دینانی ، فیلسوفی که به مردم جرات سوال کردن و حقیقت جویی می آموزد / با ۷۰ اثر فلسفی، در مباحث دیگر اظهار نظر نمی کند / خرد و عقلانیت در مرکز هویت ایران

 فیلسوف انسان‌ها را به پرسیدن وا می‌دارد، اما به جای آن ها نمی‌پرسد، بلکه راه پرسیدن را به آن ها می‌نمایاند. استاد دینانی فیلسوف است و تفکر فلسفی اصیل را راه علاج بسیاری از معضلاتی می‌داند که بشر امروزی به آن مبتلا شده است. کار فیلسوف پرداختن به ریشه‌ها و بنیادهای مسائلی است که انسان‌ها در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی خود با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. پرداختن به امور و مسائل زندگی روزانه انسان‌ها و برنامه‌ریزی برای آنها کار فیلسوف نیست، بلکه کار کارگزاران و متخصصان و خبرگان امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. فیلسوف افقی در برابر آن ها می‌گشاید و مسیر پیمودن و چیستی راه را نشان می‌دهد.

 گروه اندیشه: از نظر دکتر محمد اکوان، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی  معتقد است که «خردورزی مرکز هویت ایرانی» است. به نظر می رسد که او درست می گوید، اگر از میان ۷۰ اثر دکتر دینانی، بخواهیم تبار تاریخی ایرانیان در حوزه خردورزی با مثابه هویت را جستجو کنیم، باید گفت با یک فهرست بلندبالا مواجه خواهیم شد. همین موضوع مشی دکتر دینانی را متفاوت از فلاسفه دیگر می کند. او از پس تاریخ، آموزه های فلسفی را برای مسائل کنونی بشر و ایرانیان جستجو می کند. از این منظر مراجعه او به زرتشت، از کلیدی ترین چهره ها و جریان ها فکری پیش از اسلام، جاماسب حکیم، بزرگمهر خردمند، پادشاه فیلسوف خسرو انوشیروان، برزویه طبیب مترجم کلیله دمنه از سانسکریت به پهلوی، قابل مشاهده است. از نظر دینانی حکمت خسروانی اصالت نور واشراق، بن مایه ای است که بعدها توسط سهروردی احیا شد، دینانی تاکید می کند که اگر این فیلسوفان و این پیشینه نبود، شهاب‌الدین سهروردی (شیخ اشراق) هرگز نمی‌توانست فلسفه خود را بنا کند. سهروردی در واقع زبانِ منطقی و فلسفیِ «خرد باستانی ایران» را در قالب اصطلاحات اسلامی بازسازی کرد.

عظیم محمودآبادی، در سالگرد تولد ۹۱ سالگی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی گفت و گویی را با دکتر محمد اکوان در روزنامه اعتماد انجام داده است. از نظر محمودآبادی، اکوان قریب ۴۰ سال در محضر دینانی آموخته و او شایسته ترین فرد برای بیان روایت خود از او است. او در مقدمه مصاحبه اش می نویسد: «سعی شد تا با یکی از شایسته‌ترین افرادی که می‌تواند در باره غلامحسین دینانی به اظهارنظر بپردازد، گفت‌وگویی ترتیب دهیم. از بخت شکر داریم و از روزگار هم که مقدر بود دکتر محمد اکوان که خود قریب چهل سال را در محضر دکتر غلامحسین دینانی به آموختن و مباحثه فلسفی گذرانده و سال‌ها است که در این رشته از اساتید ممتاز محسوب می‌شود این تقاضا را پذیرفت. هر چند وقتی موضوع گفت‌وگو را به ایشان اعلام کردیم و گفتیم قرار است حول اندیشه‌های دکتر دینانی باشد، با اشتیاق پذیرفتند. متن پیش‌رو در واقع گفت‌وگویی است میان یک دانشجو - در مقطع دکتری رشته فلسفه - با استادی که خود برای سالیان طولانی دانشجوی استاد دینانی در فلسفه بوده است.» این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد:

****

تلمذ در محضر استاد و خاطرات نخستین آشنایی

ابتدا بفرمایید چند سال است که با دکتر دینانی آشنایی دارید؟ و آیا اولین مواجهه خود با ایشان را به یاد می‌آورید؟

نخست باید از شما برای فراهم کردن این فرصت به مناسبت سال‌روز تولد استاد دینانی تشکر کنم. من سال‌های متمادی (۱۳۶۶ تا ۱۳۷۶) از دوره کارشناسی تا مقطع دکتری پیوسته در محضر استاد غلامحسین ابراهیمی‌دینانی تلمذ کرده و بهره‌های فراوانی از تفکر و اندیشه‌های فلسفی و منش فلسفی ایشان گرفته‌ام و همیشه خداوند را سپاس می‌گزارم که به من توفیق درک محضر استادانی را عطا فرمود که در روزگار ما کم نظیراند.

استاد ابراهیمی‌دینانی یکی از آن کم نظیرهاست. اولین مواجهه من با استاد دینانی به دوره کارشناسی رشته فلسفه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برمی‌گردد؛ از همان زمان ارادت ویژه‌ای ‌نسبت به استاد در من نمایان شد و در مقطع کارشناسی ارشد این افتخار را داشتم که استاد دینانی راهنمایی پایان‌نامه‌ام را تقبل فرمودند و ارادت من نسبت به ایشان افزون‌تر شد و تا پایان مقطع دکتری و نیز تا به امروز به لطف خداوند این ارادت استمرار یافته است.

علاقه ویژه‌ای به کلاس‌های درس استاد دینانی داشتم و سعی می‌کردم در همه درس‌های ایشان چه موظفی و چه آزاد شرکت کنم. قبل از اینکه در دانشگاه در رشته فلسفه غرب تحصیل کنم، با فلسفه اسلامی آشنایی داشتم، بدایه الحکمه و نهایه الحکمه علامه طباطبایی را خوانده بودم. زمانی که در دانشگاه در کلاس‌های درس فلسفه اسلامی استاد دینانی شرکت می‌کردم، توجه من به فلسفه اسلامی بیشتر شد.

اکوان: «ویتگنشتاین و روان‌درمانی» نقد اندیشه فروید است - ایبنا
دکتر محمد اکوان

نقش استاد در آموزش و صیانت از میراث فلسفی ایران

 به نظر شما دکتر دینانی چه جایگاهی در عرصه آموزش فلسفه در ایران دارد؟ از حیث آثاری که تألیف، شاگردانی که تربیت و نقشی که در فضای فکری و فلسفی ایران ایفا کرده‌اند چه سهمی در حفظ تراث فلسفی ما داشته‌اند؟

خب، استاد دینانی جایگاه ویژه و ممتازی در عرصه آموزش فلسفه و پرورش و بسط تفکر فلسفی در ایران دارد. استاد دینانی پیش از اینکه به محیط دانشگاه وارد شود، به عالی‌ترین مدارج حوزوی در زمینه‌های مختلف از جمله فلسفه و حکمت اسلامی دست یافته بود. در عین حال به عمیق‌ترین مراتب تفکر و تأمل فلسفی نیز نایل گشته بود.

وقتی استاد دینانی با چنین پیشینه فکری و فلسفی وارد محیط دانشگاه می‌شود، بی‌تردید به غنای آموزشی و پژوهشی دانشگاه می‌افزاید و دانشگاه برای او بستری می‌شود که اندوخته‌های پرمایه خود را در اختیار دانشجویان، دانش‌پژوهان و محققان قرار دهد و زمینه فهم عمیق آنها را فراهم کند. استاد دینانی توانست تفکر اصیل فلسفه اسلامی که با جان آن را آزموده بود به صورت روشمند و با توجه به نیازهای جامعه معاصر ایران در دانشگاه مطرح کند و در این مسیر با استقبال کم نظیر جویندگان معرفت فلسفی مواجه شد.

بسیاری از شاگردان استاد دینانی امروزه خود از استادان و متفکران و پژوهشگران حوزه فلسفه به ‌شمار می‌آیند که تعداد آنها هم بسیار است. همین نشان می‌دهد که استاد دینانی توانسته است در حفظ و تداوم تراث فلسفه اسلامی بسیار بیشتر از کسانی که در این مسیر گام برداشته‌اند، موثر باشد.

وجوه تمایز و ویژگی‌های منحصربه‌فرد شخصیت علمی دینانی

 اگر بخواهید یک وجه ممیزه برای ایشان قائل شوید، آن چیست؟ چه چیزی به نظر شما دکتر دینانی را از سایر استادان فلسفه اسلامی در ایران معاصر متمایز می‌کند؟

درباره این پرسشِ شما باید عرض کنم که استاد دینانی وجوه ممیزه زیادی دارد که او را از دیگر استادان و متفکران و متأملان فلسفه اسلامی متمایز می‌سازد. من تنها به چند مورد از آنها اشاره می‌کنم؛  نخستین وجه ممیزه استاد دینانی تسلط و احاطه فوق‌العاده ایشان به متون و ساختار فلسفه اسلامی است. دومین ویژگی ایشان نفوذ ژرف او در سطوح و لایه‌های تو در توی فلسفه اسلامی است. سومین ویژگی توجه به تاریخ سرچشمه‌های فلسفه اسلامی است. استاد دینانی فلسفه اسلامی را فقط در متون فیلسوفان جست‌وجو نمی‌کند، بلکه فلسفه اسلامی را در سیر تاریخی آن می‌جوید. بدون توجه به فرآیندهای تاریخی شکل‌گیری تفکر فلسفه اسلامی، فهم و درک این فلسفه دشوار خواهد بود.

بدون دانستن پیشینه‌های ظهور و استمرار یک تفکر یا صورتی از تفکر، هرگز نمی‌توان به عمق و ژرفای آن دست یافت. بدون توجه به تاریخ تفکر، متفکر صرفا در ظاهر تفکر سیر می‌کند و تفکر او نمی‌تواند اصیل باشد و چه بسا خطرناک هم باشد. نظر به اینکه فلسفه اسلامی، مانند ظهور هر تفکر دیگری، آبشخورهایی داشته است- که البته اکنون خود سرچشمه است- اعم از یونان، ایران باستان و خود دین اسلام، از یک سو، ظهور جریان‌های فکری پس از شکل‌گیری فلسفه اسلامی، مانند انواع مختلف گرایش‌های کلامی، عرفانی و... از سوی دیگر، ایجاب می‌کند که فیلسوف مسلمان برای تعمیق تفکر خود از همه این عوامل و فرآیندها آگاه باشد و نگاه تاریخی به فلسفه اسلامی داشته باشد.استاد دینانی از این امر مهم هرگز غافل نبوده‌ و فلسفه را همواره با تاریخ و سرچشمه‌های آن دیده است. این سومین ویژگی اوست.

چهارمین ویژگی ایشان توجه به زبان است. استاد دینانی به خوبی به نقش زبان در انتقال تفکر فلسفی واقف بوده است. او برای خود می‌اندیشد، اما برای خواننده و مخاطب می‌نویسد. او نه تنها فهم فلسفه را به خواننده واگذار نمی‌کند، بلکه خود در فهم مخاطب مساهمت دارد. زبان برای او تنها یک ابزار نیست، بلکه عین تفکر است. از این روی، در تفکر خواننده نیز حضور فعال دارد؛ با خود و در عین حال، با خواننده می‌اندیشد.کمتر فیلسوفی در قلمرو فلسفه اسلامی به این مساله مهم توجه خاص داشته است. اگر بخواهیم به شخصیت دیگری اشاره کنیم که از این ویژگی برخوردار بوده است، استاد شهید مطهری است.

استاد دینانی توانسته است با استفاده از زبان روز، بدون اینکه فلسفه را روزمره کند، هم پیوند تفکر فلسفی را با گذشته حفظ کند و هم آن را با نسل امروزی پیوند زند. ویژگی پنجم ایشان آشنایی او با تفکر فلسفی جدید غربی است. تعمق در فلسفه اسلامی، فهم تفکر فلسفی جدید غربی را برای او هموارتر کرده است. ششمین ویژگی ممتاز استاد دینانی که بسیار اهمیت دارد، صداقت اوست. در وهله نخست با خود صادق است، چون با خود صادق است می‌تواند در وهله دوم به ‌درستی با دیگران نیز صادق باشد. ایشان یک زمانی به من فرمودند که «شرط ورود به فلسفه این است که با خود صادق باشید.» نمی‌توان بدون صداقت در جست‌وجوی حقیقت بود. بنا بر این، بارزترین و برجسته‌ترین ویژگی استاد دینانی این است که او فیلسوف صادق است. 

نسبت اندیشه‌ورزی فلسفی با واقعیت‌های عینی جامعه

   نکته‌ای که درباره سبک کاری دکتر دینانی به نظر می‌رسد اینکه فاصله نوع فعالیت‌ها و اندیشه‌ورزی‌های ایشان با واقعیت‌های عینی جامعه در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی است؟ آیا از نظر شما که سالیان طولانی با ایشان و افکار و آرای‌شان مأنوس بوده‌اید، این فاصله به همان میزانی است که به نظر می‌رسد؟

نخست باید دید که مقصود شما از واقعیت‌های عینی جامعه در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی چیست؟ کدام واقعیت‌ها عینی‌اند و کدام عینی نیستند. اگر مراد شما از واقعیت‌های عینی، امور روزمره سیاسی و اجتماعی بی‌حاصل است که البته استاد دینانی نه به آنها پرداخته است و نه تمایلی برای پرداختن به آن ها در ایشان مشاهده می‌شود. 

 اما چنانچه مقصود از واقعیت‌های عینی امور بنیادی مربوط به زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و دینی بشری است، استاد دینانی در هیچ یک از آثار و نوشته‌های خود از آن ها غافل نبوده است. بنیاد همه آراء و اندیشه‌های ایشان دعوت به پرسیدن، اندیشیدن، تفکر و تعقل است. اندیشیدن همواره افق‌های تازه‌ای را در برابر چشم انسان می‌گشاید و در این افق‌ها راه زندگی و زیستن با دیگران را تجربه می‌کند. کدام واقعیت عینی، عینی‌تر از آن است که یک فیلسوف جامعه را به اصل تفکر و تعقل دعوت کند و اندیشیدن را به آنها یادآوری کند. 

 فیلسوف انسان‌ها را به پرسیدن وا می‌دارد، اما به جای آن ها نمی‌پرسد، بلکه راه پرسیدن را به آن ها می‌نمایاند. استاد دینانی فیلسوف است و تفکر فلسفی اصیل را راه علاج بسیاری از معضلاتی می‌داند که بشر امروزی به آن مبتلا شده است. کار فیلسوف پرداختن به ریشه‌ها و بنیادهای مسائلی است که انسان‌ها در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی خود با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. پرداختن به امور و مسائل زندگی روزانه انسان‌ها و برنامه‌ریزی برای آنها کار فیلسوف نیست، بلکه کار کارگزاران و متخصصان و خبرگان امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. فیلسوف افقی در برابر آن ها می‌گشاید و مسیر پیمودن و چیستی راه را نشان می‌دهد. اما چگونگی عملی پیمودن راه کار صاحبان تجربه و علم است، نه کار فیلسوف. 

دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی در آیینه آثار استاد

   نحوه ورود فکری ایشان به عرصه سیاست چگونه بوده است؟ بر چه اساس می‌توان ادعا کرد که استاد دینانی از دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی نیز برخوردار بوده‌ و این دغدغه به چه نحوی در آثار ایشان خودش را نشان داده است؟

اساسا آنچه ما از یک فیلسوف انتظار داریم همان چیزی نیست که از یک دانشمند و سیاست‌مدار و جامعه‌شناس و روان‌شناس و اقتصاددان و صاحب نظر در محیط زیست انتظار داریم. استاد دینانی اگرچه کتاب مستقلی در باب مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تألیف نکرده است، اما با تمرکز بر حدود هفتاد کتاب منتشر شده ایشان، می‌توان تأملات بسیار ارزنده و قابل توجه در خصوص اینگونه مسائل به دست آورد که هر کدام از آن ها می‌تواند انگیزه تألیف مقالات و کتاب‌های مستقلی بشود. 

 کسی که در مورد یکی از بارزترین متفکران اندیشه سیاسی، یعنی خواجه نصیرالدین طوسی کتاب می‌نویسد و عنوان «فیلسوف گفت‌وگو» را برای آن برمی‌گزیند، چگونه می‌تواند در باره مسائل عینی سیاسی بی‌توجه باشد. کسی می‌تواند در خصوص امور مربوط به جامعه، سیاست، انسان، زندگی و معنای آن دقیق و سنجیده سخن بگوید و سخن او با واقعیت‌های عینی و ملموس زندگی انسان‌ها پیوند داشته باشد یا ناظر بر آنها باشد که از تربیت فرهنگی، تاریخی و تمدنی برخوردار باشد. اندیشه تازه در ذهن خالی شکل نمی‌گیرد، بلکه در تاریخ ساخته و پرداخته می‌شود. انسان موجودی تاریخی و تاریخ‌مند است و این تاریخ را خود می‌سازد به گفته خود ایشان: «صحنه تاریخ، سرگذشت خودسازی و فعالیت انسان است». در این خودسازی و فعالیت گذشته را به حال تبدیل می‌کند و تبدیل گذشته به حال مقدمه آینده می‌شود. تمام این فرآیندها با فعالیت آگاهانه انسان تحقق می‌یابد و بسط و گسترش پیدا می‌کند. 

 از این روی، میان زندگی انسان و آگاهی تاریخی او نسبتی تنگاتنگ وجود دارد و چنانچه نسبت این دو از هم گسسته شود، بنیاد زندگی انسانی ‌متزلزل و سست می‌شود. در این صورت زیست انسانی، زیست در لحظه خواهد بود و این زیست تفاوتی با زیست حیوانی ندارد. زندگی وقتی صبغه انسانی به خود می‌گیرد که انسان در اکنون میان گذشته و آینده نسبتی برقرار کند و این نسبت با زبان و تفکر محقق می‌شود. زبانی که نتواند گذشته و آینده را از هم تفکیک کند و نتواند میان آنها نسبت برقرار سازد، آن زبان، زبان انسانی و فرهنگی- تاریخی نیست. 

بازخوانی سنت برای گشودن راهی به سوی آینده

   به نوعی معتقدید که دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی استاد دینانی خود را در بازخوانی متاملانه ایشان از آثار متفکران کلاسیک نشان داده است، درست است؟

 توجه داشته باشید اگر آدمی از تاریخ و فرهنگ گذشته خود غفلت کند، این غفلت سبب بحران هویت می‌شود. استاد دینانی با تأمل فلسفی، به درستی، بر این مساله واقف بوده و راه رهایی از این مساله بسیار پیچیده و دشوار جامعه بشری را توجه به تفاوت میان حال و گذشته و از این منظر نگریستن به آینده می‌داند. به همین دلیل است که به اندیشیدن و بازاندیشی میراث گذشته توجه ویژه نموده تا راهی به سوی آینده بگشاید و جامعه را از خطر بحران هویت آگاه کند. 

 استاد دینانی به عنوان یک فیلسوف با تعمق در گذشته تلاش کرده است که گذشته را در اکنون بیندیشد و جامعه را از التزام به گذشته بازاندیشیده - نه صرفاً گذشته- به تعهد به اکنون به مثابه بنیاد حرکت به سوی آینده آگاه کند. بنابراین می‌توان گفت که استاد دینانی نه تنها به واقعیت‌های عینی بی‌توجه نبوده است، بلکه به واقعیت‌ها التفات ویژه داشته و شاید بتوان گفت که محورهای بنیادی تأملات فلسفی او که در آثار مکتوب ایشان نمایان است همین واقعیت‌های بنیادی عینی است.

دینانی ، فیلسوفی که به مردم جرات سوال کردن و حقیقت جویی می آموزد / با ۷۰ اثر فلسفی، در مباحث دیگر اظهار نظر نمی کند / خرد و عقلانیت در مرکز هویت ایران
دکتر غلامحسین دینانی

مسئله هویت و بازنمایی ابعاد آن برای ایرانیان

   در واقع مساله دکتر دینانی در این امور، مساله «هویت» است. لذا معتقدید بخشی از اهتمام ایشان بازنمایی هویت ایرانی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به ایرانیان است؟ 

 او مکرر به این نکته توجه داده است که جامعه‌ای که به بحران هویت مبتلا شود مانند درختی است که در زمین ریشه ندارد و اگر بخواهد به اصل خود باز گردد و ریشه هویت خود را در زمین زندگی خویش پیدا کند، لذا باید به تفاوت میان حال و گذشته توجه کرد. او این تفاوت و اختلاف را از مقدمات و شرایط فهم میراث و متون گذشته به شمار آورده است. توجه به این تفاوت می‌تواند به ما کمک کند تا به یک سلسله از معانی و مفاهیم تازه دست یابیم و آنها را در زندگی خود مورد بهره‌برداری قرار دهیم.

توجه به گذشته یک نوع فعالیت عقلی است. مراجعه عقل به گذشته و تاریخ، خود نوعی تجدید فکر و استیناف نظر به شمار می‌آید. تجدید فکر و استیناف نظر جز بازگشت به اصول اصلی و اولی و بازخوانی آغاز کار چیز دیگری نیست. 

بحران از خودبیگانگی و راه علاج درون‌تاریخی

شاید بتوان گفت از جهتی این دغدغه اهمیت و ضرورت بیشتری در دوران ما یافته است. برخی از متفکران معتقدند اصلی‌ترین بحران بشر امروز الیناسیون یا همان از خودبیگانگی است. 

 دقیقا، ملاحظه می‌کنید که اصل هویت و بحران هویت در دنیای معاصر و به تبع آن در ایران یک مساله بنیادی و در عین حال یک واقعیت عینی است و استاد دینانی به آن توجه داشته و راه علاج آن را درون‌تاریخی و فرهنگی می‌داند. روشن است که توجه ایشان به راه علاج درون تاریخی و فرهنگی به هیچ‌ وجه او را از توجه به دیگر حوزه‌های فکری و فرهنگی و تاریخی و حتی تمدنی غافل نکرده است. 

خردورزی به مثابه مرکز ثقل هویت ایرانی

 از نظر ایشان مرکز ثقل هویت ایرانی چیست؟ 

در اندیشه استاد دینانی، «خردورزی» مرکز ثقل هویت ایرانی است که البته با معنویت و دین‌ورزی نیز تلائم دارد. لذا وقتی ایشان بر هویت ایرانی که همان خردورزی است، تأکید می‌ورزند به این دلیل است که میان خردورزی بنیادی ایرانی و دین‌ورزی اسلامی هیچ ناسازگاری نمی‌بینند و مهم‌تر اینکه میان خردورزی ایرانی و دین‌ورزی اسلامی با علم‌آموزی از دیگری به ویژه از غرب نیز هیچ مغایرتی نمی‌یابند. آنچه هویت اصیل اسلامی- ایرانی را تهدید می‌کند، درآمیختن غرب‌زدگی و قشری‌گری ‌است.

 استاد دینانی به خوبی واقف است که وابستگی و تعلق خاطر به یک فرهنگ لزوماً به معنی غفلت و عدم توجه به فرهنگ‌های دیگر و نفی و انکار آن ها نیست. استاد دینانی در تمام نوشته‌های خود تلاش می‌کند تا افراد جامعه را به نقش و جایگاه اندیشیدن آگاه سازد. اندیشیدن به تاریخ خود، به فرهنگ خود و به توانایی‌ها و ناتوانایی‌های خود، آنگاه با این خودآگاهی، مواجهه شدن با فرهنگ‌های دیگر، بنیاد نوآوری و نواندیشی است. 

تجلی تفلسف ایرانی در مواجهه با معارف جهانی

   آیا منافات نداشتن هویت ایرانی -خردورزی توام با دیانت - با گشودگی نسبت به معارف بشری در میان سایر ملل و جوامع را می‌توان در سبک و سیاق تفلسف ایرانیان نیز مشاهده کرد؟

بله، این رویکرد در کلیت تاریخ فکری و فلسفی ما مشهود است. البته متفکران و فلاسفه ما صرفا مصرف‌کننده افکار و آرای دیگران نبوده‌اند، بلکه با پردازش و بازخوانی متاملانه و بعضا انتقادی آنها توانسته‌اند ارزش افزوده‌ای به آنها ببخشند. به همین دلیل است که وقتی متفکران مسلمان با تفکر فلسفی یونان مواجه شدند، صورت دیگری به آن دادند که دیگر نمی‌توان تفکر فلسفی مسلمانان را - که همان فلسفه اسلامی است - همان تفکر فلسفی یونانی به شمار آورد.

این صورت تفکر، فقط در جهان اسلامی - ایرانی تحقق، بسط و گسترش یافته است و در هیچ جای دیگری از جهان شکل نگرفته ‌است. بنیانگذاران فلسفه اسلامی که در این فضای فرهنگی و تاریخی اندیشیده‌اند و صورت جدیدی از تفکر را آشکار ساخته‌اند، شارح فلسفه یونان نیستند، بلکه تفکر دیگری را با هویت دیگری بنیاد نهاده‌اند. 

نقد ادعای فقدان اصالت در تفکر فلسفی مسلمانان

   با این حال اما در روزگار ما این ادعا زیاد تکرار می‌شود که ما ایرانی‌ها و مسلمانان در فلسفه چیزی در چنته نداریم و هر چه هست چیزی است که تعدادی از متفکران ما از یونانیان - که آنها هم نیای غربی‌ها هستند- گرفتند و بنابراین تفکر فلسفی در جهان اسلام و از آن‌جمله ایران اصالتی ندارد! 

 کسانی که فلسفه اسلامی را همان فلسفه یونانی می‌دانند، فلسفه‌خوان‌هایی هستند که از فرهنگ و تاریخ و هویت ایرانی و اسلامی و اندیشه فیلسوفان آگاهی دقیق و عمیق ندارند و یونان را نیز به درستی نشناخته‌اند. اینها وانمود می‌کنند که می‌اندیشند، اما از اینجا رانده و از آنجا مانده‌اند. 

 در دنیایی که هر ملتی تلاش می‌کند برای خود هویتی بازسازی کند و داشته‌های دیگران را از آن خود سازد، برخی روشنفکران آپوریا در ایران داشته‌های اصیل ایرانی - اسلامی را رایگان در معرض فروش می‌گذارند. اتفاقا یکی از اهداف دکتر دینانی در تفکر فلسفی خود دفاع از خرد و خردورزی ایرانی -اسلامی است که فلسفه اسلامی صورت بارز آن شمرده می‌شود.

روشن است که صورتی که در فلسفه اسلامی تحقق و بسط و گسترش یافته، حاصل اندیشه بشری است و هیچ اندیشه بشری مصون از خطا و اشتباه نیست و اندیشه هیچ فیلسوفی و هیچ کتاب فلسفی مقدس نیست. از سوی دیگر هر اندیشه بشری قابل واکاوی و نقد است، بلکه خاصیت اندیشه بشری نقدپذیری آن است. نقد و واکاوی اندیشه فیلسوفان از ضروریات است، اما نقد غیر از تخریب و تخفیف است.

بازسازی حیثیت فلسفه اسلامی و نقد زواید غیرفلسفی

   با این حال در فلسفه اسلامی گاه به مقولات و موضوعاتی برمی‌خوریم که واقعا به نظر نمی‌رسد از اتقان استواری برخوردار باشند. مواردی که به سختی می‌توان آنها را در زمره تاملات فلسفی احصا کرد. دکتر دینانی تا چه حد در این موارد توانسته حیثیت فلسفه اسلامی را بازسازی کند؟

 دفاع از صورتی از تفکر که در فلسفه اسلامی ظهور و بروز یافته غیر از دفاع از همه مسائلی ‌است که در این فلسفه به آن پرداخته شده است. نفوس فلکی و مسائلی مانند آن شأنی برای دفاع ندارند. پرداختن به شبهه ابن‌کمونه در مقایسه با شبهاتی که امروز از جهات گوناگون مطرح می‌شود، اتلاف وقت است. ابهامات و گره‌های ناگشوده بسیاری در فلسفه اسلامی و تاریخ آن وجود دارد که باید در مورد آن ها اندیشید و آنها را در بوته نقد و واکاوی و داوری قرار داد. اما این کار سخت و سنگین از عهده یک نفر بر نمی‌آید. دکتر دینانی یکی از آغازکنندگان این راه است. 

 دکتر دینانی روایتی از فلسفه اسلامی و خرد ایرانی عرضه می‌کند که با روایت متفکران غربی از فلسفه اسلامی و خرد ایرانی متفاوت و متمایز است. بنا بر نظر متفکران غربی‌ای که به فلسفه اسلامی توجه کرده‌اند، متفکران مسلمان، با نوعی از تفکر و فلسفه مواجه شدند که هم ماده و هم صورت آن از آنِ یونانیان بود، متفکران مسلمان این نوع تفکر را با برخی آموزه‌های دینی در هم آمیختند و اکنون که این درهم آمیختگی فلسفه یونانی با برخی از مسائل دینی را از هم تفکیک می‌کنند به این نتیجه می‌رسند که فلسفه اسلامی چیزی غیر از فلسفه یونانی نیست، و برخی از کارگزاران فلسفه اسلامی در ایران نیز همین روایت از فلسفه اسلامی را دنبال می‌کنند. 

رابطه میان فلسفه اسلامی، خرد ایرانی و میراث یونان

   و به نظر شما روایت درست از نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه یونانی چیست؟ 

 من روایت دکتر دینانی از این نسبت را بسیار به صواب نزدیک‌تر می‌بینم. فهم و روایت ایشان از فلسفه اسلامی با روایت آنها از بنیاد متفاوت و متمایز است. دکتر دینانی بر این باور است که متفکران مسلمان با سه صورت از تفکر مواجه بودند؛ صورتی که از یونان اخذ شد، صورتی که از خرد ایرانی داشتند و نهایتا صورتی که در متن دین اسلام با آن مواجه شده بودند.

متفکران مسلمان با واکاوی بنیادی این سه صورت از تفکر توانستند صورتی از تفکر را بنیادگذاری کنند که برحسب سرشت و ماهیت تفاوت و تمایز بنیادی با فلسفه یونانی دارد؛ اگرچه لزوما ضدیتی هم با آن ندارد. یعنی فیلسوفان مسلمان مغایرتی ذاتی میان فلسفه یونانی و خرد ایرانی و برخی از آموزه‌های اسلام مشاهده نکردند و توانستند آنها را با یک خرد جاودان ایرانی با یکدیگر پیوند دهند و فلسفه اسلامی صورت برآمده از این پیوند است که نه تنها التقاطی نیست، بلکه مشخصه بارز فلسفه اسلامی به ‌شمار می‌آید. همین مساله است که در تفکر معاصر ایران، دکتر دینانی را از دیگر متفکرانی که به فلسفه اسلامی توجه کرده‌اند، متمایز می‌سازد.

فلسفه اسلامی به مثابه افقی گشوده برای پرسش‌های جدید

مهم‌ترین ویژگی فلسفه اسلامی به روایت دکتر دینانی - از زاویه‌ای که ما اکنون بحث می‌کنیم - چیست ؟

 اگر با روایت دکتر دینانی به فلسفه اسلامی نگریسته شود، دیگر لازم نیست که فلسفه اسلامی را یک ساختاری لحاظ کنیم که نباید در آن چون و چرا کرد، بلکه فلسفه اسلامی یک رویکرد و یک بستر یا بهتر بگویم یک چشم‌انداز و یک افق است که اکنون می‌توان با نگاه دیگری و از منظر دیگری به این افق نگریسته شود و با حفظ بنیادهای آن پرسش‌های جدید را در آن صورت‌بندی و پاسخ‌های جدیدی را از آن طلب کرد.

اگر از این نگاه و از این منظر به فلسفه و تفکر نگریسته شود، پایان تفکر و اندیشه امری بی‌معنا است؛ حتی اگر آن تفکر و اندیشه تئولوژی باشد. اگر تئولوژی را رویکرد فکری‌ای بدانیم که در نسبت با دین قوام پیدا کرده و بسط و گسترش یافته است، دیگر تئولوژی را برابر با دین دانستن و حکم بر پایان آن صادر کردن امری بی‌معنا است. همان‌گونه که تفکر با حکم یک متفکر آغاز نمی‌شود با حکم یک متفکر هم پایان نمی‌پذیرد؛ تئولوژی به مثابه دستور زبان برای دین است. 

پویایی و استمرار حیات تفکر در دنیای امروز

 در پایان می‌خواستم بپرسم حضرتعالی به عنوان استادی که هم در فلسفه غرب و هم در فلسفه اسلامی سابقه درس و بحث طولانی دارید، فکر می‌کنید آیا فلسفه اسلامی برای دوران ما نیز می‌تواند مفید به فایده باشد؟ آیا فکر نمی‌کنید دوران فلسفه اسلامی به عنوان یک الگوی فکری، گذشته و تنها به کار تدریس در جهت شناخت افکار گذشتگان می‌آید؟ 

 با توجه به آنچه گفته شد تاریخ انقضاء برای تفکر قائل شدن، بی‌وجه است. برای پویایی و استمرار حیات یک تفکر باید پرسش‌های جدید به آن عرضه کرد تا پاسخ‌های جدیدی را به ما عرضه کند. اگر ما نتوانیم پرسش‌هایی جدید در یک افق فکری طرح کنیم و پاسخ‌های جدید از آن حاصل کنیم، مشکل از آن رویکرد فکری نیست. با این وصف، نگاه و نگرش استاد دینانی می‌تواند بستر دیگری برای تأمل درباره فلسفه اسلامی فراهم کند تا به مسائل جدید در این بستر نگریسته شود.

۲۱۶۲۱۶ 

کد مطلب 2159393

برچسب‌ها

داغ ترین های لحظه

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین