به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، همشهری آنلاین نوشت: آنا دی آرماس گفت که با ریوز بیش از یک دهه پیش، زمانی که اولین نقش آمریکاییاش را در فیلم «تق تق» به کارگردانی ایلی رات به دست آورد، آشنا شد: «وقتی تازه به لس آنجلس آمده بودم، با هم در «تق تق» کار کردیم و آن زمان تقریباً انگلیسی بلد نبودم. تجربهای کمی ناامیدکننده بود چون نمیتوانستم کاملاً ارتباط برقرار کنم، اما با هم اوقات خوبی داشتیم، خیلی به هم نزدیک شدیم و دوستی زیبایی شکل گرفت.»
دی آرماس، ریوز را «بسیار مهربان و سخاوتمند» توصیف کرد و گفت او یکی از اولین کسانی بود که احساس خوشامدگویی در هالیوود را برای او فراهم کرد. بازگشت به همکاری با ریوز در «بالرینا»، اسپینآف تازه منتشر شده «جان ویک»، اهمیت خاصی داشت: «این تجربه مثل یک حلقه کامل بود. کیانو و چد [استاهلسکی] با آن فیلمها دنیای زیبایی ساختند و حضور او و حمایت از من بعد از ده سال خیلی معنا داشت.»
دی آرماس گفت که مسیرش به ستاره فیلمهای اکشن کاملاً غیرمنتظره بود: «هرگز فکر نمیکردم ورزشکار باشم یا در فیلمهای اکشن بازی کنم. این مسیر با «زمانی برای مردن نیست» شروع شد، بعد «مرد خاکستری» و «روحشده»، و «بالرینا» مرحلهای دیگر بود، خیلی چالشبرانگیز و سخت. اما شخصیت هیجانانگیزی بود و واقعاً از گسترش آن جهان لذت بردم.»
او درباره آمادگی فیزیکی شدید نقش گفت: «تمرینها بسیار طاقتفرسا بود، ماهها قبل از فیلمبرداری شروع شد و در طول فیلمبرداری ادامه داشت. وقتی همه چیز را نمیتوان تمرین کرد، مجبورید در لحظه یاد بگیرید و سازگار شوید. خستهکننده بود، اما از آن لذت بردم و خیلی چیزها یاد گرفتم.»
در طول گفتگو، دی آرماس از کودکی خود در کوبا گفت، جایی که با دوستان محلهاش به اجرای نمایش میپرداخت: «کودکی بسیار شادی داشتم، آزاد و اجتماعی. برای همسایگانمان اجرا میکردیم، حرکات موزون انجام میدادیم و حتی عضو یک گروه اسپایس گرلز بودم. همیشه میدانستم که میخواهم بازیگر شوم. برنامه دوم نداشتم.»
در مدرسه تئاتر هاوانا، در حالی که هنوز دانشآموز بود، اولین تجربه بازیگری خود را در سینما داشت: «دانشآموزان نباید کار میکردند، اما تست دادم و نقش را گرفتم. مجبور شدم یک سال از مدرسه مرخصی بگیرم و ترک دوستانم سخت بود، اما بودن در صحنه بیشتر از کلاس درس به من آموخت.»
پس از پسانداز درآمد فیلمهای اولیه، تصمیم گرفت به تنهایی و در ۱۸ سالگی به مادرید برود تا فرصتهای بزرگتری داشته باشد: «از فیلمهایی که در کوبا بازی کرده بودم، حدود ۳۰۰ یورو پسانداز کرده بودم. در آن زمان، در کوبا ۳۰۰ یورو پول زیادی بود، فکر کردم کافی است. اما وقتی به اسپانیا رسیدم، فهمیدم این پول خیلی زود تمام میشود.»
او چند ماه روی کاناپه دوستش میخوابید تا در یک سریال تلویزیونی اسپانیایی موفق شد که او را به سرعت مشهور کرد. اما این موفقیت با محدودیتهای نقشها همراه بود: «به خاطر آن سریال، سالها همان نقشهای دختر جوان را بازی میکردم. عاشق سینمای اسپانیا و کارگردانهایش هستم، اما فیلمهایی که میخواستم را نمیگرفتم. آن زمان بود که احساس کردم باید بروم.»
او به لسآنجلس مهاجرت کرد: «با سه چمدان و سگم آمدم. انگلیسی بلد نبودم — صفر. این تواضعآمیزترین کاری بود که تا به حال انجام دادهام. هیچکس نمیدانست من کی هستم و کارهایم در اسپانیا و کوبا آنجا وجود نداشت. اما تصمیم گرفتم اگر میخواهم موفق شوم، باید همه چیزم را بدهم.»
به گفته او، نقطه عطف واقعی با «بلید رانر ۲۰۴۹» ساخته دنی ویلنوو رخ داد: «کار با دنیس، رایان [گاسلینگ]، هریسون فورد و راجر دیکینز فیلمبردار فوقالعاده بود. دنیس یکی از کارگردانان مورد علاقه من است، بسیار دقیق و حساس. نحوه ارتباطش و کار روی هر صحنه با بازیگران، این فرآیند را خاص میکند. احساس میکردم دوباره کودک هستم.»
از آنجا بود که «زمانی برای مردن نیست» آمد: «این پانزده دقیقه روی پرده زندگیام را تغییر داد. کری فوکوناگا به من زنگ زد و گفت: ‘هنوز فیلمنامه نیست، اما یک مامور کوبایی خواهد بود.’ و من گفتم: ‘اگر در فیلم باند یک مامور کوبایی باشد، او من خواهم بود.’»
نقش او در «بلوند» به عنوان مریلین مونرو نیز جایزه اسکار برای او به ارمغان آورد و مسیر بازیگریاش را تغییر داد: «ترسناکترین کار زندگیم بود، اما زیباترین هم بود. اندرو [دومینیک] مرا وادار کرد به جاهایی بروم که نمیدانستم توانایی آن را دارم. نه ماه تحقیق و تمرین بود — یادگیری صدای مریلین، حرکاتش، انرژیاش. دیدگاه من به بازیگری را تغییر داد.»
در پایان، دی آرماس درباره جستجوی مداوم خود برای نقشهای چالشبرانگیز و نوع جدیدی از نوعکستینگ که اکنون با موفقیتش در فیلمهای اکشن ممکن است با آن مواجه شود، صحبت کرد: «گاهی آنچه صنعت ارائه میدهد، چیزی نیست که من بخواهم انجام دهم. من باید دنبال آنچه بعدی است بروم. گاهی فکر میکنم مردم فکر میکنند بلوند یک اتفاق بود، اما همیشه خودم دنبال آنچه میخواهم بودهام و منتظر چیزی که ارائه میدهند، نماندهام. اینجا نیستم که ایمن بازی کنم.»
۵۹۲۴۳






نظر شما