۰ نفر
۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۰۲

یادداشتی از حجت الاسلام و المسلمین مرتضی اشراقی

اخلاق، پایه و اساس رشد و تعالی در یک جامعه به حساب می‌آید. اگر در جامعه‌‌ای اخلاق سقوط کند آن جامعه رو به نابودی خواهد رفت. جامعه‌‌ای که اخلاق در آن حکمفرما نباشد، وحدت در آن معنا و مفهومی نخواهد داشت؛ زیرا بی‌اخلاقی ریشه وحدت را می‌خشکاند و تفرقه و دودستگی را جایگزین آن خواهد کرد. پس در ابتدای امر همه باید متوجه این مهم باشند که وجود وحدت منحصر به جامعه‌‌ای است که در آن اخلاق رعایت شود و در غیر این صورت نمی‌توان به نقطه اشتراک رسید و با جامعه‌‌ای متشتت روبه‌رو خواهیم شد. وحدت در علوم مختلف تعریف‌های مختلفی دارد. برای مثال وقتی در فلسفه مورد مداقه قرار می‌گیرد، از آن تعریف خاصی قصد می‌شود، که در مسائلی مانند وحدت وجود، پیرامون وحدت بحث می‌شود و قضایای مختلفی در فلسفه با موضوع یا محمول وحدت شکل می‌گیرد.

 

همچنین در عرفان، وحدت عارفانه دارای تعریف خاص است و در گزاره‌های مختلف عرفانی مورد توجه است و به وحدت موجود می‌رسد و همچنین در سایر علوم که هر کدام از وحدت تعریف خاص خودش را دارد. مسئله وحدت در مسائل سیاسی و اجتماعی، معنایی مغایر یا حداقل غیرهمسان با علوم دیگر دارد. نباید هنگام بحث از امور اجتماعی و سیاسی خلط تعریف کنیم و وحدت علوم دیگر و شرایط آن را در مسئله خود دخیل بدانیم. به طور مثال در عالم خارج وقتی می‌گوییم دو شیء یکی شدند و به وحدت رسیدند معنایش این است که هر یک از این دو شیء یا حداقل یکی از آنها خواص خود را از دست داده و در دیگری مندک شده است. پس بنابراین در بعضی از شرایط، وحدت، از اضمحلال دوئیت، پدید می‌آید؛ یعنی دیگر دوئیت در کار نیست و آنچه هست یک شیء است.

حالا فرض کنید همین وحدت از نگاه سایر علوم را اگر بخواهیم در امور سیاسی و اجتماعی ملاک قرار دهیم چه می‌شود. در این صورت هر قدم شما برای رسیدن به وحدت، قدمی است برای از بین بردن طرف مقابل و اضمحلال اندیشه دیگری در اندیشه خود؛ زیرا این وحدت به معنای یکی شدن است به گونه‌‌ای که دو طرف یکی از آنها باید مضمحل شود و در دیگری مندک شود.

وحدت در امور اجتماعی و سیاسی که مدنظر حضرت امام است به معنای اضمحلال تفکر‌ها و یکی شدن آنها نیست، بلکه بدین معناست که هر کسی باید اعتقادات و تفکرات خود را داشته باشد و بر این تفکر و اعتقاد راسخ بایستد ولی به دنبال مشترکات هم باشد یعنی اگر چند دیدگاه مختلف در جامعه‌‌ای شکل گرفته است و برای خود طرفدارانی پیدا کرده به جای آنکه به جنگ یکدیگر بروند و همدیگر را نسبت به نوع نگاه‌شان به مسائل روز و عقاید منکوب کنند، بهتر است به دنبال مشترکات هم باشند و تحت سایه آن مشترکات به توافق برسند. مثل منافع ملی که قطعا برای تمام گروه‌ها و دستجات سیاسی می‌تواند چتری برای وفاق باشد و اگر جایی پای منافع ملی به میان آمد باید همه گروه‌ها به یک نظر واحد برسند و جلوی مخدوش شدن منفعت ملی را بگیرند. حضرت امام نوع نگاه‌شان به وحدت همین است، نه اینکه همه باید یک نوع نگاه داشته باشند و همه یک گونه فکر و عمل کنند بلکه تضارب آرا در پرتو حفظ منافع ملی.

امام همیشه و در همه حال مخالف تک‌صدایی و تک‌قطبی شدن جامعه بودند، زیرا این مسئله را مخالف منافع و مصالح کلی و عمومی جامعه و کشور می‌دانستند و همه جا بر حضور تفکرات و اندیشه‌های متفاوت در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی تاکید داشتند و هیچ‌گاه نگاه ایشان از موضوع وحدت کلمه، به معنای حذف یک نوع تفکر و جریان و غلبه دادن تفکر دیگر، نبوده است.

به طور مثال وقتی مجمع روحانیون از جامعه روحانیت در آن دوره زمانی منشعب می‌شود در این انشعاب نیز می‌بینیم که تعدادی از یاران انقلاب به علت اختلاف دیدگاه در مسائل مختلف مملکتی از دیگر دوستان جدا می‌شوند ولی در عین اینکه انشعاب رخ داده است تحت یک عنوان خاص با یکدیگر وحدت دارند و درست منظور امام از وحدت همین است که اندیشه‌های مختلف و تفکرات گوناگون در جامعه باید وجود داشته باشد ولی بر سر یک نقطه اشتراک با یکدیگر وحدت را حفظ کنند، زیرا رشد و تعالی در یک جامعه در چند صدایی بودن آن است و تک‌صدایی شدن جامعه جز خمودی و سستی نتیجه دیگری نخواهد داشت. قوام یک جامعه به وحدت کلمه است یعنی اگر جامعه‌‌ای را بخواهیم به دست آوریم که روز به روز به تعالی برسد و شکوفا شود، هم از حیث مادی و هم از حیث معنوی و انسانی و نیز بتواند در مقابله با ناملایمات محکم بایستد و از موج‌‌های روزگار نهراسد. لازم است به وحدت بر همان تعریفی که مشخصا بیان شد دست پیدا کند یعنی مردم آن جامعه با قبول نقاط افتراق خود در کنار هم و در زیر چتر اشتراکات‌شان به سمت هدف واحد حرکت کنند که هدف واحد، تعالی یک جامعه و حرکت پرشتاب به سوی شکوفایی مادی و معنوی است و برای دستیابی به وحدت، جامعه ناگزیر است اخلاق‌مدار باشد و در راستای رسیدن به جامعه اخلاقی حرکت کند.

جامعه‌‌ای‌ا که در آن دروغ حاکم باشد از اخلاق عمومی فرسنگ‌ها فاصله دارد و در این جامعه وحدت به مفهوم واقعی آن هرگز شکل نخواهد گرفت، زیرا اعتماد عمومی مردم به یکدیگر کمرنگ شده است و این خود باعث ایجاد چنددستگی در جامعه خواهد شد، در نتیجه وحدت شکل نخواهد گرفت.

برای رسیدن به وحدت شاخصه‌های مختلفی وجود دارد ولی به نظر می‌رسد مهم‌ترین شاخصه آن اعتماد عمومی به رفتارها و کنش‌های افراد جامعه به یکدیگر است.

حضرت امام همیشه بر وحدت تاکید داشتند به آن جهت که قوام جامعه و تعالی آن را در وحدت کلمه می‌دیدند. ایشان در وصیتنامه سیاسی- الهی خود یکی از رموز پیروزی انقلاب را وحدت کلمه بین آحاد ملت میدانند و همین مسئله را رمز بقای انقلاب هم می‌دانستند، یعنی علت محدثه و علت مبقیه را همین مسئله وحدت می‌دیدند و واقع امر هم چنین است. هر جا ما وحدت کلمه داشتیم به موفقیت‌‌ها دست یافته‌ایم و هر جا بین آحاد جامعه افتراق و دو دستگی درست شد به نتایج نامطلوب رسیده‌ایم.

حضرت امام باور داشتند این معنا باید سرمشق ما باشد در تمامی زندگی که اگر یک ملتی همه قشرهایش با هم بودند و یکپارچه‌ بودند هیچ قدرتی نمی‌تواند در مقابل آنها ایستادگی کند و آسیبی به آنها برساند.

در آموزه‌‌های دینی شاهد این مطلب هستیم که حفظ وحدت بر ما لازم است:

واعتصموا بحبل‌الله جمیعا و لا تفرقوا.

 

 

منبع: منتشر شده از روزنامه اعتماد

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 230870

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 15 =