار - پژوهشگر، مترجم متون ادبی و مسوول سابق کتابخانه دانشگاه یوسی‌ال‌ای - اعلام شده بود. 

ایشان همچنین نویسنده کتاب بسیار نفیس و عالمانه «بوطیقا و سیاست در شاهنامه» است - که از قضا توسط بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار - با ترجمه فرهاد اصلانی و معصومه پورتقی به همت انتشارات سخن منتشر شده است.   انتخاب استاد امیدسالار به عنوان یکی از سخنرانان - مجازی - این یادبود، بسیار شایسته و پسندیده بود . اما ظاهرا متصدیان این مراسم، محتوای سخنان ایشان را نپسندیدند و لذا از پخش آن جلوگیری کردند و دعوت‌شان را پس گرفتند!!

استاد امیدسالار در این ویدیو ابتدا مطالبی را در مورد زنده‌یاد ایرج افشار و خدمات ارزنده‌اش به فرهنگ ایران بیان کردند و سپس به این سوال پرداختند که اگر آن مرحوم زنده بود مهم‌ترین دغدغه‌اش مساله امروز ایران و تهدیداتی است که در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی متوجه این مرز و بوم است. لذا ایشان بخش اصلی صحبت‌های خود را به بیان راه‌حلی در این زمینه اختصاص دادند؛ راه‌حلی که ایشان مبنای آن را از شاهنامه فردوسی اخذ کرده بودند. 

درس مقاومت خسروپرویز به فرزندش شیرویه

او با اشاره به جدال میان خسرو پرویز با فرزندش شیرویه - در مورد استقرار بخشی از نیروهای نظامی ایران در فاصله‌ای بسیار دور از مرزهای کشور – به حمایت از سیاست‌های نظام در حمایت از نیروهای مقاومت پرداخت و این سیاست را بر سبیل صواب معرفی کرد. همچنین در بخش دیگری از سخنان‌شان به داستان موفقیت رستم در نبرد با افراسیاب، درهم شکستن سپاه تورانیان، تقاضای آتش‌بس آن ها و موافقت کی‌قباد پادشاه ایران با آن اشاره کردند؛ تصمیمی که مورد اعتراض رستم قرار می‌گیرد:

«بدو گفت رستم که ‌ای شهریار
مجوی آشتی در گه کارزار

نبود آشتی هیچ در خوردشان
بدین روز، گرزِ من آوردشان...»

 گرز رستم و موشک ما

استاد امیدسالار (سلّمه‌الله) با تأسی از حکیم طوس - در سخنانی که ناظر به جنگ ۱۲ روزه نیز بود - متذکر شد که تقاضای آتش‌بس امریکایی‌ها در جنگ ۱۲ روزه تاثیر «گرز» نیروهای مسلح‌مان بود و این ‌بار لازم است قبل از اقدام دشمن با حمله‌ای پیشگیرانه، امنیت کشور تضمین شود.

این اظهارات حتما می‌تواند محل مناقشه باشد و متخصصان امر در امور نظامی و دیپلماسی جا دارد با توجه جدی و بررسی دقیق له یا علیه آن موضع بگیرند. اما اینکه گردانندگان یک نشست فرهنگی که به نام یاد یکی از برجسته‌ترین خادمان فرهنگ ایران برگزار شد از پخش سخنرانی‌ای که وعده‌اش را داده بودند، انصراف بدهند، حقا جای هیچ توجیهی ندارد. 

این نگاه حتی از اهل سیاست نیز پذیرفته نیست چه رسد به مقیمان مقام فرهنگ! سیاست‌زدگی مبتذل و نامدبرانه‌ای که گریبان طایفه روشنفکری امروز ما را گرفته حقیقتا آن ها را به جریانی آپوریا و به بن‌بست رسیده تبدیل کرده است؛ جریانی سترون که نه خود برای کشور راه‌حلی دارد و نه نظر اهل فن و فکری که عمق اشراف‌شان به تاریخ و فرهنگ ایران می‌تواند حلال مسائل امروز باشد را بر می‌تابند!  نگارنده به شرط حیات و توفیق بنا دارد با اقتباس از درسی که از سخنرانی توقیف شده در بنیاد موقوفات دکتر محود افشار مقاله تفصیلی‌تری بنگارد که ان‌شاءالله به زودی در همین صفحه منتشر خواهد شد. 

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2141268

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار